ده نکته به بهانه مناقشه سیاسی – ترامپی برادر و خواهر
مهرداد خدیر در عصرایران نوشت: دربارۀ مصاحبۀ اخیر خانم فائزۀ هاشمی رفسنجانی با تارنمای «انصافنیوز» و این جمله که «اگرامریکایی بودم به ترامپ رأی نمیدادم چون خطرناک است ولی برای ایران، او را ترجیح میدادم» نمیخواستم یادداشتی بنویسم چون از ماهها پیش برای رفتن ترامپ، روزشماری میکردم و حمل بر ادامۀ همان موضع تلقی میشد: این که ترامپ یک فاجعه بود و رفتن او بی گمان موهبت است و به زودی خواهم نوشت چرا باید از رفتن او خوشحال باشیم.
پس از نامۀ محسن هاشمی اما که از خواهرش خواسته بود به احترام پدر و در تقبیح رفتارهای ترامپ، عذرخواهی کند و واکنش اخیر خود فائزه که «کسانی باید عذرخواهی کنند که مطالبات عمومی و اصلاحات را به بنبست رساندهاند» ذکر چند نکته شاید مناسب باشد:
1. چنانکه پیش از این هم نوشتم ترامپ به اقتدارگرایی کمک میکرد و همانگونه که اصولگرایی رادیکال ایرانی در انتخابات 4 سال قبل او را ترجیح میداد این بار هم به رغم نفرت از ترامپ به خاطر فرمان ترور سردار سلیمانی باز او را بر بایدن ترجیح میدادند. چرا که با ماندن ترامپ بازگشت به برجام منتفی میشد و در نتیجه اعتدالگرایان و اصلاحطلبان در انتخابات 1400 بختی نداشتند و اتفاقاً برجام دست و بالشان را بسته بود.
شاهد این مدعا هم مواضع و تفسیرهای صداوسیما در دو ماه اخیر و پس از انتخابات آمریکا و برجستهکردن ادعای ترامپ دربارۀ تقلب و پرهیز از تعبیر «رییس جمهوری منتخب» برای جو بایدن تا روز آرای کالج الکتورال بود.
از این منظر جای شگفتی بود که چرا فائزه حرف آنان را تکرار میکند اگرچه قابل درک هم بود.
2. در سخنان فائزه هاشمی در واقع ترامپ بهانه است تا یادآوری کند فرصت ندادن به اصلاحات، بسترساز این نوع نگاه میشود و در واقع مخاطبان داخلی را سرزنش میکند و از این قالب برای یادآوری هزینههای انسداد و جلوگیری از مشارکت سیاسی البته به شیوۀ خودش بهره برده است.
3. واکنش فائزه هاشمی را به احساسات او و خشم و کینهای که به خاطر رفتار با خودش به دل گرفته نیز میتوان نسبت داد. از این روست که سیاستمداران را به پرهیز از تحلیل بر اساس کینههای شخصی پرهیز میدهند.
علیرضا علویتبار جایی گفته بود «خودم به روحانی رأی ندادم چون خاطرۀ خوبی از همکاری با ایشان در مرکز تحقیقات استراتژیک نداشتم اما دیگران را خاصه در سال 96 تشویق و به نفع او فعالیت میکردم». این جمله به ظاهر متناقضنما یا پارادوکسیکال اما اخلاقی است چون مصالح عمومی را بر احساسات شخصی ترجیح میدهد. عباس عبدی هم اوایل روی کار آمدن روحانی یک چند ترجیح میداد سکوت کند ولی بعد دست به قلم برداشت. بسیار هم فعال و پررنگ.
مهندس سحابی نیز از سالهای زندان کینه به دل نگرفته بود و از راه و مشی اصلاحی دست نکشید. از پدر همین خانم هاشمی نقل است که دربارۀ همین مهندس سحابی و دیگر ملی مذهبیهای بازداشتی گفته بود «روی شان زیاد شده بود» اما سحابی در مرحلۀ دوم انتخابات 84 از هاشمی حمایت کرد. چون پای منافع ملی و مصالح ایران در میان بود نه احساسات شخصی.
خانم هاشمی اما انگار خشم انباشتۀ خود را در قالب این سخنان تخلیه میکند و اتفاقا ویژگی او همین است. از زنانی که وارد سیاست میشوند نباید انتظار داشت مردانه عمل کنند. لطف حضور زنان همین نگاه احساسی و عاطفی به مقولۀ سرد سیاست است.
4. برادرش محسن هاشمی از او خواسته عذرخواهی کند چون رویۀ پدر این نبود و فائزه با پاسخ منفی در واقع میخواهد بگوید من شخصیت مستقلی هستم . به بیان دیگر شاید میخواهد بگوید دکتری حقوق بشر نگرفتهام که هویت شخصی و فردیت خود را فراموش کنم.
5. می توان بر فائزه این نقد را وارد دانست که به اعتبار این که عضو یک ارشد یک حزب سیاسی است برآیند نظرات مجموعۀ متبوع را باید منتقل کند و نمیشود که دبیر کل از رفتن ترامپ خوشحال و عضو ارشد ناراحت باشد. از این منظر نقد وارد است اما از حیث انتساب به خانواده ولو هاشمی باشد نمیتوان او را از ابراز نظر شخصی منع کرد.
6. واکنش اصولگرایان از یک منظر تأسفبار بود. هر گاه زنی را در برابر ببینند از تعابیر جنسیتی هم استفاده میکنند و این کجا با فرهنگ ایرانی سازگار است که حرمت زنان و دختران را رعایت میکنند؟
مرحوم آیتالله یزدی آن قدر که از انتقادات شیرین عبادی به عنوان قاضی بازنشستۀ زن (سال ها قبل از دریافت جایزۀ صلح نوبل و کوچ به موضع اپوزیسیون برانداز) خشمگین میشد از نظرات حقوقدانان مرد نمی شد!
یک بار هم در نماز جمعۀ تهران جوری کلمۀ «آن خانم» را به کار برد که یعنی «زن را چه به این حرفها»؟
یا مرحوم مهدویکنی که بسیار کم خطبههای نماز جمعه را ایراد میکرد مگر مواقعی که امامان جمعه به خاطر کاندیداتوری مجلس خبرگان یا ریاست جمهوری منع قانونی داشتند. یک بار اما در همین نماز جمعه تعبیر ناشایستی را برای خانم فرزانه کابلی به خاطر نقشی که در یک سریال بازی میکرد به کار برد و به گمانم لفظ «سلیطه» بود که شکایت همسرش (هادی مرزبان) را در پی داشت و با وساطت ختم به خیر شد.
حالا هم نمایندهای خطاب به فائزه گفته است: «اگر سردار سلیمانی نبود شما کنیز داعش بودید.»
هر چند ظاهر این توییت یادآوری آمریت مستقیم ترامپ در شهادت سردار است اما در روی دیگر این تقکر و در واقع ضد تفکر هم این انگاره نهفته که انگار زن، کاری جز وظایف زناشویی و کار منزل ندارد. در ذهن این جور آدم ها زن یعنی کنیز و به خاطر همین هر جا بحث تساوی حقوق در میان باشد مخالفاند. با کلمۀ زن هم مخالفاند و به جای آن میگذارند خانواده. کما این که در دورۀ ریاست جمهوری احمدینژاد عنوان «معاونت زنان» را به «خانواده» تغییر دادند. هر چند مشخص نیست موضع شان درقبال زنانی که زنِ کسی نیستند یا بودهاند و حالا نیستند و تعدادشان هم رو به فزونی است، چیست؟ هر چند وقتی نگاه به زن این گونه باشد تفاوت ندارد متاهل است یا مجرد یا هر شق دیگر یا این که دختر یکی از پایهگذاران نظام و دارای تحصیلات عالی و نمایندۀ دوم و به باور برخی اول تهران در مجلس پنجم هم بوده باشد تفاوتی ایجاد نمیکند.
هر زن مشهور دیگر هم این موضع را میگرفت همین تعبیر را به کار میبردند چه مرضیه برومند باشد چه لیلا حاتمی و چه فائزه هاشمی. اگر زن باشد توهین رنگ جنسیتی میگیرد و این ذهنیت یا پرسش ایجاد میشود که آیا لایههایی از اصولگرایی رادیکال ایرانی زنستیز است؟
7. در این هیاهو آنچه فراموش شد حمایت طیف احمدینژاد از ترامپ یا دستکم ترجیح او بر بایدن بود. عبدالرضا داوری آشکارا و در مصاحبه با تلویزیون فارسی بی بی سی از این موضع سخن گفت و توییت گذاشت. سخنان فائزه هاشمی اما مجالی داد تا ماجرا را به شکلی دیگر رواج دهند. کما این که پس از حملۀ صدام حسین به کویت تنها علیاکبر محتشمیپور از جناح چپ سنتی نبود که او را به خالد بن ولید تشبیه کرد بلکه یکی از روحانیون مشهور جناح مقابل هم این تعبیر را به کار برد اما تنها از محتشمیپور یاد میکنند و طعنه میزنند.
8. این که سخنان فائزه هاشمی این گونه بازتاب پیدا میکند به معنی آن است که صدا و سیما هژمونی خود را از دست داده و چهره های سیاسی برای بیان نظرات خود تریبونهای متعدد دیگری پیدا کردهاند و شاید یکی از دلایلی که اصلاحطلبانی به هر قیمت نمیخواهند درقدرت باشند به سبب رفع همین نگرانی است. حال آن که در سال 84 رسانهها این گستردگی و تنوع را نداشتند.
9. همینکه همه به گوینده و نه رسانۀ منتشرکننده کار دارند یک نقطه مثبت است. قبلا این قاعده تنها برای ورزشیها کاربرد داشت و سیاسی ها بابت نظرات منتشره هم توسط مرتضوی سین جیم می شدند.
10. دست آخر این که وقتی فعال سیاسی به زندان می افتد نگاه او به حکومت به مثابه زندانبان و آن سوی میله میشود و همین تولید کینه و نفرت میکند.
مهندس سحابی نقل میکرد که وقتی بعد از انقلاب رییس سازمان برنامه و بودجه میشود و برنامههای دکتر عالیخانی وزیر اقتصاد دهۀ 40 را مرور میکند درمییابد که او ایراندوست بوده و قضاوتهای خودش (عزتالله سحابی) در دوران تبعید و زندان در متهم کردن عالیخانی به وابستگی به آمریکا زیاده روی بوده است. جالب این که چون عالیخانی خاطرات اسدالله علم را منتشر کرده بود از طریق ناشر او را پیدا می کند و همین نکته را با او در میان می گذارد. عالیخانی پاسخ قابل تأملی می دهد و می گوید چون شما زندانی و تبعیدی بودید در حالی که در دولت علی امینی برای اصلاح امور تلاش می کردید به من که وزیر دولت بودم به چشم زندانبان نگاه می کردید. اگر شما را به زندان نمیانداختند با هم رو در رو گفت و گو میکردیم.
واقعیت همین است. بستن فضا کینهآفرین است و تلقی تقابل زندانی – زندانبان را از شهروند معترض- حکومت ایجاد میکند.
جدای آنچه در بالا گفتم این خاطره هم برای تلطیف بد نیست: روزی خبرنگار رادیو از مرحوم ابوالقاسم سرحدیزاده پرسید شما وزیر کار و عضو کابینه هستید. چرا همچنان سیگار میکشید؟ او هم پاسخ داد بگذارید من نمایندۀ سیگاریها خصوصا کارگران سیگاری در دولت باشم! حالا اگر عضو یک خانواده نظر برخی را ولو عوامانه منعکس و منتشر کند اتفاقا زمینۀ نقد را فراهم می آورد.
از خانواده هاشمی محسن در عرصۀ رسمی حضور دارد و حسب طعنه یا خبر خواهرش برای آینده هم برنامه دارد. با این وصف اگر یکی از اعضای خانواده هم خشم یا نظر اقشاری را ابراز کند ضرری ندارد ولو مخالف آن باشیم چرا که میدانیم ایرانِ منزوی و ضعیف که خواستۀ ترامپ بود برای اقتدارگرایی و انحصار طلبی مستعدتر بود.
انتهای پیام