پیش از امنیت ملی | عباس عبدی
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی با عنوان «پیش از امنیت ملی» در مشقنو نوشت:
به نظر میرسد که امنیت ملی مفهومی جدید و متأخر است، اگرچه در گذشته تاریخی همیشه مفهوم امنیت وجود داشته و یک پدیده مرتبط با غریزه هر موجود زنده است، ولی امنیت با پسوند ملی موضوعی جدید و متفاوت است. بنابراین ابتدا باید دید که نسبت ما از حیث تاریخی با این مفهوم در چه وضعیتی است؟
امنیت ملی واجد دو جزء مرتبط با یکدیگر است؛ «امنیت» و «ملی». امنیت بیش از آنکه یک امر عینی و قابل سنجیدن باشد، در اصل یک حس و برداشت عمومی و بینالاذهانی است. درجه حرارت محیط یک واقعیت عینی و قابل سنجش از طریق دماسنج است؛ در حالی که سرد و گرمبودن محیط یک امر نسبی و بینالاذهانی است، اگرچه این حس با واقعیت بیرونی مرتبط است و از آن متأثر میشود.
جزء دوم ملی است. فهم این کلمه بسیار مهم است. ملت مجموعهای از مردم با یک سرزمین و هویت بهنسبت مشترک و منافع درهمتنیده است که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد. این دو جزء ما را به جزء سوم و مهم رهنمون میکند و آن دولت است؛ زیرا بهسختی میتوان ملتی را بدون دولت تصور کرد، اما نکته مهمتر این است که تأمین امنیت و منافع ملی هرچه باشد، به یک نهاد تضمین و محققکننده نیاز دارد که دولت است. پس باید این جزء سوم را در تحلیل خود لحاظ کنیم.
امنیت مفهومی میانذهنی است. پس لازمه آن وجود گفتوگوی آزاد میان ذینفعان است که همان مردم یک ملت هستند. البته لزومی ندارد که همه مردم مستقیماً وارد این گفتوگو شوند؛ بلکه نهادهای نمایندگیکننده آنان باید وارد میدان شوند.
نکته مهمتر اینکه این گفتوگو نهفقط بیانی؛ بلکه اجتماعی هم خواهد بود. به عبارت دیگر منحصر به قالب سخنگفتن نیست؛ بلکه حضور در عرصه عمومی و کنش آزاد نیز از شروط ضروری برای شکلگیری این گفتوگو است. به تعبیر دیگر مردم یا نهادهای نمایندگیکننده آنان باید از خلال مشارکت اجتماعی و عمومی در شکلگیری مفهوم امنیت ملی حضور داشته باشند. در حقیقت گفتوگوی شفاهی یا مکتوب، فقط بخشی از کنش و این حضور اجتماعی است؛ زیرا تجربه ما از امنیت یا هر مفهوم اجتماعی دیگر، اهمیتی بیش از برداشت نظری ما از آن مفهوم دارد، هرچند در نهایت هر دو لازم هستند.
پس آزادی کنش و آزادی بیان و آزادی نمایندگی از طریق نهادهای مدنی، شروط و مقدمه لازم برای شکلگیری مفهوم امنیت است. در همین جا تأکید کنم که این مقولات صفر و یک نیستند؛ بلکه یک طیف هستند و هر کدام به تناسبی در جامعه وجود دارند.
امنیت ملی بدون مفهوم ملیت و شکلگیری درکی مشترک از یکدیگر در واحد ملی بیمعنا خواهد بود. البته طبیعی است که هیچگاه همه مردم نگاه مشترکی ندارند، ضمن اینکه نگاه ثابتی هم ندارند، بنابراین اگر نگاه مشترکی ندارند، چگونه و با چه معیاری میتوان گفت که درک مشترک عامی از مفهوم امنیت ملی نزد مردم شکل گرفته است؟
این امر مستلزم آن است که مردم یک جامعه در اصلیترین ارزشهای جامعه نوعی اتفاقنظر نسبی داشته باشند. منظور از اتفاقنظر نسبی نیز این است که توزیع پراکندگی نگاه و رفتار مردم در خصوص این ارزشها نزدیک به توزیع طبیعی باشد.
اگر مردم به لحاظ این ارزشها در حالت دوقطبی قرار بگیرند، این وضعیت به معنای آن است که ما نه با یک مردم به معنای اجتماعی؛ بلکه با دو یا چند مردم با علایق و ارزشهای بهنسبت متضاد مواجه هستیم.
در چنین وضعیتی صحبتکردن از مفهوم امنیت و منافع ملی امری ممتنع است؛ زیرا قید ملی ذاتاً دوتکه شده و تعامل میان این دو دسته از مردم بهصورت ستیز و حذف شده است. جامعه در قالب توزیع دوقطبی و دوپاره نمیتواند درباره موضوعاتی چون امنیت ملی به تفاهم برسد، مگر اینکه در ابتدا کوشش شود دوباره یکپارچگی خود را درباره اصول هویتبخش و پایهای ملت به دست آورد.
جزء سوم و مفروض نیز دولت است. با این مقدمه، دولتی میتواند منافع و امنیت ملی را تأمین کند که به همان نسبت بازتابدهنده خواست عمومی باشد؛ خواستی که محصول مشارکت و گفتوگوی آزاد میان آحاد جامعه است.
با این ملاحظه باید پرسید آیا دولتهایی که برآمده از چنین خواستی نیستند، با مفهوم امنیت ملی بیگانه هستند؟ پاسخ این است که نه لزوماً. امنیت مؤلفههای عینی هم دارد که تا حدود زیادی قابل شناساییاند، بهویژه در مسائل خارجی. ولی مسئله اصلی این است که امنیت ملی محدود به امنیت خارجی نمیشود. پایداری سیاست داخلی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، در کنار قدرت نظامی و دیپلماسی، اجزای منظومه امنیت ملی هستند.
اکنون پرسش اصلی برای ما میتواند این باشد که ویژگی و محتوای امنیت ملی در ایران کنونی چیست و مؤلفههای پیشگفته در چه وضعیتی قرار دارند؟ به نظر میرسد که جامعه ایران در تمام وجوه گفتهشده کموبیش دارای ضعفها و کاستیهایی است. اگرچه بهعنوان یک ملت، واجد هویت و پیشینه تاریخی مهمی هستیم که به شکلگیری و قوام مفهوم ملت کمک شایانی کرده، اما با اتکای تنها به این شرط نمیتوانیم امیدوار به شکلگیری مفهوم منافع ملی و عملیکردن آن باشیم.
ما حتی در حوزه خارجی نیز با تنش فراوان و نوعی شکاف و دوقطبیبودن مواجهیم. بخش رسمی کشور، یعنی حکومت، آمریکا را در نقطه مقابل و خطر اصلی تعریف میکند؛ در حالی که بخش قابل توجهی، این شدت مقابله را قبول ندارند و ضروری نمیدانند. این شکاف عمیق حتی در حضور در سوریه نیز مشهود و برجسته است. تقریباً میتوان گفت در حوزه خارجی نوعی قطبیت از حیث تشخیص منافع و امنیت ملی حاکم است.
نکته مهمتر اینکه این شکاف تا حدود زیادی ریشه در تنشهای داخلی نیز دارد؛ بنابراین ما در واقعیت جامعه ایران، با دو یا حتی چند مردم مواجه هستیم؛ دو مردمی که در طیف ارزشهای عام اجتماعی، وضعیتی دوقطبی پیدا کرده است.
من پیشتر این پدیده را در مقالهای با عنوان «تجزیه فرهنگی» درباره نگاه مردم به اصل حکومت و مسئله حجاب نشان دادهام که چگونه و چرا جامعه به وضعیت دوقطبی دچار میشود و در نتیجه نحوه مواجهه مردم با یکدیگر را مبتنی بر ستیز و خشونت میکند.
این قطبیت حداقل موجب شکلگیری دو مفهوم از منافع و امنیت ملی میشود که این دو مفهوم قادر به تفاهم و سازش با یکدیگر نیستند و هر کدام درصدد حذف دیگری برمیآید و این فرایند اگر اصلاح نشود، تا حذف کامل یک طرف پیش خواهد رفت.
حکومت و دولت نیز تعریف روشنی از ملی و ملت ندارند. از یک سو امت اسلامی را مبنای منافع و امنیت خود تعریف میکنند که در این صورت بخش قابل توجهی از شهروندان از دایره ملت حذف خواهند شد. این سیاست خود را در محدودیتهای اجتماعی و امکان حضور سیاسی و… بازتاب میدهد.
از سوی دیگر در بسیاری از موارد به ملت ایران استناد میکنند، بدون آنکه همه شهروندان ایرانی را برابرحقوق تعریف کنند. بنابراین امنیت و منافع ملی تعریفشده از سوی حکومت، مورد پذیرش بخشی از مردم که حامی آن هستند، قرار میگیرد و بقیه در عمل از دایره ملت خارج هستند.
فارغ از این نکته، مؤلفههای داخلی ثبات و پایداری یا همان امنیت ملی بهنسبت ضعیف شده است. نظرسنجیها و پیمایشها نشان میدهد که ناامیدی به آینده، کاهش سرمایه اجتماعی، کمبود اعتماد به حکومت و دولت، ارزیابی بهنسبت منفی از وضع جامعه و دیگران و… همگی در وضعیتهای نامناسبی برای یک پایداری سیاسی قرار دارند.
در حوزههای اجتماعی و فرهنگی، از جمله هنر و ادبیات، رسانه، ارزشهای فرهنگی، دین، نظام و ارزشهای آموزشی، جایگاه زن، اقوام و اقلیتها نیز این شکافها بسیار آشکار و برجسته است و با وجود چنین ضعفهایی بحثکردن نظری از امنیت ملی راه به جایی نخواهد برد.
بنابراین مقدم بر هر مسئلهای باید در فکر شکلدادن مفهوم و واقعیت دولت-ملت بود و ابعاد امنیت ملی فقط در ذیل این وضعیت است که موضوعیت پیدا میکند. البته این مفهوم صفر و یک نیست؛ بلکه مفهومی پویاست؛ به این معنا که به میزانی میتوانیم درباره امنیت ملی بحث و گفتوگو کنیم که در پروژه یا فرایند دولت-ملت پیشرفت کرده باشیم.
انتهای پیام