پنجاصل مهم سیاسی در جبههخودی
حجت الاسلام استاد هادی سروش، مدرس حوزه در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به مناسبت سالروز شهادت امام موسی کاظم ع نوشت:
برای مدعیان برپایی یک نظام مبتنی بر الگوهای تئوری و رفتاری امامان شیعه، توجه به مشی و سلوک آن امامان بزرگوار درخور اهمیت فراوان است، چرا که اگر صرف ادعایی عاری از حقیقت باشد شامل بیان حضرت زین العابدین (ع) خواهد شد که فرمود:
«مبغوض ترین مردمان در نزد خدا آنانند که در اسم و ظاهر داعیهی امام دارند ولی در مقام عمل به امام خود اقتداء نمیکنند» (روضهی کافی حدیث 312)
با توجه به موقعیت مناسب شیعیان از جهت کمی و کیفی از یک سوی و حاکمیت بلامنازع بنی عباس در زمان هارون الرشید از سوی دیگر، شناخت رفتار و منش سیاسی حضرت امام کاظم (ع) بسیار مغتنم و آموزنده است.
رفتار حضرت (ع) در مورد جبههی دشمن را به فرصت دیگری سپرده و سخن را از مشیِ آن بزرگوار در جبههی خودی آغاز میکنیم:
اصول و برنامه سیاسی آن حضرت (ع):
1) حفظ حرمتها
خواستگاه ظاهری سیاست «رقابت» است و رقابت در صورت عدم مدیریت و حفظ معیارهای اخلاقی منجر به گذر از حرمتها و پردهدریها میشود.
امام کاظم(ع) در قبال تهمت «براندازی» از سوی دستگاه حاکمه به ایشان و نیز به برخی شیعیان، پایبندی خود به همین اصل را به هارون الرشید متذکر شد که «به ما سخنانی نسبت داده میشود که فقط تکذیب نموده و بیشتر از آن را به جهت حفظ حرمتها وارد نمیشویم»:
نَحْنُ أَهْلُ بَيْتٍ مُنِينَا بِالتَّقَوُّلِ عَلَيْنَا وَ رَبُّنَا غَفُورٌ سَتُورٌ أَبَى أَنْ يَكْشِفَ أَسْرَارَ عِبَادِهِ إِلَّا فِي وَقْتِ مُحَاسَبَتِهِ
(تحف العقول /404)
عدم رعایت این اصل اصیل در بین سیاست ورزان به دو ضایعهی غیر قابل جبران تبدیل میشود یکی «پرده دری» و دیگری «تولید بُغض و عداوت» که این دو رذیلهی اخلاقی -اجتماعی ابتداء در میان سیاسیون و رفته رفته در میان اجتماع و حتی خانوادهها رسوخ میکند. و آنجاست که دیگر در جامعهی اسلامی چیزی به نام «امنیت اخلاقی» باقی نخواهد ماند.
در حالی که از دیدگاه عرفانی مجموعهی خلقت ناموس الهی است و ناموس الهی باید حفظ شود که اگر حفظ آن، مورد رعایت قرار نگیرد دیری نگذرد که شخص «هتّاک» خود مفتضح شود، چنانچه امام خمینی تصریح میکند:
«هتک ستور مؤمنین هتک ناموس الهی است و خدا غیور است و هتاک را در عالم مفتضح میکند» (اربعین / 306)
درست به همین دلیل این عارف آشنای با اصول سیاسی اسلام سیاسیون را نصیحت میکند که:
«انسان چون با یکی خوب نیست نباید در مطبوعات او را بکوبد … نصیحت باشد پرده دری نباشد» (صحیفه19/392)
حضرت رسول خدا (ص) فرمود:
«به اندازهای که جبرئیل مرا متعهد کرد به دوری از عداوت و کینهورزی، به چیز دیگری مرا متعهد ننمود» (کافی / 788)
2) مقابله با سوءظنها و دشمن سازیهای فرضی
اصل دیگری که باید در برنامهی سیاسی شیعیان با تأسی از حضرت کاظم (ع) قرار داشته باشد پرهیز از «دشمن سازی های فرضی» است که منشاء آن «سوءظن» به افراد قرار دارد.
آن امام بزرگوار اجازه به دشمن سازی و خروج افراد از اردوگاه سیاسی شیعیان را نمیداد:
«شخصى از خواصّ شيعه در مجلس حضرت موسى بن جعفر (ع) با حالت اضطرار و لرزش وارد شدو حضرت(ع) از علت ناراحتی او سوال فرمود و او گفت:
“فلان ینافقک فی اظهار اعتقاد امامتک”
«فلانی در اظهار اعتقاد امامت شما كاذب است»
حضرت فرمود: نه اینطور نیست، او از شما أفقه است و مقصود او از آن موسى که نام برده من (موسی بن جعفر) نیستم و شما باید از این سوءظن توبه کنی و او را راضی نمایی.
آن مؤمن وقتی اين كلام ولىّ خداشنید بسیار غمگين شد و گفت: يابن رسول اللَّه من دارایی دنیوی ندارم تا بدهم و از من راضی شود، لكن مقداری از ثواب عبادت و ارتباطی که با شماأهل البيت دارم را به او میدهم.
حضرت فرمود:الان خرجت من النار.(احتجاج /394)
چقدر زیبا آن امام همام رفتار و گفتار یک فرد را توجیه کرد و شخص گوینده را وادار به توبه کرد تا در جامعهی سیاسی شیعیان این اصل اخلاقی ـ سیاسی نهادینه شود که باید با دشمن سازیها که منجر به ریزش جدید میشود مقابلهی جدی شود.
برهان قاطع امام کاظم در این رفتار این جملهی امام علی (ع)است:
«انتم اخوان علی دین الله ما فرق بینکم الا خبث السرائر» (نهج خ / 113)
بله، به تعبیر استاد مطهری «سوءظن مربوط به قوهی قضاوت است و میتوان از درجات جنون به حساب آورد» (یادداشتها 4/544) و آیا با «جنون» میتوان جامعه را اداره کرد؟!
واقعیت این است که سیاست در جبههی خودی میدان بروزاختلاف سلیقههاست و اختلاف سلیقه، حقیقتی کاملاً جدای از «دشمن و دشمنان» است. و با این نگاه، غیر همفکران سیاسی را انسان در اردوگاه دشمن نمیبیند و اصل مستحکمِ قرآنیِ «اخوت» را نابود نمیکند.
3) برخورد کریمانه با سوءنیّتها
نیّت خوانی در میدان نبرد نسبت به دشمن حکایت از فراست و کیاست فرماندهان جنگی دارد ولی این کیاست در جبههی خودی آن هم در میدان سیاست نه تنها یک امر ممدوحی نیست بلکه فاقد ملاکات اخلاقی است.
امام کاظم (ع) در مواجهه با فردی که آمد برای خداحافظی به جهت سفر به پایتخت سیاسی آن روز یعنی بغداد و حضرت میدانست که ایشان دارای نیّتهای سوء سیاسی مانند ورود به دستگاه حاکمهی بنی عباس است به او فرمود:
“أُوصِيكَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي دَمِي”
اما آن شخص از سخن امام استقبال نکرد و اجازهی ترخیص گرفت و رفت و امام به اخویشان (علی بن جعفر) امر کرد مقداری پول هم به او بدهد که یکصد دینار به او دادند و متاسفانه نزدیک دستگاه حاکمه شد. (کافی 1/485)
بله افرادی که در میدان اجتماع و سیاست دارای برجستگیهای اخلاقی هستند در خود یک عظمتی مشاهده میکنند که به هیچ عنوان حاضر نیستند خود را آلوده به صفات رذیله کنند.
آیا ما که مدعی پیروی از اهل بیت هستیم نباید در میدان حکومت و سیاست چنین باشیم؟! این واقعیت را بپذیریم که برخورد مثبت با جناح همسو «برخورد کریمانه» به حساب نمیآید بلکه اگر شرح صدری داشتیم که توانستیم با همهی آنانکه با سلایق مختلف در جبههی ایمان و اسلام قرار گرفتهاند تعامل اخلاقی داشته باشیم آنگاه دارای برخورد کریمانه هستیم.
اگر چنین شد میتوان امید داشت که به قول استاد مطهری نقطهی امید برای پرورشهای اخلاقی به حساب میآید. (ر.ک یادداشتها 6/478)
4) پرهیز از هیجانات سیاسی کور
همان شخصیتی که در مدت امامت خویش در مدینه به علت مشکلات سیاسی و اقتصادی، فرزندانش مجبور به هجرت شدند و خودش نیز سالهای سال در زندانهای متعدد عراق در بند کشیده شد مشی سیاسی خود را بدین شکل در نامهی مفصلی به یحیی بن عبدالله نوشت که بنای مقابلهی بینتیجه با حاکمیت وقت ندارم.
«انا مقدم الیک احذرک معصیة الخفیه و احثک علی برّه و طاعته …» (کافی 1/367).
این نشان دهندهی این نکتهی پر اهمیت است که سیاسیون نباید چنان دچار سیاست و بازیهای آن شوند که از مصالح اهم غافل شوند و با یک سری از حرکات سیاسی کور و بی فایده یا کم فایده خود باعث تحمیل هزینههای گزافی به مجموعهای از نیروهای بالقوه و یا بالفعل جامعهی اسلامی شوند.
استاد مطهری در جایی یک حرکت سیاسی را حساب شده و مفید ارزیابی میکند که دارای «هدف مشخص و راه وصول مشخص و منطبق بر غرایز واقعی انسان» باشد و اگر هر کدام از این شاخصه در حرکات سیاسی دیده نشود از آن فعل و انفعالات سیاسی به هیجان احساسی کور تعبیر کرده است. (ر.ک یادداشتها 1/153)
5) توجه عاطفی به افراد غیرهمسوی سیاسی
حقیقت مهم دیگری که در مشی و سلوک سیاسی حضرت کاظم (ع) و دیگر ائمه (ع) به روشنی دیده میشود و متأسفانه امروزه برخی از مدعیان ارزشی صحنهی سیاست از آن غافل هستند توجه به نیازهای عاطفی و اقتصادی افراد و گروههای غیرهمسویشان در سیاست است.
امام کاظم (ع) با اینکه با یک خط مشخص در صحنهی سیاست و اجتماع حاضر میشود که مثلا صفوان جمال را توبیخ میکند که چرا شترانش را برای سفر زیارتی حج دستگاه بنی عباس کرایه میدهد. (ر.ک: وسائل 12/131) امّا هیچ گاه از افرادی که فاقد معیارهای ایشان در دریافت حق و باطل هستند غافل نمیشود. (ر.ک: بحار الانوار48 / باب 38).
به عنوان نمونه در مدینه که حضور دارد از شرایط اقتصادی جوانانی که به علت ضیق معیشت توان ازدواج ندارند بی اطلاع نیست و لذا با مشکلات فراونی وجوهی از دستگاه حاکمه تهیه میکند تا نسل جوان جامعهی خود را به سر و سامانی برساند و صریحاً میفرماید:
«لو لا انی اری من ازوّجه بها من عزاب ال ابی طالب، قبلتها ابداً» (وسائل 17/216 از عیون)
و در مورد دیگر به شخصی به نام عبدالرحمن بن حجاج اجازه میدهد در معاملاتش وارد عرصهی وسیعتری که چه بسا اشخاص همسویی حضور نداشتند شود تا از رفاهیات متعارف بیبهره نماند (ر.ک وسائل 17/218 از تهذیب)
و در مورد سوم به نقل قطعی تاریخ به جناب علی بن یقطین نه تنها اجازه بلکه «امر» میفرماید در حاکمیت ظلم بنی العباس مسوولیت مهم صدارت را بپذیرد تا بتواند به افراد و شهروندان جامعه خدمات رسانی مورد نظر را داشته باشد. (رجال کشی / 276)
و در مورد چهارم، زیاد بن ابی سلمه میگوید امام کاظم (ع) به من فرمودند: «اگر من از بالای بلندی پرت شوم که تکه تکه شوم برایم گواراتر است از اینکه ارتباط با اینان (دستگاه ظلم) داشته باشم امّا به جهت اینکه گرهای از امورات مردم باز شود بنا به حفظ ارتباط نمودهام». (وسائل 17/194 از کافی)
همین روش عملی امام کاظم در مدینه به شکل دیگری در زندانهای بغداد ظهور و بروز میکند که نتیجهی آن شیفتگی زندانبانان آن حضرت میشود و تا حدی در این زمینه امام هفتم شیعیان موفق بودند که ملقب به لقب «امام القلوب» شد. (ر.ک: الصواعق / 204)
سلام الله علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیا.
انتهای پیام