رضای بیآرزو و مسئولیت ما
سعید بستانمنش در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «رضای بیآرزو و مسئولیت ما» نوشت:
خبر تکاندهنده خودکشی رضا، فرزند هجده ساله وطن را خواندم و فیلم تأثربرانگیز صحبتهای دوران کودکیاش را با چشمانی گریان تماشا کردم. هم او که چند سال پیش در پاسخ سؤال مجری سیما درخصوص آرزویش پاسخ داده بود، اینقدر کار میکند که وقت ندارد آرزو کند. البته قطعاً او هم مانند تمام فرزندان دیگر وطن و کودکان دنیا آرزوهایی داشته، که یکی از آنها، همان وقت داشتن برای فکر کردن به آرزوهایش بوده، ولی با پاسخ هوشمندانه خود، جور و ظلم وارد به خود را به رخ مجری و بینندگان و مسئولان امر کشیده است. در واقع همین پاسخ عمیق، نشاندهنده فهم بیش از حد معمول او بوده و شاید همین درک و فهم موجب شده است که هرچیزی را نتواند تحمل نماید و با دید امثال من، بهاشتباه به زندگی خود پایان دهد. واقعیتی بسیار غمانگیز رخ داده است و گهگاه مشابه آن نیز اتفاق میافتد. فارغ از علل روانشناسانه این نوع خودکشیها و تأثیر چهرهسازیها و سپس رها نمودن افراد به حال خود، گذر ساده و بیتفاوت از کنار چنین فجایعی نه تنها باری از مسئولیت همه ما کم نمیکند، بلکه بیشک بیتوجهی به معضلات اجتماعی و عبور سادهانگارانه و بدون احساس مسئولیت از آرزوی کودکان مظلوم، روزی گریبانمان را خواهد گرفت.
موضوع کودکان کار یکی از معضلات جهانی است و آحاد مردم در حد مسئولیت و قدرتی که داریم بایستی در برنامهها و اقدامات خود بدان توجه داشته باشیم. بدیهی است سازمانهایی مانند بهزیستی و کمیته امداد و تشکلهای مردمنهادی مانند جمعیت امام علی علیهالسلام که اتفاقاً در فیلمی که مشاهده کردم نام این جمعیت و خدمات مفید آن نیز توسط کودکان کار حاضر در برنامه آورده شد، بهعنوان حلقه نهایی حل این معضل مسئولیت و وظیفه دارند، لاکن برای حل اساسی مشکل باید به ریشهها و عوامل بنیادین بپردازیم. رشد اقتصادی منفی، بیکاری، کاهش درآمد سرانه، عدم توجه به منافع ملی، ترجبح منافع شخصی و باندی به منافع ملی و عمومی، تضاد منافع و بسیاری از این دست، نتیجه خود را در بروز چنین فجایعی نشان میدهند و شاید بسیاری در هنگام بهرهبرداریهای شخصی از منافع عمومی و عدم توجه به توسعه و تعالی کشور، به عمد یا سهو، به حاصل کار خویش، که خود را در معضلات اجتماعی مشابه این رخداد ناگوار نشان میدهد، واقف نباشند.
در اینجا چند پیشنهاد کاربردی در این خصوص دارم:
1- سازمانها و نهادهای مسئول در حوزههای اینچنینی، با برنامهای مدون و خارج از درگیریهای جناحی و روزمرگی، موارد مشابه را دنبال کنند. تجربه کشورهای موفق در این حوزه بررسی شود و مدلهایی با دید فراخ و فاخر برای کشور عزیزمان طراحی و اجرا شود. روشن است استفاده از ظرفیت بیبدیل تشکلهای مردمنهاد در این مورد نیز بسیار راهگشاست و بههیچعنوان نبایستی فضای کار را برای آنها تنگ نمود. تجربههای جهانی و البته تاریخی در کشور خودمان نیز مؤید همین مطلب است.
2- قوای سهگانه کشور، در سیاستگذاری، قانونگذاری، اجرا و نظارت، موضوعات مهمی مانند کودکان کار را مدنظر قرار دهند و از تصمیمات و اقدامات احساسی و یا براساس منافع شخصی و گروهی به شدت پرهیز نمایند. بدیهی است اتخاذ تصمیمات و سیاستهای اشتباه و اقداماتی که مبتنی بر منافع ملی و عمومی نباشد، موجب رشد بیکاری و افزایش معضلات مترتب بر آن خواهد شد.
3- توجه بیش از پیش به فرهنگ کارآفرینی و ایجاد مشاغل آبرومند برای نیروی کار کشور از مواردی است که هرگز نباید فراموش شود. البته که این موضوع به شعار نیست و به عمل کاربرآید. شاید در ابتدا به نظر برسد که این مطلب خیلی مرتبط با معضل کودکان کار نباشد، ولی واقعیت این است که این مشکل در بسیاری از موارد، ریشه در بیکاری والدین و عدم کفاف درآمد والدین این کودکان مظلوم دارد.
4- ایجاد زیستبوم کارآفرینی مختص کودکان کار، با محوریت مشاغل فناورانه و نوآورانه در فضاهایی که همراه با آموزش باشد، بهگونهای که بتواند ضمن تأمین نیازهای روز آنها، نیازهای آموزشی و آتی آنان را نیز تأمین نماید، یکی از واجبات امروز کشورمان است. پیشنهاد مشخص من، ایجاد یک مرکز نوآوری با محوریت کودکان کار توسط سازمان بهزیستی و معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری است.
5- حمایت از ایجاد و توسعه مراکز نگهداری از کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست مرتبط با زیستبوم کارآفرینی و نوآوری، نیز از مواردی است که میتواند به کاهش آلام کودکان کار و حل این معضل اجتماعی کمک شایانی نماید.
در انتها آرزو میکنم، گرچه دیگر استفاده از لغت زیبای آرزو شرمبرانگیز شده است، این معضل و مشکلات دیگر با عزم ملی و تدبیر و احساس مسئولیت همه ما، از کشور عزیزمان و همهی دنیا رخت بربندد و همه با هم در راستای توسعه پایدار و تعالی کشور کوشا باشیم و گامهای استوار برداریم.
انتهای پیام