خرید تور تابستان

به بهانه‌ی پرسشی حاشیه‌ساز از پژمان جمشیدی

روزنامه اعتماد نوشت: این که دستاوردهای پژمان جمشیدی در حوزه فوتبال چه بوده، نیازی به بحث و اثبات ندارد. سال‌ها بازی‌کردن در سطح اول فوتبال ایران و رسیدن به تیم ملی آرزوی تقریبا تمام کودکان و نوجوانان ایرانی است. اگر کسی این را «به جایی نرسیدن» می‌داند، احتمالا یا ایده‌آلیستی است که هرگز نمی‌داند از زندگی چه می‌خواهد یا آدم بی‌اطلاعی است که از حوزه فوتبال سررشته ندارد. موفقیت‌های جمشیدی در حوزه سینما را هم می‌توانیم از روی آمار و ارقام بسنجیم. تبدیل شدن به بازیگر پولساز سینمای ایران که حضورش در یک اثر سینمایی فروش گیشه را تضمین می‌کند و دو بار نامزدی بهترین بازیگر جشنواره فیلم فجر به اعتقاد بسیاری از کارشناسان نشان از موفق بودن پژمان جمشیدی به عنوان یک بازیگر دارد.

حالا بیاییم فرض کنیم که جمشیدی نه فوتبالیست خوبی بوده، نه بازیگر کاربلدی است. آیا اینها کافی است که از او بخواهیم دنبال علایقش نرود؟ اصلا یک نفر می‌خواهد با همه بی‌استعدادی شانسش را در فوتبال، سینما، خوانندگی، نقاشی، شاعری، مکانیکی، نجاری یا هر کار دیگری که دوست دارد آزمایش کند. این چه مشکلی برای دیگران ایجاد می‌کند؟ سوال اصلی این است که پژمان جمشیدی و امثال او جای چه کسی را تنگ کرده‌اند؟ آیا جمشیدی هنگامی که دفاع راست ثابت پرسپولیس بود بازیکنی را نیمکت‌نشین کرده بود که استحقاق فیکس‌شدن داشت؟ آیا بازیکنی به خاطر حضور جمشیدی از رسیدن به ترکیب پرسپولیس باز ماند؟ در سینما چطور؟ آیا در این فضای پهناور – منظور دنیای سینماست – جا به اندازه کافی برای همه وجود ندارد که بخواهند طبع‌آزمایی کنند؟ یک تهیه‌کننده و یک کارگردان بر اساس آن چه می‌خواستند بسازند تصمیم گرفتند از پژمان جمشیدی به عنوان بازیگر استفاده کنند. آیا این به معنای از دست رفتن فرصت برای بازیگران دیگر است؟

نوشتن از این موارد بدیهی به خاطر یک سوال و جواب در کنفرانس خبری یک فیلم سینمایی در جشنواره فیلم فجر نیست. بحث سر تفکری است که چند سالی می‌شود بین ما جا افتاده است. جمله «هر کی از ننه‌ش قهر می‌کنه خواننده میشه» شکل عامیانه این تفکر است. هنرمندان در ژانرهای مختلف همین ذهنیت را به شکل اتوکشیده‌تری بیان می‌کنند. در فضای مجازی جملاتی نظیر «هر کی یه دوربین می‌خره فک میکنه عکاسه»، «اگه با موبایلت عکساتو چیدی پشت هم و یه آهنگ گذاشتی روش تدوین‌گر نیستی» یا «نوشتن آه و ناله‌هات روی کاغذ باعث نمیشه شاعر بشی» زیاد شنیده می‌شود. این افراد جوری رفتار می‌کنند که انگار حضور آدم‌ها جا را برای‌شان تنگ می‌کند. انگار که اگر یک نفر به خودش بگوید عکاس یا تلاش کند شعر بنویسد، ولو ضعیف، یا فیلم بسازد و آهنگ بخواند به معنای گرفتن جای یک نفر دیگر است.

واقعا چه اشکالی دارد اگر همه فیلم بسازند یا شعر بنویسند یا بخوانند یا عکاسی کنند؟ جدا از این که این مساله ساده‌ترین حق طبیعی یک آدم است که به حرفه مورد علاقه‌اش بپردازد، در دورنمایی بزرگ‌تر تلاش‌های گسترده به نفع همه تمام می‌شود. بدون شک پیدا شدن ۵ تا شاعر خیلی خوب از بین یک میلیون نفر که شعر می‌نویسند بسیار راحت‌تر از پیدا کردن این تعداد شاعر از بین ۱۰۰ نفر است. بروز چند استعداد عالی در عکاسی منوط به کار کردن عده بسیار زیادی در این عرصه است. در همه زمینه‌ها این نکته صدق می‌کند. چرا می‌گویند استعدادیابی در زمینه فوتبال باید با حضور حداکثری کودکان و نوجوانان صورت بگیرد؟ چرا از زمانی که اقبال خانواده‌ها، جوانان و نوجوانان به ورزش والیبال بیشتر شد و در پارک‌ها همه به جای این که فقط فوتبال بازی کنند، رو به والیبال آوردند، این رشته در کشور پیشرفت کرد؟ می‌توان گفت در هر نقطه دنیا هر جا اقبال عمومی نسبت به یک فعالیت زیاد شده، شاهد رشد و پیشرفت بوده‌ایم.

دنیا برای همه جا دارد. با این که شاید از برخی جنبه‌ها فضای اطراف‌مان خیلی کوچک است، شاهد انفجار جمعیت هستیم و منابع محدودند اما باز هم دنیا برای همه جا دارد. در این دنیا پژمان جمشیدی می‌تواند ابتدا فوتبالیست شود و بعد بیاید سراغ سینما و بعدش برود دنبال یک کار به ظاهر بی‌ربط دیگر. هر آدم دیگری هم می‌تواند هر کاری که دلش می‌خواهد انجام دهد؛ مادامی که آزادی دیگران را نقض نکند. ما می‌توانیم در مورد کیفیت فعالیتی که ارایه می‌شود اظهار نظر کنیم اما این که بخواهیم چرایی حضور یک فرد را زیر سوال ببریم بی‌احترامی به حقوق اولیه انسان‌هاست.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا