لحظات تاریخی برای نتایج انحصار تلویزیون
علیرضا احمدی، فیلمساز، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز، به بهانهی گزارش فینال جام آسیا توسط فردوسیپور در اینستاگرام فارسیزبان AFC، به تحلیل روندی که صداوسیما برای دفع مخاطب طی کرده است پرداخته که در ادامه میخوانید:
چه اتفاقی برای یک شرکت بازرگانی می افتد اگر مسئول فروش آن به صورت دلبخواهی به افرادی جنس نفروشد؟ با آنها خوب نباشد. آبش با آنها به یک جوب نرود. چه اتفاقی برای بقالی میافتد که اجناسی خاص را برای فروش نیاورد و مشتریانش را به انتخابهای خودش محدود کند؟
پیش از نوشتن این متن قصد داشتم برای برنامهی «همرفیق» نقدی بنویسم که چرا حتما برنامه خوبی نخواهد شد. خیلی سریع نظرم را عوض کردم که قسمت اول آن بیرون بیاید تا بجای لباس پیشگویانه شاه نعمت الله ولی، لباس یک مخاطب معمولی را به تن کنم. البته پیش بینی درست از آب درآمد و مفصل است که چرا.
اما وقتی دقیقتر شدم دیدم چیزی که باید مورد توجه قرار بگیرد این نیست که چرا آن برنامه خوب از آب در نیامده، چرا که در این روند روزی چنین برنامهای با کیفیت بیشتری تولید خواهد شد. اما باید به جای دیگری توجه کرد؛ یعنی بستر پخش برنامهی «همرفیق». متوجه میشویم در یک نگاه کلانتر بر لحظهای ایستادهایم که روزگاری در آینده از آن به لحظاتی یاد میشود که تلویزیون ملی ایران آخرین مخاطبان خودش را هم از دست داد. دراین فکرها غوطهور بودم که آقای فروغی صحبتی کرد و توضیح داد چرا آقای فردوسیپور باید از تلویزیون میرفت. یعنی آقای فروغی در نقش فروشندهی شرکت بازرگانی تصمیم گرفته که اجناسی را به عدهای نفروشد. همزمانی این ماجرا باعث شد تا قدری صبر کنم برای نوشتن متن و خلاصه مطالب را دوباره نگاهی بیاندازم که دیدم خبر آمده آقای فردوسی پور برای گزارش فینال باشگاههای آسیا گزارش خواهد کرد و البته نه برای آن شرکت بازرگانی! تا کارهای روی میزم را جمع کنم و نگاهی دوباره به این متن بیاندازم دیدم جمعیت کثیری از خریداران بالقوه (و بالفعل) شرکت بازرگانی میخواهند در اینستاگرامAFC مسابقهی تیم محبوبشان را با گزارشِ گزارشگر محبوبشان ببینند. یعنی این مسابقه را در درگاه ارتباطی کسی نگاه کنند که اصلا برایشان محبوب نیست. کنفدراسیون فوتبال آسیا که بازیکن محبوبشان را (به زعم هواداران و بدون قضاوت شخصی) به ناحق محروم کرده و قصههای تاریخی دیگری هم در دل هواداران وجود دارد که ما هم بیخبر نیستیم و هزار و یک شبی است. روند اتفاقات پشتسرهم نشان میدهد، ما در بستر یک روایت قرار داریم که شاید نتوانیم بفهمیم دقیقا الان کجای آن روایت است. اما یکی یکیِ اتفاقات، این امر را به ما نشان خواهد داد و لحظاتی که آنها به لحاظ زمانی بهم میچسبند زنجیرهی رخدادها بهتر دیده میشوند.
تلویزیون ایران بخاطر تصمیم مسئولان فروشش، خیل کثیری از مخاطبانش را به راحتی از داده و البته چقدر ساده این اتفاق افتاده است. گرچه عدهای جداً معتقدند تلویزیون ایران در پوشش مخاطب و مباحث کلان رسانهای، دیگر شرکت بزرگی نیست و درخور مثال بقالی اول همین متن است. یعنی اندکی مخاطب مانده که شرکت-بقالی برای همین اندک هم دیگر نمیصرفد یا نمیتواند و یا نمیخواهد که همهی کالاها را موجود کند. برنامهی «همرفیق» از آن دست است. شاید شهاب حسینی به خاطر جمیعی از خصوصیاتش میتوانست به راحتی در تلویزیون ملی برنامه داشته باشد اما تیم کاری مجموعهاش درست ندیدهاند اجناسشان را در بقالی بگذارند، که فقط اجناسی خاص برای مشتریان محدودی ارایه میکند. تلویزیونی که البته هنوز گرانترین باکسهای تبلیغاتی کشور را دارد و هنوز هم برای ساخت برنامههای تلویزیونیاش حواشی دستمزدهای نامتعارف شکل می گیرد. تلویزیونی که هنوز قدرت پخش، امکانات ساخت، پول برای تولید دارد، ولی با بسته گرفتن گاردش و با محافظه کاری بدون مرز، باید بنشیند و نگاه کند که دیگران چه تولید میکنند و چه پخش می کنند و چه مقدار اینستاگرامشان ویو میخورد. شبیه بقال آن مغازه که جلوی در بایستد و نگاه کند که مشتریانی که روزی با همه آنها چاق سلامتی داشت چطور از دورش پراکنده شدهاند. همزمانیهای ناکامیِ این سازمان رسانهای در برنامههای کاملا غیر ایدئولوژیک و تنها سرگرم کننده مانند دو مثالی که مرور کردیم قطعا معنیدار است.
جای تاسف زیادی دارد که برخورد ایدئولوژیک و برخورد توام با ترس و گارد بسته، عادت ریشه دوانده در تصمیم گیران کلان شده است. آن هم در روزهایی که ثابت شده بیتوجهی به خواست دیگری، نتیجهاش تنها ماندن و در گوشهای پیشاپیش مغلوب بودن است. مدتها هر نفری که از پای تلویزیون ایران بلند شد را به نحوی توجیه کردند که بگویند او بالقوه نمیتوانست مخاطب ما باشد و در جای دیگری دلبسته بود. اما مخاطبانی که الان از پای برنامههای تلویزیون بلند میشوند آنهایی هستند که فقط بلند میشوند، یعنی هدف قبلی برای رفتن به سراغ رسانهای دیگر ندارند. پس بالقوه مخاطب تلویزیون ایران بودهاند و تنها چند دقیقه است که از حالت بالفعل هم درآمدهاند. همان جمعیت خاکستری که تودهی ارزشمند و بزرگ مخاطبان همیشگی صنایع سرگرمی جهان هستند. آنها بدون تعصب هرجا راحت بتوانند چیز بهتری دریافت کنند به همان سمت میروند. البته در این مدت تلویزیون برای این جمعیت هم برنامه ویژهای داشته، ( بابت لحن طعنهآمیز و غیرحرفهای باید عذرخواهی کنم.) همه تلاشش را کرده تا آنها را محدود کند. تلویزیون در این مدت سریالسازی، پخش مستقیم بر خط و بسیاری چیزهای دیگر را تلاش کرده در انحصار خود قرار دهد و از لابیهای تصمیمگیری و قانونگذاری هم استفادهی حداکثری کرده است تا خطای نفرات و تصمیمهایشان در جذب مخاطب جدید و از دست دادن مخاطب قدیمی را پوشش دهد.
جای تاسف اینکه همهی شرکای این نوع از تصمیم گیریها نمیدانند که دارند برای خطاپوشیِ افرادی که در کار خود ناموفق بودهاند تلاش میکنند و امروزه در یک بازی حرفهایِ رسانهای، محدودیت اصلا معنا ندارد که بخواهند قواعد آن بازی را به نفع کسی تغییر دهند. نتیجه این رفتارها تاثیری در مقصد رسانهای مخاطبان ندارد و تنها به آنها احساس در محدودیت بودن میدهد. هزینه این احساس را باید در جای دیگر و کلانتر پرداخت، که البته چه بد.
چه میشود اگر مخاطبان تلویزیون پیروزی تیمشان را در اینستاگرام ببینند؟ شاید فکر کنید هیچ چیز؛ اما زنجیرهی اتفاقات نمودار دیگری را نشان میدهد.
انتهای پیام
بیش از هزار میلیارد تومان منابع بودجه عمومی کشور خرج یک بنگاه خانوادگی بشود. تاسف آور است
سلام.تیمدولتیبابودجهبیتالمال…نه.ایندرستنیست..اگرواقعا
پرسپولیسهوادارداردچرابودجهاشدولتیمیباشداگربهیکتیم
شهرکوچکهماینهمهپشنیبانیمالیتبلیغیکنند…میرودبالا
[ Photo ]
بزرگترین دغدغه سیاستپیشگان!
مدتهاست که برکناری #عادل_فردوسیپور به یکی از بزرگترین دغدغههای اصلاحاتچیها و حتی اپوزیسیون خارج از کشور تبدیل شده و آنها گاه و بیگاه از اینکه این مجری از رسانه میلی برکنار شده، ماتم گرفته و در فراق او مویه میکنند!
حال آنکه #عادل خان از سال ۷۴ تا همین اواخر بدلیل رانت همشهریگری با یکی از مدیران کرمانی شبکه۳ رسانه میلی، هم امتیاز آنتن زنده را در اختیار داشت و هرچه دل تنگش میخواست میگفت و هم اینکه دستکم از سال ۹۰ ببعد بابت هر #دقیقه گزارشگریهایش بطور متوسط معادل ۱۰۰-۶۰ هزار تومان(هر برنامه معادل ۹.۶۰۰.۰۰۰ تومان) دستمزد دریافت میکرد.
و اگر دریافتی ماهانه بیش از ۳۸میلیون تومانی وی از رايتل برای ويژهبرنامه ۲۰۱۴ و سایر دریافتیهایش از دانشگاه و .. را هم محاسبه کنیم، مجموع دریافتیهای سالانه او، حدود یک میلیارد تومان بوده است!
این درحالیست که یک #ملت و دهها هزار سیاستمدار، نخبه و هنرمند توانمند و هزینهداده، نه تنها چهل سال است که از رسانه متعلق به خود بطور کامل محروم بودهاند، بلکه یکدهم #عادل هم درآمد نداشتهاند و کسی نیست تا برایشان سینه چاک دهد!