ماجرای حمله به مجتمع سبحان در سال۸۸ چه بود؟
یک فعال رسانهای اصولگرا میگوید: تعرضی به مجمتع مسکونی سبحان در بلوار کاوه در همان روزهای ابتدایی شورش های ۸۸ صورت گرفته بود. رهبری در جمع دانشجویان هم به ماجرای کهریزک اشاره کرده بودند هم ماجرای برج سبحان. طرفداران موسوی که خیابان ها را می بستند خیابانی که برج سبحان در آن بود را می بندند. جمعی می آیند با این ها درگیر می شوند. این ها به داخل مجتمع سبحان می روند. این جمع هم دنبال آنها به سبحان می روند و با آنها درگیر می شوند. خودروهای مردم آنجا تخریب می شود. پرونده برج سبحان را هم ما با جدیت پیگیری کردیم. مرتب اخبار مربوط به آن را منتشر می کردیم. زد و خورد و تخریب اموال مردم در آن صورت گرفت و شاکی خصوصی داشت.
ایرنا نوشت: فرشاد مهدی پور، سردبیر اسبق مجله پنجره در «پروژه تاریخ شفاهی رسانه های ایران ایرنا» از تجربیات روزنامه نگاری خود از جمله مصاحبه با حسن روحانی دبیروقت شورایعالی امنیت ملی، انتشار خبری مبهم درباره انتخابات مجلس هفتم و ترور حجاریان صحبت می کند.
ایرنا: شما از دانشجویان دارای گرایش فکری اصولگرایانه بودید. از ایام دانشجویی چه چیزهایی در ذهنتان مانده است؟
مهدی پور: دو ماجرا در ذهنم خیلی خوب مانده است. یکی ۱۸ تیر۷۸ و دیگری ترور حجاریان. آن موقع اینترنت تازه آمده بود و ما هم در مشهد دسترسی درستی به اینترنت نداشتیم و به اصطلاح به شیر تلکس وصل بودیم. من در آن ایام خبرنگار دانشگاه روزنامه قدس بودم. تجمعاتی در دانشگاه های مشهد برگزار شد. تجمع بزرگی در دانشگاه ادبیات مشهد برگزار شد. صبح روز شنبه بود. عصر همان روز اجتماع بزرگ دیگری در همین دانشگاه برگزار شد. تجمعات آن روزهای دانشگاه مشهد ملتهب بود اما به درگیری فیزیکی منجر نشد. با وجود این که جلسه توسط انجمن اسلامی اداره می شد و بچه های بسیج هم حضور داشتند.
دانشجویان در این اجتماعات، روزنامه و مجله هم زیاد می خواندند. مثلا روزنامه صبح امروز حجاریان و مجله گزارش روز به سردبیری حشمت الله طبرزدی (اگر عنوانش را به درستی به یاد داشته باشم). عکس مشهوری در صفحه اول این روزنامه چاپ شد که دختری بازداشت شده در ماشین یگان ویژه را نشان می داد و بعد معلوم شد که فتوشاپ بوده است. طبرزدی از همان ایام دیگر راهش را کاملا عوض کرده بود. بعدها در سال ۸۱ و ۸۲ در اعتراضات دانشجویی که در کوی دانشگاه صورت می گرفت، او محور اصلی ماجرا بود. طبرزدی کاملا از راست بریده و به سمت دیگر رفته بود.
ما همان موقع، ویژه نامه ای را به نام «چشم فتنه» در سطح کشور درباره ۱۸ تیرمنتشر کردیم. مطالبی را هم که در روزنامه قدس منتشر، می شد کپی کرده و بین دانشجویان توزیع می کردیم. بعد هم راهپیمایی سراسری ۲۳ تیر شد. در مشهد هم جمعیت خیلی زیادی آمد. یکی از طیف های تند دفتر تحکیم وحدت در آن ایام در مشهد مستقر بود. مثلا علی تاجرنیا و محسن میردامادی، اعضای مشهدی عضو تحکیم بودند. چند روز بعد میردامادی به مشهد آمد و فیلمی از کشته شدن یک نفر در کوی دانشگاه را پخش کرد. بعدها تصویر آن در مجله پیام امروز منتشر شد.
ترور حجاریان محل سکونتم را عوض کرد
ایرنا: و ترور حجاریان؟
مهدی پور: ساعت حدود ۸ و ۱۰ دقیقه بود. در روزنامه قدس پای تلکس ایرنا بودم. یک دفعه دیدم یک خط خبر کوتاه تلکس شد: «ترور حجاریان روبروی ساختمان شورای شهر».
این خبر یک شوک به کشور وارد کرد. روزنامه های صبح امروز و اگر اشتباه نکنم، کیهان هم به چاپ دوم رسیدند. چون در مشهد بودم نمی توانستم قضیه را از نزدیک پوشش دهم. حسرت می خوردم که چرا از مرکز واقعه یعنی تهران این قدر دور هستم!؟ اصلا یکی از دلایلی که بعدها به تهران آمدم همین بود.
ایرنا: مصاحبه با آقای دکتر حسن روحانی چطور بود؟
مهدی پور: مصاحبه برای روزنامه جام جم انجام شد. گفت و گو به شدت دیپلماتیک بود و هیچ حرف مهمی از این مصاحبه در نیامد. روحانی آن موقع شخصیتی بسیار مهم و امین نظام بود. سران قوا توافق کرده بودند که آقای روحانی مذاکره کننده ایران با اروپاییان در مباحث هسته ای باشد. تصویری که الان از روحانی دارم به عنوان شخصی که در اجرا کارآمد نیست و انتقاد نمی پذیرد آن موقع اصلا از ایشان وجود نداشت. از وی به عنوان کسی که می توانست همه را خوب با هم متحد کند و از جمهوری اسلامی دفاع کند، در محافل سیاسی یاد می شد. تنها نکته ای که از این مصاحبه یادم مانده است این بود که تلویزیون بزرگی در اتاق روحانی بود که تلکس ویژه ایرنا را از روی آن مرتب رصد می کرد.
ایرنا: دیگر از آن ایام خاطره قابل نقلی دارید؟
مهدی پور: بله. در زمستان ۸۱ و انتخابات مجلس هفتم، هم خبرنگار دولت روزنامه جام جم بودم. جام جم هم شاید آن موقع تنها روزنامه جناح راست بود که تیراژ بالایی داشت و از طرفی آن قدر هم سیاسی نبود که با آن برخورد تندی صورت بگیرد. تحصن نمایندگان مجلس بود و خاتمی و کروبی (روسای جمهور و مجلس) هم گفته بودند که انتخابات را برگزار نمی کنند و طبعا دوم خردادیها هم در آن شرکت نمی کنند.
با یک منبع خبری صحبت کردم به من گفت در کمیته ایکس (محفلی پنهان که در آن جریان دوم خرداد تصمیمات نهایی را اتخاذ می کرد) تصمیم گرفته شده است که اصلاح طلبان در انتخابات شرکت کنند و رییس جمهور وقت هم از این تصمیم مطلع و موافق است.
مجید رضاییان سردبیر جام و جم و حسین انتظامی هم مدیرمسوول بود. ساعت حدود ۹ شب بود و آقای رضاییان زنگ زد و گفت مطمئنی این خبر درست است. دوباره زنگ زدم به آن منبع و او هم آن را تایید کرد. خبر چاپ و تیتر اول روزنامه شد. به نظرم سه شنبه شبی بود. چون خبرنگار دولت بودم، صبح به پاستور رفتم. خاتمی به عنوان رییس جمهور آمد و گفت: یک عده روزنامه نگاران دروغگو هستند که…
من همیشه در این جلسات سوال می کردم. آن روز ترسیدم و اصلا سوال نکردم. سکوت کردم و از کنار ماجرا گذشتم. خاتمی در آن جلسه این خبر را کذب خواند. اکنون حدود ۱۷ سال از آن ماجرا می گذرد و البته دولت انتخابات مجلس را برگزار و دوم خردادی ها هم با یه لیست محدودتر در انتخبات شرکت کردند. همیشه فکر می کنم آیا آن خبر درست بود یا خیر؟ خاتمی دروغ گفت یا ما دروغ گفتیم؟ و عوارض یک اشتباه رسانه ای چقدر می تواند زیاد باشد؟ چون ما یک عقاب دنیوی داریم و یک عقاب اخروی. عقاب اخروی قابل محاسبه نیست. با انتشار این خبر یعنی پروژه بزرگ برگزار نکردن و تضعیف مشارکت مردمی در انتخابات، شکست خورده بود.
بعد از انتخابات از جام جم بیرون آمدم و به «سروش هفتگی» رفتم. خالدی، معاون شورای امنیت کشور، مدیرعامل سروش و مدیرمسوول مجله بود. بهمن دری که بعدها در دولت احمدی نژاد معاون مطبوعاتی شد، معاون فرهنگی سروش و سردبیر آن بود. سروش برندی شناخته شده و معتبر و تنها نشریه تلویزیونی پایداری بود که از قبل انقلاب به جا مانده بود. دری مرا جانشین سردبیر کرد. بعد مدتی هم برای من حکم سردبیری زد و خودش معاون فرهنگی ماند.قبل از ما سروش دوره درخشانی را با سردبیری علیرضا معزی طی کرده بود. علی اکبر اشعری مدیرانتشارات سروش بود. سروش جوان هم دست علی قنواتی بود. قیصر امین پور هم سروش نوجوان را درمی آورد. دوره پرهیاهویی بود. ولی ما به دوره رخوت سروش رسیده بودیم.
چند کار آن جا کردم. مثلا هفته دفاع مقدس بود. تصمیم گرفتم کاری متفاوت کنم. یک ویژه نامه برای آن در آورم که گرافیک و کاغذ آن فرق کند و مبنای آن نیز نظرخواهی شود. قرار شد در کل حوزه های هنری مثل شعر، نمایش، داستان، فیلم و از این قبیل برویم تحقیق کنیم و ببینیم در حوزه جنگ؛ اثر برتر از دید افراد مختلف چه بوده است. بعد هم آن اثر را معرفی کنیم و درباره اش مطلب بنویسیم. مثلا تئاتری را پیدا کردیم متعلق به سال ۵۹، که رضاکیانیان و داریوش ارجمند آن را تمجید می کردند ولی کارگردان این تئاتر دیگر چندان به آن ارزش هایی که در تئاترش وجود داشت، معتقد نبود. رفتیم کارگردان را پیدا و با او و نمایشنامه نویسش مصاحبه کردیم.
جلد متفاوت هم قرار بود بزنیم. جلد متفاوت در مجله ها هم معمولا جلد زرد تعریف می شد. عکس یک هنرپیشه خانم را روی جلد آوردیم. من هر هفته گزارش فروش را از توزیع می گرفتم. با آماری که از فروش همان شماره گرفتم متوجه شدم حتما این طور نیست که اگر عکس یک زن را در صفحه اول منتشر کنی، فروش نشریه بالا می رود. این را داخل پرانتز عرض کنم که همین الان در روزنامه «صبح نو» وقتی سردار قاسم سلیمانی یا حاتمی کیا را عکس یک می کنیم، فروشمان افزایش پیدا می کند. من مطمئن نیستم که اگر عکس و مطلب فلان هنرپیشه زن را روی صفحه یک بیاوریم فروشمان بیشتر شود.
ایرنا: اما مخاطبانتان فرق می کند. بالاخره صبح نو در چارچوب اصولگرایی تعریف می شود و ممکن است این طیف اصلا از این که تصویر یک هنرپیشه زن روی جلد بیاید خوشحال نشوند؟
مهدی پور: بله. این را هم قبول دارم ولی تجربه سروش هم که نشریه ای عام بود نشان می داد جلد زرد، لزوما باعث فروش بیشتر نمی شود.
ایرنا: خط قرمزهایتان در سروش چه بود؟
مهدی پور: یادم نیست. ولی یک میزگرد برگزار کردیم و افرادی را به عنوان منتقدان صدا و سیما دعوت کردیم. ما به هر حال حامی رسانه ای صدا و سیما به شمار می آمدیم. اما بیشتر از این که درگیر این حمایت باشیم، درگیر تبلیغ برنامه های صدا و سیما بودیم. مدتی بعد هم از سروش بیرون آمدم و به دعوت بیژن مقدم به روزنامه ایران رفتم. ایشان چندماهی هم بیشتر در این روزنامه نماند و به خاطر اختلافاتی که با مدیرعامل وقت ایرنا داشت از آنجا رفت و و بالطبع من هم بیرون آمدم. به مشهد رفتم و آنجا ماندم. تا این که رضا مقدسی مرا به تهران دعوت کرد و گفت به تهران بیا و دبیر سیاسی روزنامه همشهری شو. من هم قبول کردم.
احمدی نژاد و کاپشنش!
ایرنا: از فعالیتتان در همشهری می گفتید؟
مهدی پور: همشهری روزنامه ای بزرگی بود و سابقه ای نسبتا طولانی داشت. قبلا دست طیف دوم خردادی ها بود، سپس دو سالی افتاد دست احمدی نژاد و تغییراتی کرد و سرانجام دست تیم قالیباف افتاد، آن هم وسط کشاکش های سیاسی شهرداری قالیباف با دولت احمدی نژاد. همشهری رسانه منتقد دولت نهم بود. من تازه دبیر سیاسی شده بودم که احمدی نژاد اولین نشست مطبوعاتی خود را برگزار کرد. خبرنگار حوزه دولت همشهری، مقداری گرایش احمدی نژادی داشت و روز نشست، کاپشنی مدل کاپشن معروف احمدی نژاد را بر تن کرد و به جلسه رفت.
وقت سوال همشهری از رییس جمهور که رسید و خبرنگار همشهری پشت تریبون خبرنگاران رفت، احمدی نژاد گفت: به به! روزنامه همشهری و خبرنگارش که کاپشن احمدی نژادی پوشیده است. این حرف مثل توپ ترکید و در محافل سیاسی این بحث پیش آمد که چرا خبرنگار همشهری که روزنامه ای منتقد دولت است با چنین پوششی در کنفرانس خبری رییس جمهور حاضر شده است!؟
این اولین چالش جدی برای من در دبیری سیاسی همشهری بود. یادم هست آن اوایل کارم اتفاق دیگری هم افتاد. دولت تغییر ساعت با عوض شدن فصل ها را منتفی اعلام کرد. غوغایی به پا شد. من هم یادداشتی دوهزار کلمه ای و بسیار تند علیه این تصمیم نوشتم که در صفحه اول همشهری کار شد و بازتاب داشت. کار در روزنامه همشهری حواشی جالبی داشت. مثلا سرویس های سیاسی و ورزشی کنار هم بودند. جهانگیرکوثری که طرفدار تیم استقلال بود دبیر ورزشی بود. آن طرف هم ناصرکرمی که فکر می کنم الان در سوئد زندگی می کند دبیر شهری بود. او هم گرایش استقلالی داشت. این وسط اما من طرفدار پرسپولیس بودم.
معاون تحریریه برادر کوچکتر واعظی بود. محمود واعظی آن موقع معاون روحانی در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت بود. احمد واعظی رییس سازمان تبلیغات اسلامی قم و عضو هیات امنای سازمان تبلیغات اسلامی کل کشور است و حسن واعظی معاون کمیسون های مجمع تشخیص مصلحت نظام. برادر کوچکترشان، اصغر هم که معاون تحریریه همشهری و مدرس فلسفه دانشگاه شهیدبهشتی بود. آقای حسین انتظامی که مدیرمسوول شد ساختار جدیدی را وضع کرد. مقرر شد که دیگر همه سرویس ها در شورای تیتر حضور نداشته باشند. فقط دبیر سیاسی، دبیر شهری، جانشین سردبیر که آن موقع خسروقدیری بود، فریدون صدیقی که معاون ضمایم همشهری بود و مقدسی جانشین مدیرمسوول در شورای تیتر حضور داشتند.
هر روز ساعتی را در شورای تیتر جلسه داشتیم. کرمی وقتی استقلال بازی ها را می برد، اصرار می کرد که حتما باید عکس یک همشهری مربوط به استقلال باشد. من اما شوخی و جدی می گفتم مسائل سیاسی اولویت دارد و باید تیتر یک مربوط به اخبار سیاسی باشد. همیشه سر این با هم بحث داشتیم. البته را بگویم کرمی خیلی آدم آرامی است و هیچ وقت بحثمان به دعوا کشیده نمی شد، بلکه چالشی بود که همیشه وجود داشت و تا روز آخر هم حل نشد. البته کرمی زودتر از من تغییر کرد و چند ماهی بدون او، جلسات تیتر تشکیل می شد. محوریت جلسات با آقای قدیری بود.
در آن ایام روزنامه دگرگونی دیگری را هم داشت و آن دو نوبته شدن چاپ بود. صفحه اول روزنامه ای که می خواست در شهرستان ها توزیع شود حدود ساعت ۷ غروب بسته می شد ولی صفحه اولی که باید در تهران توزیع می شد حوالی ۹ شب. چون می خواستیم آخرین خبرها را لااقل برای چاپ تهران داشته باشیم.
ایرنا: سالنامه های همشهری چطور؟ گویی در تهیه آنها نیز نقش داشتید؟
مهدی پور: بله. سالنامه های همشهری هم داستان خاص خود را داشت. من دوسال سردبیری این ویژه نامه های نوروزی را برعهده گرفتم، نوروز سالهای ۸۶ و ۸۷. آن زمان رقابت شدیدی بین سالنامه های نوروزی روزنامه ها بود. در واقع دوران اوج ویژه نامه های نوروزی بود که البته در سال های اخیر از موضوعیت و طراوت افتاده است. شمارگان ویژه نامه ها تا ۳۰۰-۴۰۰ هزار نسخه هم می رسید.
من الگویی را قبلا در سروش هفتگی پیاده کرده بودم در همین سالنامه ها نیز عملی کردم. برای نوروز ۸۶ از حدود ۷۰۰ نفر چهره در موضوعات سیاسی، اقتصادی، ورزشی، هنری و صدا و سیما درباره اثر منتخب سال از نظر آنها نظرخواهی کردیم. کار نفس گیر و سنگینی بود. از اواخر دی ماه درگیر آن شدیم تا اوایل اسفند. از ابتدای اسفندماه هم باید ۱۶صفحه سی دی مطالب تهیه، آماده و صفحه بندی شده را به چاپخانه ارسال می کردیم تا به موقع چاپ شود. تیم موقتی برای این کار تشکیل دادیم. بعضی شب ها اصلا به خانه نمی رفتم و در همان همشهری می خوابیدم. حدود دویست و پنجاه صفحه ویژه نامه شد.
قرار بود با خاویرسولانا مسوول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا مصاحبه کنیم. حسین انتظامی به ما گفت که آقای علی لاریجانی دبیرشورایعالی امنیت ملی که تازه از این سمت استعفا داده بود، چنین پیشنهادی کرده است. گفتند رایزنی های لازم را انجام شده و یک روز که در تحریریه بودم. شماره نونامبر روی موبایلم افتاد. دیدم یک نفر آن سوی خط به انگلیسی می گوید از دفتر سولانا تماس می گیرم. سریع به اتاق قدیری رفتم که انگلیسی مسلط بود. قدیری صحبت کرد و گفت می گوید سوالات را ارسال کنید. همین کار را هم کردیم ولی مصاحبه انجام نشد. یعنی از طرف سولانا همکاری لازم صورت نگرفت.
ایرنا: در یکی از ویژه نامه ها مصاحبه ای هم با سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان انجام دادید. داستان چه بود؟
مهدی پور: آن موقع تازه جنگ ۳۳ روزه رخ داده بود. آقای اصغرمحمدی سیجانی که سردبیر همشهری دیپلماتیک و همزمان مدیرکل حوزه شمال آفریقا و خاورمیانه وزارت امور خارجه بود، هماهنگی های لازم را با حزب الله لبنان انجام داد. قرعه انجام مصاحبه هم به نام حجت الاسلام محمدرضازائری خورد که آن موقع در لبنان درس می خواند. با پیچیدگی های خاص حفاظتی، نزد سیدحسن نصرالله رفت و مصاحبه ای اختصاصی با ایشان انجام داد که در ویژه نامه نوروزی منتشر کردیم و بازخورد خوبی هم داشت.
چهره سال را در هر حوزه انتخاب می کردیم و نه اینکه یک چهره سال واحد داشته باشیم. در سالنامه ۸۶، حدود ۷۰۰ نفر و در سالنامه ۸۷ حدود ۱۰۰۰ نفر مصاحبه شدند. چهره سال سیاست ۸۶، احمدی نژاد شد، ابتدا تلاش کردیم با خود او مصاحبه کنیم. به دفترش گفته بود باید بررسی شود. ما هم زمانی برای صبر کردن نداشتیم. بنابراین با دو شخص مهم اطراف او یعنی غلامحسین الهام و هاشمی ثمره مصاحبه های مفصلی کردیم. همان سال، آقا(مقام معظم رهبری) فرمان اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی را داده بودند. بی اغراق بگویم در این ویژه نامه با همه مقامات مهم اقتصادی و کارشناسان این حوزه گفت و گو کردیم. از محمدخوش چهره و احمدتوکلی اقتصاد دان گرفته تا رییس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد و رییس کمیسیون اقتصادی مجلس و از این دست. کار خاص دیگری که در این ویژه نامه ها کردیم گرفتن یادداشت بهاریه از آیت الله جوادی آملی بود که در نوع خود، کاری متفاوت بود.
ایرنا: چرا همکاری تان با همشهری تمام شد؟
مهدی پور: اواخر ۸۷ و نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، من یادداشتی را برای همشهری نوشتم با این تیتر که چهره هایی که نباید نامزد انتخابات شوند و در صدرشان آقای قالیباف قرار داشت. یادداشت را به مدیر مسوول دادم که در آن ایام چون مدیریت همشهری تغییر کرده بود، ایشان با چاپ آن موافقت نکرد. این مساله در فرآیندی، باعث کنارگذاشتن من از دبیری سیاسی این روزنامه شد. البته این را هم بگویم که همان ماه های اول حضور در همشهری، یک روز علی قنواتی، تماس گرفت و گفت بیا با هم صحبت کنیم. او از سال ۸۴ مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت شده بود. وقتی نزد او رفتم بحث مسوولیت خبرگزاری شانا مطرح شد. شانا خبرگزاری تخصصی حوزه نفت بود.
قبل از انتخابات ۸۸
ایرنا: در انتخابات ۸۸ نامزدها هم مصاحبه کردید؟
مهدی پور: در همان خبرآنلاین با میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محسن رضایی مصاحبه کردم. طبق قرار قبلی برای مصاحبه با موسوی به فرهنگستان هنر رفتیم. محسن فرجادی و مجید سعیدی عکاسمان هم بود. یک ساعتی هم پشت در نشستیم ولی دست آخر گفتند موسوی تازه آمده و خسته است و مصاحبه نمی کند. یک روز دیگر بیایید. من ناراحت شدم و گفتم چرا ما را سرکار گذاشته اید؟ چون همان روزها به راحتی با کروبی و محسن رضایی مصاحبه کرده بودم. فقط موسوی مانده بود و احمدی نژاد. خلاصه گفتند فلان روز دوباره بیایید.
روز مقرر دوباره به فرهنگسرای هنر رفتیم. مصطفی کواکبیان شاد و خوشحال از اتاق موسوی بیرون آمد؛ مثل آدمی که به توافق های خوبی رسیده! وارد اتاق شدیم و مصاحبه آغاز شد. این مصاحبه نکات مهمی داشت. یک سوال بود که از دو نامزد قبلی هم پرسیده بودم و آن این که اگر در انتخابات پیروز نشوید چه کار می کنید؟ این را از هم موسوی هم پرسیدم.
ایشان گفت: من پیروز می شوم.
گفتم: آقای موسوی نظرسنجی ها نشان می دهد بعد از این که اعلام نامزدی کردید یک جهش بیست درصدی در آرایتان به وجود آمد اما این روند از اردیبهشت ماه متوقف شده است. الان مناظره ها هم شروع شده و بعید است با این روندی که در مناظره ها رخ داد، رای شما جهش فوق العاده ای پیدا کند.
بار دیگر پاسخ داد: من در انتخابات پیروز می شوم.
پرسیدم: اگر پیروز نشدید چه؟ بعد چه کار می کنید؟ حزب تشکیل می دهید؟
سه بار این سوال را پرسیدم و ایشان هر بار پاسخ داد من پیروز انتخاباتم.
این مصاحبه و با همین سوالات و پاسخ ها در روزنامه خبرآنلاین چاپ شده است. آقای موسوی هرگز فکر نمی کرد در انتخابات شکست بخورد و طبیعی است با چنین ذهنیتی، پذیرش شکست خیلی سخت است. بعدها هم مصاحبه ایشان با تایمزلندن منتشر شد که او گفته بود جوان ها در خیابان ها خواهند ماند.
این مصاحبه یک حاشیه هم داشت. بعد از مصاحبه، عکاسمان سعیدی می خواست از اتاق موسوی عکس بگیرد که ایشان اجازه نداد. من پشت سرشان بودم و اتاق را می دیدم، اتاقش بزرگ اما بسیار بی نظم و به هم ریخته بود. آدم را یاد اتاق آقای ووپی می انداخت. بعدتر من آن اتاق را در زمان ریاست آقای معلم دیدم و تفاوتش برایم خیلی ملموس تر شد. ضمن این که مسوول دفتر درست و درمانی نداشت. مسوول دفترش در حد یک تلفنچی ساده بود. در حالی که کسی که می خواهد مقابل رییس جمهور وقت اعلام نامزدی کند باید خیلی منظم تر و با برنامه تر ظاهر شود.
ایرنا: بعد از خبرآنلاین هم به خبرگزاری خانه ملت رفتید؟
مهدی پور: بله. آقای انتظامی به من لطف داشت و با آقای لاریجانی رییس مجلس صحبت کرده بود که من بروم و مدیر خبرگزاری شوم. من هم به آن جا رفتم. تقریبا تجربه فوق العاده ای برای من بود. چون همزمان شده بود با تحولات پس از انتخابات ۸۸.
در خانه ملت مشغول استقرار ساختار و تغییر لگو و از این دست کارها شدیم. آقای محمد جواد لاریجانی جز مشاورین اصلی ما در کار بود. چون خود ایشان اصلا این سایت را طراحی و راه اندازی کرده بود. در واقع در سال ۷۷، آقای محمد جواد لاریجانی، خانه ملت را به عنوان اولین روزنامه الکترونیکی ایران راه اندازی کرد که بعدها تبدیل به خبرگزاری شد.
ایرنا: از آن دوره فعالیت در مجلس خاطره خبری خاصی هم دارید؟
مهدی پور: مجلس محیط پرتلاطمی دارد؛ یکروز در صحن جدل میشود، یکروز جلوی مجلس راهپیمایی و حتی خودسوزی، یک روز مراسم مهم تحلیف در آن است، یک روز استیضاحی جنجالی و… همه اینها ماجراست و خاطره.
ایرنا: مدتی هم در شانا فعال بودید؟
مهدی پور: بله. شانا تنها خبرگزاری حوزه نفت و انرژی ایران بود. شانا اسم اختصاری «شبکه اطلاع رسانی نفت و انرژی» بود و برخلاف تصور رایج ریشه ای در زبان انگلیسی نداشت. احمد توکلی استاد روزنامه نگاری، جعفری سهامیه معاون خبر پیشین ایرنا و احمد خادم المله مدیرعامل وقت ایرنا آن را راه اندازی کرده بودند.
وقتی مدیرعامل آنجا شدم، سهامیه مشاوری من را پذیرفت. کادر تحریریه و حتی ساختمان آن را عوض کردیم. کار داشت قوت می گرفت که یک مرتبه دولت به سمت اجرای قانونی رفت که طبق آن وزارتخانه های دولتی حق داشتن خبرگزاری را ندارند. دولت خیلی جدی روی این قضیه پافشاری کرد و از جمله سراغ شانا هم آمد. کار دیگر به تعطیلی شانا نکشید. وزیر نفت احمدی نژاد عوض شد و نوذری وزیر جدید آمد. من هم که از مدتی قبل استعفا داده بودم از شانا رفتم. و شانا به عنوان سایت روابط عمومی نفت باقی ماند.
ماجرای برج سبحان
ایرنا: مدتی سردبیری هفته نامه «پنجره» را برعهده داشتید. داستان رفتن شما به آن جا چه بود؟
مهدی پور: پنجره از اواخر سال ۸۷ به صورت دوهفته یکبار منتشر می شد. یک هفته نامه فرهنگی-اجتماعی بود. من دوستان زیادی آن جا داشتم. رسالت نوذری دبیرفرهنگی اش بود، زهیر توکلی دبیر ادبیاتش بود. گاهی یادداشت هم به آنها می دادم. آقای زاکانی که مدیرمسوول پنجره بود البته اسمش به عنوان مدیرمسوول نمی خورد چون هنوز کار ثبتش در وزارت ارشاد تمام نشده بود. زاکانی قصد داشت مجله را به صورت هفتگی منتشر کند. آقای فریدالدین حداد عادل هم در واقع نفر دوم پنجره به شما می آمد. اولین جلسه مان را تیر یا مرداد ۸۸ برگزار کردیم یعنی در کوران وقایع ۸۸. جلسه ای با زاکانی برگزار کردم و قرار شد سردبیر آن شوم. از روز اول که کار را تحویل گرفتیم آن را به صورت هفته نامه منتشر کردیم.
حسن بزرگ این اتفاق این بود که در میانه یک مجموعه رویدادهای بسیارمهمی در داخل کشور کار را شروع کردیم. الان هم رویدادها زیاد است ولی بخش عمده ای از آن خارجی است هر چند ممکن است روی ما هم اثر بگذارد. این باعث شده بود که ما بتوانیم با یک ضرباهنگ تند وخیلی جدی نسبت به همه این وقایع، واکنش نشان دهیم. ما گفتیم در حوزه فرهنگ و سیاست و سینما و تلویزیون، سعی کردیم پاسخگوی سوالات هفته باشیم. آن موقع چند هفته نامه مهم هم منتشر می شد. فکر کنم هفته نامه «ایران دخت» هم در آن ایام منتشر می شد. تم هفته نامه درآوردن خیلی تم جاری و رایجی بود. برخی از این هفته نامه تعطیل شدند. ۴ تا ۵هفته نامه جدی در حال انتشار بودند.
در شهریور ۸۸ ما کار را شروع کردیم. اتفاق بسیار مهمی درکشور افتاده بود یعنی ماجرای کهریزک. وقتی فتنه ۸۸ راه افتاد از مقطعی دیگر مساله زندان کهریزک برجسته شده بود. سه کشته داشت. یکی از این ها پسر آقای روح الامینی بود. من با روح الامینی رابطه خیلی نزدیکی از ۱۰ سال قبل داشتم. یک روز نزد ایشان به دانشگاه تهران رفتم. گفتم ما می خواهیم پشت پرده کهریزک را منتشر کنیم. البته قبل از آن با آقای زاکانی هماهنگ کرده بودم. ما اطلاعات زیادی داشتیم که متهم اصلی این پرونده، دادستان وقت تهران است. حداقل برایمان روشن بود که در بخش انتقال دستگیرشدگان به کهریزک، دادستان وقت تهران مقصر است. با روح الامینی مصاحبه گرفتم و آن را جلد پنجره کردم. این دومین شماره ای بود که سردبیری آنجا را پذیرفته بودم. همین مصاحبه ضرباهنگ پرداختن به قضیه زندان کهریزک شد.
یک گزارش به عنوان «تلخنامه کهریزک» منتشر کردیم. در آن جا نوشتیم چه ساعتی و به چه ترتیبی و توسط چه کسی دستور انتقال این افراد به زندان کهریزک را داده است. اسم دادستان تهران را هم در گزارشمان آوردیم. البته باز بگویم همه این ها با هماهنگی کامل آقای زاکانی بود. چون ایشان عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس بود هم به اطلاعات محرمانه دسترسی داشت هم مدیرمسوول بود و من نمی توانستم مجله را خارج از ایده ایشان پیش ببرم.
بقیه رسانه های اصولگرا ماجرای کهریزک را از ما نشر دادند. تابناک و فردا و الف و جهان و غیره با استناد به گزارش ما مطالبی در این باره منتشر کردند. این اتفاق نشان داد که پروژه ما موفق بود. این گزارش نشان داد که ماجرای کهریزک را خود نظام دارد پیگیری می کند. مرتبا در شماره های بعدی درباره این که دادگاه کی تشکیل می شود اطلاع رسانی می کردیم. قبل از این که حکم ها صادر شود نزد دادستان نظامی تهران رفتیم و با ایشان مصاحبه کردیم. در ذیل کهریزک ماجرای برج سبحان را پیگیری می کردیم.
ایرنا: قضیه چه بود؟
مهدی پور: تعرضی به مجمتع مسکونی سبحان در بلوار کاوه در همان روزهای ابتدایی شورش های ۸۸ صورت گرفته بود. رهبری در جمع دانشجویان هم به ماجرای کهریزک اشاره کرده بودند هم ماجرای برج سبحان. طرفداران موسوی که خیابان ها را می بستند خیابانی که برج سبحان در آن بود را می بندند. جمعی می آیند با این ها درگیر می شوند. این ها به داخل مجتمع سبحان می روند. این جمع هم دنبال آنها به سبحان می روند و با آنها درگیر می شوند. خودروهای مردم آنجا تخریب می شود. پرونده برج سبحان را هم ما با جدیت پیگیری کردیم. مرتب اخبار مربوط به آن را منتشر می کردیم. زد و خورد و تخریب اموال مردم در آن صورت گرفت و شاکی خصوصی داشت. مجله پنجره ماجرای کهریزک را با یک پمپاژ خیلی زیادی تا روز آخری که حکم صادر شد پیگیری کرد.
ایرنا: پنجره، پرونده هایی را درباره جریان های سیاسی و برخی شخصیت ها منتشر می کرد که بعضا پر سر و صدا هم بود. از آنها بگویید.
مهدی پور: بله. یکی از مسائلی که برای ما خیلی اهمیت داشت، این بود که جریان اصلاحات به سرکردگی خاتمی تکلیف خود را با موسوی و کروبی روشن نکرده بود. موسوی و کروبی مشخص بود دارند چه کار می کنند، آنها بیانیه و اطلاعیه می دادند، سخنرانی می کردند، مردم را تهییج به آمدن در خیابان می کردند ولی خاتمی مشخص نبود چه کار می کند و با این هاست یا علیه این هاست.
قبل از انتخابات هم ابتدا خاتمی اعلام نامزدی کرد و سپس موسوی اعلام کرد. خاتمی هم وقتی دید موسوی اعلام نامزدی کرد با یک نوع دلخوری از انتخابات کنار کشید. در واقع خاتمی در دهه فجر ۸۷ اعلام نامزدی کرد. موسوی گفته بود من با هیچ کس نامزدی ام راهماهنگ نمی کنم. بعد از انتخابات هم خاتمی در مرحله انتخابات خیلی دیر وارد حمایت از موسوی شده بود، تا این که به جایی رسید که حمایت هایش را ادامه نداد. یعنی یک اختلافی وجود داشت در حمایت او از موسوی. بعد از انتخابات هم خاتمی در یک مقطعی با این دو همراهی می کند و مابقی موارد را خود کروبی و موسوی با هم ادامه می دهند.
خاتمی در تظاهرات ۲۵ خرداد بود که قبل از سخنرانی نمازجمعه رهبری و شنبه درگیری های سنگین ۳۰ خرداد به وقوع پیوست، با موسوی و کروبی همراهی کرد. البته خاتمی خود راسا بیانیه و اطلاعیه می داد ولی کمتر بیانیه ای را همراه موسوی و کروبی امضا می کرد. ما در پنجره یک سوژه درآوردیم درباره «پایش نقش خاتمی» در این ناآرامی ها. خاتمی عضو مجمع روحانیون مبارز بود و از طرفی، کاهش نقش مجمع روحانیون مبارز در این تحولات برای ما، مهم بود. ما گزارشی راجع به مجمع با نام «عالیجناب خاکستری» منتشر کردیم و گفتیم که آقای موسوی خویینی ها پشت پرده این ماجراست که البته آقای خویینی ها هم با تندی این ادعای ما را رد کرد.
ادعای ما بر اساس کتاب و مجموعه ای بود که شاید اسناد متقنی هم نداشت، ولی سال ها قبل منتشر شده بود و موسوی خویینی ها را متهم به همکاری با سرویس جاسوسی روسیه می کرد؛ البته این ادهاعا درست نبود و هیچ وقت هم اثبات نشده بود. ما در این گزارش نوشته بودیم نقش مجمع روحانیون مبارز در مواجهه این ناآرامی ها چیست؟ زیرا همیشه از مجمع به عنوان چپ اسلامی عاقل یاد می شد و آن موقع این ایراد وجود داشت که چرا مجمع سکوت کرده است؟
ایرنا: و گاهی هم به دولت احمدی نژاد می پیچیدید؟
مهدی پور: ما منتقد احمدی نژاد بودیم. وقتی آقای احمدی نژاد مشایی را به عنوان معاون اول خود منصوب کرد و با مداخله رهبری این انتصاب منتفی شد، دیگر همه می گفتند همه کارهای دولت احمدی نژاد دست مشایی است. نقد مشایی و احمدی نژاد در پنجره به کرات صورت گرفت. یک گزارشی داشتیم درباره نقش مرموز مشایی در دولت تهیه می کردیم. فکر می کنم حدودا آذر یا دی ماه ۸۸ بود. با افراد مختلفی مصاحبه کردیم.
معمولا هفته نامه هایی که شنبه ها روی دکه می آمد، روز سه شنبه هفته قبل آن، فایل صفحه آرایی و نهایی شده اش روانه چاپخانه می شد. اما ما در پنجره تا آخر وقت چهارشنبه ها صبر می کردیم تا آخرین اخبار این روز را هم داشته باشیم. محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وقت ارشاد به فریدحدادعادل جانشین مدیرمسوول زنگ زده بود که من دارم به آنجا می آیم تا با شما صحبتی کنم. فرید هم موضوع را به آقای زاکانی اطلاع داد. ما البته برآورد دقیقی نداشتیم که رامین چرا می خواهد یکمرتبه سرزده به پنجره بیاید، ولی حدسمان این بود که هدفش این است که جلوی انتشار پرونده ای که درباره مشایی آماده فرستادن به چاپخانه کرده بودیم را بگیرد.
داود احمدی نژاد اطلاعاتی درباره مشایی به ما داد
ایرنا: از کجا از تهیه چنین پرونده ای مطلع شده بود؟
مهدی پور: نمی دانم. ما برای تهیه مطالب این پرونده سراغ مرحوم داود احمدی نژاد برادر رییس جمهور وقت هم رفته بودیم. ایشان مدتی رییس بازرسی دفتر رییس جمهور بود که مدتی بعد البته راهش را از احمدی نژاد جدا کرد. البته منتقد جدی مشایی بود. داود احمدی نژاد کمک هایی در جمع آوری اطلاعاتی درباره مشایی به ما کرد. گمانه زنی ما این بود که در این ارتباطاتی که ما با مصاحبه شونده ها برقرار کرده ایم بعضی با رامین و جریان مشایی هم مرتبط بوده اند و آنها را از این کار پنجره مطلع کرده اند و آنها به صرافت افتاده اند که ببینند چه چیزی قرار است منتشر شود.
خلاصه رامین به پنجره آمد و بازدیدی هم کرد و گفت و شنودی هم با تحریریه انجام داد ولی به نظرم چون زاکانی هم آنجا بود، دیگر ترجیح داد وارد این موضوع نشود؛ چون آقای زاکانی در همان جلسه هم بحث را به سمت انتقاد از عملکرد دولت برد. ما این پرونده را منتشر کردیم؛ پرونده ای که می گفت پشت پرده احمدی نژاد، مشایی است. هنوز با گذشت ده سال از این کار، باز دوستان جریان احمدی نژاد همچنان به خاطر انتشار این پرونده از ما اظهار دلخوری می کنند.
ایرنا: و مصاحبه های بحث برانگیزی هم داشتید از جمله با آقایان رحیم صفوی و ولایتی؟
مهدی پور: بله. وقتی به ماجرای ۹ دی ۸۸ رسیدیم و بعد هم ۲۲ بهمن همان سال که فتنه به شکل قابل توجهی فروکش کرد. ما وارد پشت صحنه برخی مسائل از جمله مسائل آن سال شدیم و گفت و گوهای تفصیلی با افرادی چون آقایان مصطفی پورمحمدی، رحیم صفوی، علی اکبر ولایتی، محمد جواد لاریجانی و صفارهرندی داشتیم. مواردی برای اولین بار در کشور در این مصاحبه ها بیان شد. مثلا ولایتی برای نخستین بار طرح کرد که منشا پرونده هسته ای ایران، سانتریفوژهای آلوده ای بوده که از پاکستان وارد ایران شده است و پرفسورعبدالسلام دانشمند معروف انرژی هسته ای پاکستان، متهم اصلی این کار است.
ولایتی تشریح کرد که چطور به پاکستان رفتند و این سانتریفوژها را به عنوان وسایل پزشکی همراه خود به تهران آوردند ولی بعدا فهمیدند این سانتریفوژها آلوده بوده است و همین آلودگی باعث شد که آژانس اتهام فعالیت غیرصلح آمیز هسته ای را به ایران وارد کند. نهادهای امنیتی کشور به انتشار این مصاحبه واکنش نشان دادند که چرا چنین مطالبی را در سطح جامعه مطرح کرده اید.
یا مصاحبه با سرلشکر رحیم صفوی فرمانده وقت سپاه پاسداران در هنگام حمله طالبان به دیپلمات های ایرانی در مزار شریف که مرداد ۱۳۷۷ رخ داد. آقای صفوی در مصاحبه با پنجره گفت که بعد از این اقدام طالبان، رده های ارشد نهادهای نظامی کشور از جمله فرماندهی سپاه، تصمیم گرفتند که درس سختی به طالبان بدهند. قرار شد نیروهای نظامی ایران به خاک افغانستان حمله کنند. حتی دولت آقای خاتمی هم موافق این کار بود. این کار تنها یک مخالف داشت و آن مقام معظم رهبری بود که گفتند نیروهای نظامی ایران حق ندارند وارد خاک افغانستان شوند.
نقشه دیگر این بود که سپاه برود و در عملیاتی مخفی این دیپلمات ها را آزاد کنیم؛ آخر در روزهای ابتدایی هنوز مشخص نبود که آیا دیپلمات های ما همگی به شهادت رسیده اند یا هنوز زنده اند؟ سومین نقشه هم این بود که نیروهای نظامی ایران وارد خاک افغانستان شده و مساحتی از مرز را به عنوان نقطه امن تصاحب کنند تا طالبان نتواند از آن نقطه به ایران نزدیک تر شود. یعنی همان کاری که ترکیه با کردهای شمال عراق کرد. رهبریبا این اقدام هم مخالفت کردند و ما را از تجاوز به خاک همسایه منع کردند. گفت و گویی هم با پورمحمدی درباره قتل های زنجیره ای داشتیم که البته چیزی از آن یادم نمانده است.
تیراژ پنجره چه تعداد بود؟
مهدی پور: یکی از ویژگی های پنجره این بود که به شمارگان ۳۶ تا ۴۰ هزار نسخه دست پیدا کرد. متوسط تیراژ مجلات آن موقع بین ۴۰ تا ۴۵ هزار نسخه بود. اما این معمولا سهم اصلاح طلبان بود و در میان مجلات طیف اصولگرا، تنها پنجره توانسته بود به این تیراژ دست پیدا کند و به مجلات اصلاح طلب تنه بزند. البته در آن ایام تیراژ «همشهری جوان» از همه بیشتر بود ولی این نشریه سیاسی نبود و مراد من مجلات سیاسی است.
دیگر ویژگی پنجره این بود که بدنه ای جوان را وارد حرفه روزنامه نگاری کرد که بسیاری از آنها بعد از کار در این مجله، روانه خبرگزاری های مهر و فارس و روزنامه هایی مانند جام جم و همشهری شدند. یعنی از باب تربیت نیروی انسانی هم موفق بودیم.
ایرنا: چه شد از پنجره رفتید؟
مهدی پور: سال ۸۹ در آزمون دکتری قبول شدم. به آقای زاکانی گفتم دیگر نمی توانم در پنجره باشم.
مخالفت کرد و گفت : نه، همین جا بمان.
گفتم: شما خودتان فوق تخصصتان را گرفته اید و نمی گذارید ما دکتری بخوانیم؟
آخر می دانید آقای زاکانی فوق تخصص پزشکی هسته ای دارد و جزو بهترین های این رشته در کشور است.
این را که گفتم ایشان موافقت کرد و اسفند ۸۹ از پنجره خداحافظی کردم و سیدمرتضی فاطمی که الان برنامه اختیاریه را در تلویزیون مجری گری می کند، جانشین من شد.
ایرنا: یکی از اتهاماتی که به پنجره وارد شد، کمک ۵۰۰ میلیون تومانی به سازمان تبلیغات بود. ماجرا چه بود؟
مهدی پور: ما با سازمان تبلیغات و بسیاری از نهادهای دیگر، نامه نگاری کرده بودیم که بیایند و مجله ما را بخرند. نامه ای که در رسانه های منتشر شد درخواست ما درباره خرید پنجره توسط سازمان تبلیغات بود. درخواستی که سازمان تبلیغات با آن مخالفت کرد و لااقل تا وقتی که من آنجا بودم هیچ پولی از این سازمان به دست ما نرسید. اما برخی شیطنت کردند و با انتشار نامه درخواست پنجره، سعی کردند فضا را علیه ما کنند.
آقای زاکانی برای فروش پنجره خیلی کمک می کرد. روزی که این نشریه منتشر می شد برای خیلی ها پیامک می زد و به آنها اطلاع می داد تا پنجره را بخرند. از آن مدیرمسوولانی نبود که خودش را کنار بکشد. روی توزیع نشریه حساس بود. حداقل هفته ای یکبار هم در تحریریه حاضر می شد و کمک می کرد.
ایرنا: پنجره تذکر هم گفت؟
مهدی پور: بارها. سه یا چهار بار فقط از معاونت مطبوعاتی تذکر گرفتیم. حتی برای اشکالات کوچک به ما تذکر داده می شد. اما کارویژه تذکر چه بود؟ وقتی شما تذکر می گرفتی یارانه دریافتی نشریه تان از معاونت مطبوعاتی کاهش پیدا می کرد. البته چون ما منتقد دولت وقت بودیم چنین اتفاقی می افتاد. یعنی دیوار همیشه به سمت ما کج بود و به لطف آقای رامین تذکر می گرفتیم. البته نشریاتی که موافق دولت باشند در دریافت یارانه چندان با مشکل مواجه نیستند. چه زمان احمدی نژاد چه الان.
ایرنا: واکنش دولت احمدی نژاد نسبت به مطالب انتقادی نشریه چگونه بود؟
مهدی پور: همان موقع با خیلی از دوستان احمدی نژاد جلسه گذاشتم. آنها پیش من می آمدند. این دوستان عضو کمیته سیاسی احمدی نژاد بودند و اصلا هم قبول نداشتند که انحراف در این دسته وجود دارد. ما، احمدی نژاد را منحرف می دانستیم ولی این ها ابتدا که انحراف او را انکار می کردند. در مقاطع بعدی هم می گفتند این تقصیر شماست که احمدی نژاد این طور شد، بس که به او حمله کردید او از دست رفت. مثلا یادم است دو تن از نمایندگان مجلس که طرفدار پر و پا قرص احمدی نژاد بودند همیشه سر پنجره به آقای زاکانی گیر می دادند. یکی از این نمایندگان در صحن مجلس، سر میز زاکانی رفت و مجله پنجره را به سمت او پرت کرد که این چه چیزی است که منتشر می کنی!
مشایی هم مصاحبه ای کرد که و صراحتا از نشریه ما نام برد و آن را «پنجره ای رو به شیطان» خواند. البته من به این ها حق می دادم. وقتی ما ۲۴ ساعته راجع به مشایی و بقایی و ملک زاده مطلب می نوشتیم، انتظار هم داشتیم که چنین حملاتی به ما صورت بگیرد.
ایرنا: حرف هایی که راجع به مشایی می زدند درست بود جن گیر و غیره؟
مهدی پور: آن موقع خیلی از این حرف ها زدند. بعضی از این اجنه گیر ها هم که بازداشت و دادگاهی شدند. اما به صورت سربسته به این پرونده ها اشاره می کردیم. یعنی این از موضوعاتی بود که هراز گاهی به آن می پرداختیم، ولی سعی می کردیم خیلی این بخش را پر رنگ نکنیم این حرف ها وجود داشت برخی اش هم به فراخور تاریخ اثبات شد و هیچ وقت هم نفی نشد
ایرنا: نظر شما را می خواهم درباره این فرضیه بدانم که مدعی بود مشایی همه کاره دولت احمدی نژاد است. آیا چنین مطلبی واقعیت داشت یا این که احمدی نژاد، مشایی را سیبل کرده بود؟
مهدی پور: آقای ذوالنور که الان نماینده قم است و آن موقع مسوولیتی در سپاه داشت، بعدها مصاحبه ای کرد که مضمونش این بود که، نسبت انحراف به احمدی نژاد مثل نسبت نخاع به انسان است.منظور ایشان این بود که احمدی نژاد و مشایی دو چیز جدا از هم نیستند و این جور نیست که احمدی نژاد داشت راه درستی را می رفت و مشایی او را اغوا کرد و گفت بیا از این راه برو!
من هم چنین ارزیابی دارم. احمدی نژاد زیرساخت چنین انحرافی را داشت. او قبل از رییس جمهور شدن، عضو شورای مرکزی حزب ایثارگران بود و به طور مستمر در جلسات اصولگرایان شرکت می کرد. آذر ۸۳ در جلسات شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، نامه ای نوشت مبنی بر این که در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ نامزد نخواهد شد. اما چندی قبل از انتخابات به وزارت کشور رفت و ثبت نام کرد. باز این بار تعهد داد که به نتیجه نظرسنجی ها تن بدهد. یعنی اگر نظرسنجی ها نشان داد که یکی از نامزدهای اصولگرا از بقیه جلوتر است به نفع او کنار برود، ولی باز هم زیر این زد و تا آخر ماند.
این آدم که این طور زیر قول های خود زد به نظر من ظرفیت کارهای دیگری از این دست را هم دارد. او اولین کاری که پس از رییس جمهور شدن، انجام داد حذف جریان اصولگرا از دور و بر خود بود. مدتی نگذشت صراحتا گفت من نه تنها اصولگرا نیستم، بلکه اصلا این جریان را قبول ندارم. بعد هم با اصولگرایان به هم زد و از آنها عبور کند. او بسیاری از مسوولیت های دولت خود را به افرادی سپرد که در طیف اصولگرایی تعریف نمی شدند.
با این اوصاف قبول ندارم که بگوییم احمدی نژاد آدم سالم و خیلی خوبی بود و بعد یک دفعه تغییر کرد و از این رو به آن رو شد. اصلا چنین چیزی نیست. یادم است وقتی در سال ۸۵، مجلس دولت را مکلف به افزایش نرخ بنزین و سهمیه بندی آن کرد اگر اشتباه نکنم تا خرداد آن سال از عمل به این دستور مجلس خودداری کرد. در حالی که باید حداکثر از نیمه فروردین ماه، سهمیه بندی بنزین را شروع می کرد. آخر سر هم که با فشار زیادی که به او وارد شد، سهمیه بندی بنزین را اجرایی کرد، آن را به اصطلاح سوراخ کرد و اقداماتی مثل دادن ۶۰ لیتر سهمیه را انجام داد.این سهمیه بندی بنزین قرار بود سال ۸۵ در این کشور انجام شود. یا طرح هدفمندی یارانه ها قرار نبود به این صورت اجرا شود. اصلا قرار نبود به همه ایرانی ها یارانه یکسانی پرداخت شود. اما احمدی نژاد نه تنها به همه یارانه یکسان داد، بلکه به ایرانی های خارج کشور هم یارانه داد. یعنی یک سنگ بنای نادرستی را گذاشت.
متاسفانه دولت پس از او این روند را اصلاح نکرد. ۶ سال از عمر دولت فعلی می گذرد اما رییس جمهور حاضر نشد یارانه حتی یک دهک را حذف کند. در حالی که در حال حاضر با این وضع خراب بودجه، چنانچه یارانه فقط یک دهک حذف شود نزدیک به پنج هزار میلیارد تومان صرفه جویی در بودجه است که رقم خیلی بالایی است. یعنی دولت فعلی همان مسیر غلط احمدی نژاد را ادامه داد. یا این که احمدی نژاد مدام می گفت بیداری انسانی، در حالی که رهبری بر بیداری اسلامی تاکید داشتند. یا این که بر «انسان کامل» تاکید داشت. هیچ کس هم تا مدت ها نمی دانست منظور احمدی نژاد از انسان کامل چیست.
البته الان دیگر با بیانیه هایی که این روزها می دهد همه فهمیده ایم مراد او از انسان کامل چیست: یک انسان موهوم که چندان هم مقید به شریعت نیست و قرار است انسان ها را نجات دهد. انسانی که لزوما شیعه هم نیست.
پیام هاله نور احمدی نژاد
ایرنا: همان سال ها فرضیه ای وجود داشت مبنی بر این که احمدی نژاد با بحث هاله نور در واقع می خواست این پیام را به روحانیت برساند که من نیازی به شما ندارم و خودم مستقیما با منبع نور در تماس هستم. نظر شما چیست؟
مهدی پور: ایشان اعتقاد به ارتباط مستقیم خود با انسان کامل داشت. این را به وضوح می توان در بیانیه این ماه ها و به ویژه مانیفستی که انتهای سال گذشته منتشر کرد، دید. اعتقاد به یک انسان فرابشری غیردینی که همه ادیان را هم پوشش می دهد و شریعت مدار هم نیست. رگه های پررنگ این استنباط های انحرافی او را می توان در اقدامات وی پس از مخالفت مقام معظم رهبری با تغییر وزیر اطلاعات وقت، آقای مصلحی دید. او همچنین در مقابل تحریم های نفتی ایران تا حدی منعفل عمل کرد.
ایرنا: چطور؟
مهدی پور: این تحریم نفتی که ما الان شده ایم، یکبار دیگر در سال ۱۳۹۰ هم شده بودیم. احمدی نژاد برخلاف دولت فعلی که متهم به عدم تحرک و رخوت است، دولت پرتحرکی داشت. او می توانست این تحریم ها را بشکند. بگذارید کمی ماجرا را باز کنم. یکی از مشکلات امروز ما برای فروش نفت پس از تحریم ها، این است که نمی توانیم نفت استخراجی را ذخیره کنیم. از سویی هم اگر تعداد بشکه های استخراجی مان را کم کنیم چاه های نفت مان می خوابد و اگر بعدا بخواهیم دوباره مثلا همین روی دومیلیون بشکه ای که می فروختیم، بفروشیم باید هزینه گزافی را پرداخت کنیم، تا میزان استخراج نفتمان را دوباره افزایش دهیم.
پیشنهاد این بود که احمدی نژاد این نفت را که مشتری روزانه اش را بر اثر تحریم از دست داده بود با اجاره نفت کش هایی از کشورهای جنوب خلیج فارس، بارگیری کند و روی دریا نگه داری کند تا هر موقع خریدار پیدا کرد، بفروشد. البته احمدی نژاد در نهایت همین کار را کرد و تعدادی نفت کش اجاره کرد و نفت استخراجی را روی دریا نگه می داشت و هر وقت خریدار یافت می شد، می فروخت.
احمدی نژاد در یک مقطعی دست به این کار زد و در دور زدن تحریم ها به ایران کمک کرد. الان که آقای ظریف می گوید ما در دور زدن تحریم ها دکتری داریم ناشی از این است که ما خیلی از این کارها را کرده ایم. اگر الان هم دست به این کار بزنیم حتما فروش نفتمان بیشتر خواهد بود.
انتهای پیام