خرید تور نوروزی

درسی که از انتخابات اخیر باید گرفت | عباس عبدی

عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در نشریه ی صدا نوشت:

چند روز پيش در جلسه‌اي كه به آينده‌نگري مسايل اجتماعي ايران مربوط مي‌شد، سخن از انتخابات اخیر مجلس به ميان آمد. يكي از افراد جلسه تعبير از “عجيب و غريب” براي توصیف رفتار انتخاباتي مردم استفاده كرد. در آنجا نكته‌اي را گفتم كه در اينجا كمي شرح مي‌دهم و سپس آن را به انتخابات اخير (دور اول و بويژه دور دوم) ربط مي‌دهم.
اگر ما فرصتي پيدا كنيم و بتوانيم مراسم مذهبي برخي از فرقه‌هاي آفريقايي يا سرخپوستان آمریکایی يا هندي‌ها را ببينيم، به نظرمان كارهاي آنان بسيار عجيب و غريب خواهد آمد. عكس اين مطلب هم صادق است. آنان برداشت‌هاي ما را از رفتار خودشان عجيب و غريب مي‌دانند و اگر مراسم عبادي و مذهبي ما را ببينند، آن را عجيب و غريب مي‌دانند. در واقع اطلاق كلمه عجيب و غريب از اين روست كه دركي از منطق رفتاري آنان نداريم، در حالي كه آنان از نظر خودشان كاملاً معمولي و طبيعي رفتار مي‌كنند. بنابراين وقتي كه از رفتار مردم خود دچار شگفتي مي‌شويم و نمي‌توانيم آن را پيش‌بيني كنيم و آن را عجيب و غريب مي‌دانيم، به طور ضمنی توضيح مي‌دهيم كه رابطه‌اي ميان ما وجود نداشته و به درك متقابل نرسيده‌ايم. روزي كه در ايران مردم عليه شاه تظاهرات مي‌كردند، او از مشاورانش مي‌پرسيد كه آيا اينها مردم هستند؟ برايش عجيب بود كه چرا مردم چنين رفتاري دارند. به نظر من او در اين ابهامش صادق بود، و تظاهر نمي‌كرد، ولي متوجه نبود وقتي كه مردم نتوانند در رژیم او رفتارها و خواسته‌هاي خود را بروز دهند، او هم متوجه ترجیحات و ارزشهای رفتاری آنان نخواهد شد ولی مردم دنبال فرصت خواهند بود تا این رفتار را نشان دهند. در اينجا آن صاحب قدرت پيشاپيش خود را محروم از شناخت رفتاري مردم كرده است، و در نتيجه رفتار مردم برايش عجيب و غريب و غيرمنتظره مي‌آيد.
نكته ديگر اينكه ممكن است شاهد رفتار غيرقابل پيش‌بيني از سوي یک فرد مشخص باشيم، ولي بروز چنين اتفاقي براي عموم مردم خيلي بعيد است. اگر كسي پرتقال را مثل سيب گاز بزند و بخورد، همه تعجب مي‌كنيم و کار او را عجیب تلقی خواهیم کرد. ولي در هر حال چنین اتفاقی ممکن است رخ دهد، به هر دليلي يك نفر چنين رفتاری را انجام می‌دهد. يا مثلاً یک فرد خودكشي مي‌كند كه براي ما غيرمنتظره خواهد بود، ولي يك ملت و جامعه بزرگ دچار اين رفتار نمي‌شود و هر اقدام آن به ناچار بايد قابل پيش‌بيني باشد و اگر ما پيش‌بيني نمی‌کنیم، پیش‌بینی‌ناپدیری نه در ذات رفتار آن مردم، بلكه در ضعف فهم ما و نيز نارسايي و عدم دقت ابزارهاي سنجش ماست. به همين دليل بايد گفت اگر كساني از رفتار مردم در انتخابات اخير دچار شگفتي شده‌اند، براي اينكه دوباره و چندباره دچار اين مشكل نشوند، توصيه مي‌شود كه اين دو مشكل را حل كنند. اول آزادي رفتار و امكان بروز دادن گرايش مردم، نه فقط در روز انتخابات، بلكه در فاصله ميان دو انتخابات را فراهم کنند. سپس به بهبود و ارتقاي ابزار سنجش خودشان بپردازند. انتخابات مجلس دهم زنگ خطري براي اصول‌گرايان حاكم است. زنگ خطري كه تاكنون مثل آژير جنگ از علامت زرد گذشته و به قرمز رسيده و تاكنون بارها نواخته شده است، ولي این اشتباه است که آنان با پايان انتخابات گمان مي‌كنند كه بايد آژير سفيد را بنوازند و خطر رفع شده است!
اين يادداشت درصدد آن است كه ثابت كند، تفاوت رأي ميان اصول‌گرايان و ديگران بسيار بسيار بيش از آن هست كه آمار و ارقام گرايش نامزدهاي منتخب نشان مي‌دهد. چرا؟
دور اول انتخابات و نتايج تهران موجب شد كه اصول‌گرايان دنبال مفري براي توجيه وضع خويش باشند. انتخابات مشهد كه شرايطي به كلي خاصي داشت نيز مرهمي بود بر زخم اين شكست. مشكل اصول‌گرايان اين نيست كه چرا نمي‌توانند شكست را پذيرا شوند، مشكل واقعي اين است كه چرا جز اين انتظاري دارند و گمان دارند كه مردم بايد جز اين رفتار مي‌كردند؟ اصلاح‌طلبان تا آخرين لحظه قادر به انجام فعاليت انتخاباتي نبودند، زيرا ليست آنان نهايي نشده بود، از حيث افراد نيز تا حدود سه رده از نامزدهاي آنان را رد صلاحيت كردند و آخرين رده ممكن باقي ماند، آن هم نه در همه حوزه‌ها. در برخي از حوزه‌ها به كلي فاقد نامزد موردنظر خود بودند و در برخي حوزه‌ها هم افراد ميانه‌اي را برگزيدند.

از سوي ديگر به لحاظ فعاليت سياسي و سخنراني در حوزه‌ها، به شدت محدوديت داشتند، با همه اين حرف‌ها، نتايج انتخابات دور اول به گونه‌اي شد كه اصول‌گرايان را در شوك فرو برد. در حالي كه اگر رقابتي منصفانه، هم از حيث تأييد و رد صلاحيت‌ها و هم از حيث زمان لازم براي تبليغات و نيز از حيث امكان حضور در عرصه عمومي داشتند، به طور قطع تركيب نهايي بسيار متفاوت‌تر و به نفع اصلاح‌طلبان مي‌بود. شاهد ماجرا نيز نتايج دور دوم انتخابات است كه اندكي از ضعف‌هاي فوق به دليل فاصله دو ماهه برطرف شد. در دور دوم در هيچ حوزه‌اي (بجز يك مورد) هيچ نامزد اصول‌گرايي نتوانست بر نامزد مورد حمايت اصلاح‌طلبان فايق آيد. به طور روشن در همه حوزه‌ها نسبت آراي نامزدهاي اصلاح‌طلب در مقايسه با آراي نامزدهاي اصول‌گرا رشد داشته است. براي نمونه در تبريز آراي نامزد اول اصول‌گرايان حدود 20 درصد كاهش و در مقابل آراي نامزد مورد حمايت اصلاح‌طلبان حدود 20 درصد افزايش داشته است. اصول‌گرايان در جاهايي رأي آوردند كه ميان خودشان رقابت كردند، يعني در دور اول هيچ اصلاح‌طلب مهمي را اجازه حضور ندادند و يك رقابت داخلي!! را رقم زدند مثل آبادان، قائم‌شهر و … اين مشكل هميشگي اصلاح‌طلبان بوده است كه در مواردي به دلايل گوناگون كه بخشي از آنها خارج از اراده خودشان است، موتور انتخاباتي آنها دير روشن مي‌شود. در نتيجه و در آخرين لحظات به دور لازم مي‌رسند و اگر فرصت بيشتري داشته باشند، سرعت آنها براي سبقت از رقيب بيشتر نيز مي‌گردد. در انتخابات اخير اين اتفاق در دور دوم رخ داد. موجي كه در تهران و در 7 اسفند و يكي دو روز پيش از آن ايجاد شد، در اين فاصله به شهرستان‌ها رسيد و آثار خود را برجا گذاشت. از اين رو درس مهمي براي اصول‌گرايان است كه تداوم وضع سابق كه از بروز آزادانه مطالبات و خواست مردم ممانعه می‌کرد، هيچ گره‌اي را از كار آنان نمي‌گشايد، فقط اينكه آنان را از فهم آنچه كه مي‌ترسند، محروم مي‌كند. تركيب مجلس فعلي، نيز نمي‌تواند معرف خواست و مطالبات همه اقشار جامعه باشد، شايد در بهترين حالت بتواند، حداكثر نيمي از مردم را پوشش دهد. بنابراين و با توجه به تحولات موجود رسانه‌اي و ارتباطات و نيز مسايل ديگر از جمله برجام، بهتر است كه اصول‌گرايان تغييري كلي در راهبرد خود نسبت به اداره كشور و حضور آزادانه همه گروه‌ها و گرايش‌هاي سياسي بدهند. اگر بدهند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا