انتقام میگیرم؛ پس هستم | مینو مرتاضی لنگرودی
«مینو مرتاضی لنگرودی»، از فعالان سیاسی ملی-مذهبی، یادداشتی را دربارهی مرز حریم خصوصی مسئولان دولتی در اختیار انصاف نیوز قرار داده است که متن کامل آن در پی میآید:
ترور شخصیت نوعی انتقامگیری و از عمدهترین تکنیکهای نمایش قدرت بیقدرتان علیه قدرتمندان است. بنا بر قول فوکو: «قدرت مفهومی صرفاً سیاسی، منفی و سرکوبگر نیست. نظام قدرت امروزه به شکلهای گوناگون در جامعه متجلی میشود. قدرت مفهومی ساده و ابلاغی از بالا به پایین و دستوری نیست، بلکه قدرت به منزله شبکهای از مناسبات و روابط درهم و پیچیده است که همواره در همهجا در حال گسترش و فعالیت است. هر رابطه اجتماعی نمایانگر یک شیوه اعمال قدرت است». باتوجهبه بحث فوکو به نظر میرسد انتقامگیری و ترور شخصیت قدرتمندان توسط بی قدرتان (مردم) را میتوان در چارچوب مقاومت و یا «تکنیکهای قدرت» بی قدرتان توضیح داد. در جامعهای که امر سیاسی بر آن سیطره دارد و با منتقدان برخوردهای دشمنانه صورت میگیرد. دور از انتظار نیست مردم هم با استفاده از تکنیک خودی و غیرخودی و در چارچوب مفهومی «ما» بی قدرتان و «آنها» یعنی قدرتمندان بهجای انتقاد دست به انتقام بزنند و بهجای روشنگری تشنهی افشاگری باشند. انتقام و افشاگری که حقانیت و مشروعیت خود را نه از تحلیل و تبیین واقعیت پیشرو، بلکه از تکرار بیپایان انواع فرمهای سرکوب و تبعیض کسب میکند. انتقامی که به منزلهی مکانیزم دفاعی خود را بیرون از دایرهی هر نقد و بررسیای قرار میدهد.
در چنین جوامعی مردم از طریق ترور شخصیت و شایعهپراکنی و جوک سازی علیه قدرتمندانی که آنها را تحقیر و سرکوب و یا انکار میکنند از آنها انتقام میگیرند. در جوامع بسته فاقد دموکراسی و در جامعهای که هیچ میدان اجتماعی از هستی اجتماعی نیست که از فرایند امر سیاسی درامان باشد. فضای شایعه و دروغ و حتی بیاخلاقی و بیاعتمادی به نحو پیچیدهای گسترده میگردد. در فضای بیاعتمادی روابط اجتماعی و سیاسی هر دو به لحاظ اخلاقی سقوط میکنند. از آنجا که سیاستمداران قدرت مردم را نادیده میگیرند و انکار میکنند. مردم هم به طور واکنشی با دامنزدن به شایعات و ترور شخصیت سیاستمداران در قبال آنان مقاومت میکنند. چنین مقاومتی بیانگر کوشش مردم برای به زیر کشیدن و زیر سؤال بردن شخصیت استعلایی قدرتمندان و پاسخگو کردن آنان در قبال بیاعتناییها و انکار قدرت فرودستان است.
مثلاً وقتی ریاضت کشیدن و تحمل ناملایمات از سوی قدرت حاکم بهصورت ارزشی اخلاقی و کنشی آرمانی جهت بقای مملکت تبلیغ میشود. نهتنها سوژه خارج نشینی خانواده فلان وزیر یا وکیل که حتی نوع پوشش و لکنت ناگهانی زبان برای ادای یک واژه نامأنوس توسط قدرتمند نشسته بر کرسی اقتدار نیز داغ میشود و همچون آتش در تنور جامعه تودهوار گسترش مییابد. جامعه به منزلهی موجود زنده برای حفظ عزتنفس خود سعی میکند با برملا کردن ضعفهای اخلاقی و رفتاری و تناقضات موجود بین کنش گفتار و کنش رفتار قدرتمندان حیثیت و شخصیت خود دفاع کند. بسیاری از مردمی که خارج نشینی فرزند فلان دولتمرد یا دولتزن را مورد نقد قرار میدهند با اصل مهاجرت و خارج رفتن مخالف نیستند و چهبسا حتی خود در آرزوی هجرت باشند. اما وقتی احساس کنند از سوی حاکمان مورد ریشخند قرار گرفتهاند و محترم شمرده نمیشوند. بیاعتنا به راست و دروغ شایعه و بدون احساس کمترین رحم و شفقت با ریشخند کردن قدرتمندان، آنها را در عرصه عمومی خوار و منزوی میکنند و در واقع برای قدرتمندان مرز امر خصوصی و امر اجتماعی را در هم میریزند. فرد قدرتمندی که دچار افشاگری و ترور شخصیت میشود به سختی میتواند خود را از پیامدهای منفی و عوارض سوء بیاعتمادی مردم برهاند.
در جوامع بسته که روحیهی ضعیفکشی بر آن غلبه دارد، شخص قدرتمند هرگز قربانی تلقی نمیشود. حتی اگر به دروغ قربانی ترور شخصیت و شایعه شده باشد و این سختترین انتقامی است که بیقدرتان از قدرتمندان میگیرند. زیرا به آنها اجازه نمیدهند در هیچ حال خود را مظلوم و قربانی بدانند. درعینحال بازسازی اخلاقی جامعهای که در آن مفهوم مقاومت در قبال جباریت و تحقیر به انتقامگیری از طریق ترور شخصیت و شایعه تقلیل پیدا کند کاری بسیار دشوار خواهد بود. برای رهایی از چرخه فکری باطل سرکوب /انتقام، اولین کاری که باید کرد نقد مفهوم تقلیل یافته مقاومت به انتقام و بازسازی مقاومت به منزله آگاهی بیقدرتان از قدرت خویش در روابط قدرت است.
انتهای پیام