فقدان استراتژی امنیت ملی
علی اکرمی در یادداشتی در هفته نامه ی صدا نوشت:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سالهای مختلف پس از انقلاب همواره در میان ذهنیت و عینیت درگیر بوده است و در تمام این سالها و برخلاف ادعاهای مسوولین هیچگاه یک استراتژی مشخص و مدون برای سیاست خارجی و امنیت ملی در جمهوری اسلامی تدوین نشده است و طرح های تحقیقاتی انجام شده در این حوزه نیز بیشتر جنبه تاکتیکی و موردی داشته اند.
هر دستگاه سیاسی و نظامی تاثیرگذاری تعریف اختصاصی اما نامشخص و مبهم و غیر شفاف خود از مصادیق امنیت ملی را دارد، قوه قضائیه وزارت امور خارجه در مورد تعریف دول متخاصم اختلاف نظر دارند و تنها حکومتی که از نظر سیاست خارجی ایران موقعیتی شفاف دارد اسرائیل است که دشمن متخاصم ارزیابی می شود و در مورد دیگر کشورهای همسایه و یا تاثیرگذار دنیا هنوز ایران در تشخیص موقعیتی میان “دار حرب” و “دار حٍياد” و “دار عهد” و “دار اسلام” و “دار هدنه” سر در گم است و اگر هم دولت تحلیلی در این مبحث دارد آن تحلیل مورد تائید دیگر تاثیرگذاران حوزه امنیت ملی نیستف و البته در مورد برخورد با همان تک دریافت مشترک امنیت ملی نیز استراتژی مشخص و شفافی تدوین نشده است.
“امنیت ملی” و “منافع ملی” دال سیالی است که همواره مدلول های متفاوتی داشته در هر دوره از عمر جمهوری اسلامی نیز گفتمان غالب و بافت موقعیتی context of situation ارتباط این دال و مدلول را مشخص ساخته است. که وجه غالب آنها -بجز تفاوتهای چشمگیر دوره اصلاحات و گفتمان حذف شده دولت بازرگان – ایدئولوژی گرایی بوده است.
یکی از این رهیافتها و گفتمانهایی که سالها به عنوان دکترین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبلیغ و ترویج می شد ، دکترین ام القری بود، بر اساس این دکترین اگر کشوری بتواند با تشکیل حکومت اسلامی سطح رهبری خود را از مرزهای سرزمینیاش فراتر برد، در موقعیت امالقرای جهان اسلام قرار میگیرد.
این نظریه اگرچه به عنوان جایگزین تلطیف شده دکترین ماجراجویانه صدور انقلاب در فضای کمرنگ شدن چپگرایی انقلابی مطرح شده بود و سالها از تریبونهای رسمی تبلیغ و ترویج می شد اما بعد از ظهور گروه های بنیادگرای اسلامی در بخش های مهمی از جهان اسلام و همچنین در تقابل با روحیه ناسیونالیسم عرب این نظریه با چالش روبرو شد و به وضوح امروزه جهان اسلام علاوه بر تقسیم بندی شیعه و سنی ، دچار تقسیم بندی بنیادگرا و سکولار و عرب و غیر عرب نیز هست
به همین دلیل رهبری این ملغمه نه ممکن و نه مطلوب است، هر چند که کشوری مانند عربستان تلاش می کند تا با تکیه بر اِلِمانهای عربیت و سنت و بنیادگرایی رهبری جهان اسلام را در دست بگیرد اما حتی با کاتالیزور دلار های بی حساب نیز موفق به این مهم نشده است.
پس از دوره کاملاً خاص دولت احمدی نژاد که سعی داشت ماشین گفتمانهای امنیت ملی جمهوری اسلامی را با دنده عقب به سمت گفتمان بسط محور و صدور انقلاب هدایت کند، در دولت روحانی تلاش شد راهکارهای کاملاً جدید و متفاوت و مدرنی برای امنیت ملی و سیاست خارجی اتخاذ شود، تحریمهای گسترده و فلج کننده به جا مانده از دوره پرخاشگری قبلی نسبت به نظامهای بین المللی موجب شد تا دولت جدید ژئو اکونومیک را به عنوان پارامتر مهمی در دکترین امنیت ملی ملاحظه کند و بخش مهمی از روابط خود با روسیه و چین و همچنین بحث اصلی خود در مذاکرات با کشورهای 5+1 را در این حوزه انجام دهد.
این تعریف امنیت ملی که پیشتر فقط در دولت بازرگان مطرح می شد و آن زمان نیز با مخالفت جمیع انقلابیون مواجه بود به روایت وزیر امور خارجه دولت موقت منجر به این شد تا ” در دید و زبان جهانیان از”رژیمی ایدئولوژیک، پرخاشگر و ستیزه جو” به “حکومتی قابل تعامل” تبدیل شود.”
اما این برداشت با عملکرد دیگر نهادهای متزلزل شد و بر اثر سلسله وقایعی نظیر حمله به سفارت عربستان و حمایتها از بشار اسد و موضع گیری علیه نفوذ آشکار شد که بر خلاف دولت گروه های دیگری تمایل دارند تا مفاهیم فرهنگی و ایدئولوژیک را در استراتژی دفاعی و امنیتی دخالت دهند.
این روزها در فضایی که به “پسا برجام” معروف شده است بحث بر سر موفق یا ناموفق بودن رهیافتهای جدید دولت در حوزه امنیت ملی بالا گرفته اما آنچه که مورد توجه قرار نگرفت این است که این سیاستها هنوز در سطح تاکتیک مانده است و همچنان جمهوری اسلامی ایران در فضای فقدان استراتژی امنیت ملی بسر می برد.
این استراتژی تدوین نشده امنیت ملی ایران خواسته یا ناخواسته فاقد تعامل و تاثیر پذیری از تحولات بین المللی و بالتبع فاقد حداقل های تاثیر گذاری بر آن است
مذاکرات هسته ای موجب شد تا تعریف کانون تهدیدات امنیت ملی به مرکزیت ایالات متحده دچار تناقضات جدی شود و سازماندهی گفتمان امنیت ملی بر له “دشمن” امروز بیش از انسجام آفرینی به انشقاق می انجامد.
گفتمان امنیت ملی در جمهوری اسلامی هنوز در در مورد برخی همسایگان بخصوص آنهایی که اشتراکات زبانی و تمدنی پارسی با ما دارند ، عامدانه بی توجه برخورد می کند و ویژگی های ناپایدار همسایگان شمالی را نیز نادیده می انگارد. و همزمان ناسیونالیسم عرب را که از مهمترین عوامل تاثیرگذار در روابط منطقه می باشد به هیچ می انگارد.
در ایران شعارگرایان و بازندگان انتخابات علیرغم باخت در انتخابات هنوز در عرصه تدوین استراتژی امنیت ملی نفوذ بالایی دارند و این گروه علاوه بر ایدئولوژی گرایی به دنبال گفتمان های جزمی امنیتی فاقد تبعات و آفات، هستند. امری که سالهاست حداقل پس از سقوط نظامات چپگرا و کمونیستی ابطال عملی آن و ذهنی بودنش اثبات شده است. در دنیای نوین دكترین های امنیت ملی تحت تاثیرتحولات نظام بین الملل به وجود می آیند و سپس روی آنها تاثیر می گذارند و ماهیت اسفنجی، تعاملی و ضربه گیر بودن این دكترینها با محیط بین المللی اصلی ترین تفاوت آنها با دکترینهای متصلب و دیوار چینی قرون وسطاست.
چالشهای امنیت ملی ایران در دوران پسابرجام که مهمترین آنها درگیری با جهان عرب و در بعد اقتصادی هم آهنگ کند رفع تحریمهای نوشته و نانوشته اقتصادی بوده است نشان می دهد که به همان میزان که ایران توانست در مذاکرات برجام موفق عمل کند اما در مدیریت کلان سیاست خارجی و امنیت ملی ضعفهای بسیاری وجود داشته است.
دکتر ابراهیم یزدی وزیرخارجه اسبق یکسال قبل در پیامی به ظریف با پیش بینی این چالشها ابراز امیدواری کرده بود :
“نهاد سیاست خارجی ایران همان گونه که دراین یک سال و نیم نفس گیر در مذاکرات هسته ای عمل کرده است، بتواند هرچه سریعتر در حل بحران های منطقه ای نیز نقش آفرینی کند و با حضورپررنگ خود جای نهادهای غیردیپلماتیک را در روابط با کشورهای همسایه بگیرد.”
امنیت ملی ایران هنوز میان دو گفتمان درگیر است:1- ام القرایی که اینبار به ام القرای تشیع فروکاسته شده است و 2- رهیافت غیر مدون و غیر حاکم ولی عمل گرای تشنج زدایی دولت روحانی
گفتمان ام القرا را گروههای با نفوذ در حاکمیت و گفتمان تشنج زدایی را بخش انتخابی حاکمیت ترویج می کنند اما این دو گفتمان تا زمانی که حداقل به توافق و تعاملی داخلی دست نیابند قابلیت طرح به عنوان دکترین امنیت ملی را ندارند و در سیاست خارجی نیز به جای هم افزایی بعضا تاثیر آنتاگونیستی و هم زدا بر یکدیگر دارند.
انتهای پیام