«نبود میز مذاکره هزینههای زیادی را تحمیل میکند»
قاسم محبعلی، دیپلمات سابق و تحلیلگر مسايل بینالملل گفت: نبود میز مذاکره و ارتباط هزینههای زیادی را به ما و آمریکا تحمیل میکند. این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم و اینطرف ایرانی است که باید تصمیم بگیرد چگونه هزینهها را کاهش بدهد. اقتصاد ما آسیب های مهمی خورده است. اگر این دوران تحریم ۱۶-۱۷ ساله را به دلیل پرونده هستهای در شورای امنیت نداشتیم شاید اقتصاد ما امروز بهتر از ترکیه و عربستان بود و درآمد سرانه ما که امروز حدوداً ۵ هزار دلار است شاید بالای ده هزار دلار و حتی بیشتر بود و مردم ما در رفاه بودند. ما هزینهها را میپردازیم پس طرف ایرانی باید به خاطر مردم و متناسب با منافع عمومی تصمیم بگیرد. هیچ اختلافی با عدم گفتگو و یا با جنگ حل نمیشود. حتی اگر جنگی رخ بدهد درنهایت باید گفتگو کرد.
متن گفتوگوی خبرنگار شفقنا با آقای محبعلی، دیپلمات سابق را میخوانید:
_ بعد از انتشار گزارش آمریکا در مورد قتل جمال خاشقچی شاهد واکنشها و اظهارنظرهای متفاوتی بودیم. برخی از کشورهای عربی به حمایت از بن سلمان بیانیه دادند و اعلام موضع کردند و به نظر میرسد پرونده کشمکش عربستان و آمریکا پس از ترامپ مجدداً بازگشاییشده است. آینده روابط آمریکا و عربستان در زمان بایدن چگونه خواهد بود؟ آیا تحول خاصی اتفاق میافتد و شاهد بروز شکافی بین آمریکا و کشورهای عربی خلیجفارس خواهیم بود؟ آیا این مسئله تأثیری در روابط بین ایران و کشورهای عرب منطقه خواهد داشت یا خیر یا صرفاً مقطعی است و پس از مدتی فراموش میشود؟
حاکمان عربستان همواره علاقه داشتند جمهوریخواهان در آمریکا بر سرکار بیایند
روابط آمریکا و عربستان قدیمی است و زمینههای متعددی دارد و آمریکا عربستان را جزو دوستان یا متحدین منطقهای خود تلقی میکند اما این روابط همواره دچار مشکلاتی بود و بهتناسب، فراز و نشیبی داشت. بخصوص وقتی دموکراتها بر سرکار میآیند چون بنا بر ادعا دموکرات ها یکی از پایههای سیاست خارجی دموکراتها حقوق بشر است، روابط با عربستان و کشورهای مشابه دچار نوساناتی میشود. تجربه نشان میدهد از جنگ جهانی دوم به اینسو حاکمان عربستان همواره علاقه داشتند جمهوری خواهان در آمریکا بر سرکار بیایند. ترامپ نمونه آخری بود که دیدیم چگونه به سعودیها نزدیک شده بود و برخلاف اوباما و بایدن چشمبسته از عربستان حمایت میکرد؛ این تفاوت از همین مسئله ناشی میشود.
بایدن مبنای رابطهاش را بر دو پایه منافع و حقوق بشر (با تعریف آمریکا) قرار میدهد
عربستان به دلیل نفوذ مالی و بینالمللیاش سعی میکند موازنهای برقرار کند بهخصوص با روسیه یا چین
سعودیها ممکن است از القاعده و داعش بهعنوان مستمسک استفاده کنند
دموکرات ها و به تبع بایدن مبنای رابطهاش را بر دو پایه منافع و حقوق بشر (با تعریف آمریکا) قرار میدهد ولی جمهوری خواهان بر پایه امنیت و منافع قرار میدهند و توجه چندانی به حقوق بشر ندارند. لذا گزارش قتل جمال خاشقچی جدید نیست و در زمان ترامپ تهیهشده بود ولی ترامپ اجازه خروج از فهرست محرمانه و انتشار را به آن نداده بود. همانطور که اشاره کردم منافع ترامپ و حامیان او اجازه نمیداد. کمپانیهای سختافزاری و فروشندگان سلاح و نفتگرها و کمپانیهایی که در کار ساختوساز هستند عموماً حامی جمهوری خواهان هستند. باید به این نکته توجه داشت که عربستان بخش بزرگی از حیات خود را به مناسباتش با آمریکا وابسته کرده است و اینطور نیست که انتخاب دیگری داشته باشد هرچند که عربستان به دلیل امکاناتی که دارد و نفوذ مالی و بینالمللیاش سعی میکند موازنهای برقرار کند بخصوص با روسیه یا چین و یا با دیگر قدرتهای اروپایی و سعی میکند از تواناییها و امکانات خود حداکثر استفاده را داشته باشد. همانطور که در دوران اوباما به آمریکا فشار آورد و بهار عربی را که موردحمایت دولت اوباما بود با شکست روبرو کرد. ولی فشار آمریکا بر این کشور مؤثر است و به تحولات و وضعیت منطقهای وابسته است. مناسبات بین ایران و آمریکا نیز تأثیر ویژهای دارد اگر مسئله به روال سابق باشد مواردی چون القاعده و داعش را خواهیم داشت و سعودیها بهراحتی از این مسائل بهعنوان مستمسک استفاده خواهند کرد.
_ آیا آمریکاییها به دنبال تغییر حاکمیت در عربستان هستند؟ خصوصاً در مورد ولیعهد بن سلمان مناسبات بین آمریکا و عربستان به چه سمت و سویی کشیده خواهد شد؟ آیا آمریکا در آینده از رهبری بن سلمان حمایت خواهد کرد؟
سعودیها معتقدند تضعیف آنها، موجب گسترش نفوذ ایران در منطقه خواهد بود
آمریکاییها قصد دارند تغییراتی در ساختار سیاسی عربستان به وجود بیاورند
قتل خاشقچی نشان داد سیستم حاکمیتی عربستان نمیتواند مخالف را بپذیرد
در سال ۱۹۹۸ موضوع نوسازی سیاسی و یا آن چیزی که آمریکاییها به نام توسعه سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه یا خاورمیانه جدید عنوان میکردند یکی از گفتگوهای چالشی بین آمریکا و کشورهای عربی بخصوص عربستان و مصر و کشورهای حاشیه خلیجفارس بود. بهانهای که همواره در دست عربستان بود این است که جایگزینی برای ما وجود ندارد و جایگزین ما القاعده و داعش است. و تضعیف ما موجب گسترش نفوذ ایران در منطقه خواهد بود. ساختارهایی که در کشورهای حاشیه خلیجفارس وجود دارد بخصوص از دیدگاه دموکراتها سنتی و تاریخمصرف گذشته تلقی میشود. ازنظر آنها چرخش قدرت و دموکراسی در این سیستمها وجود ندارد. حتی در عربستان مفهومی به نام قانون اساسی و ساختار قانونمند وجود ندارد و فرمان پادشاهی قانون تلقی میشود. آمریکاییها علاقه دارند این ساختارها مطمئنتر شود و با متحدین خود روابط پایدار و همیشگی داشته باشند. ولی خاورمیانه شرایط خاص خود را دارد و مشخص نیست سیاستهای آمریکاییان در مورد این منطقه کارساز باشد. همانطور که جورج بوش عقیده داشت عراق به الگوی دموکراسی برای خاورمیانه تبدیل میشود ولی این اتفاق رخ نداد. این بحث در مورد عربستان هم وجود دارد اما آمریکاییها قصد دارند تغییراتی در این کشور به وجود بیاورند. تلاش اوباما این بود که اگر دموکراسی در اینجا امکانپذیر نیست حداقل دولتهای جوانی که با دنیای امروز در ارتباط هستند و به ترقیخواهی و توسعه علاقه دارند بر سرکار بیایند و این امید در ابتدای راه وجود داشت ولی قتل قاشقچی نشان داد این سیستم نمیتواند مخالف را بپذیرد.
_ امروز با فشار بر عربستان آیا ممکن است سیستم در این کشور تغییر کند؟
سیستم در عربستان علاوه بر سنتی بودن تا حدی هوشمند است
عربستانیها هیچوقت مستقیم در کنار سیاستهای خود نمیایستند
سیستم در عربستان علاوه بر سنتی بودن تا حدی هوشمند است و بهخوبی از امکانات خود استفاده میکند و متناسب با شرایط خود را تطبیق میدهد و نوسازی میکند و سعی میکند از بحرانها عبور کند. تجربه در ۶۰ -۷۰ سال اخیر این را نشان میدهد که عربستانیها هیچوقت مستقیم در کنار سیاستهای خود نمیایستند و هزینه نمیدهند و سعی میکنند تغییر ایجاد کنند همانطور که بعد از ۱۱ سپتامبر تحولاتی در افغانستان و عراق رخ داد و عربستانیها توانستند از آن بهسلامت بگذرند و یا توانستند بعد از بهار عربی خود را با شرایط تطبیق بدهند و وضعیت را برگردانند و بهنوعی تغییر ایجاد کردند که جنبش ترقیخواهی در جهان عرب و در مصر و سوریه در جاهای دیگر با شکست روبرو شد. در مصر ارتش موردحمایت عربستان مجدداً بر سرکار آمد و در سوریه جنگی داخلی و دامنهدار به وجود آمد. یعنی بهار عربی که انتظار میرفت جهان عرب را به منطقهای دموکراتیک تبدیل کند منطقه را بحرانی کرد و بهار را به خزان و زمستانی سرد و ادامهدار تبدیل کرد.
_ در این بین رابطه ایران و عربستان چگونه پیشبینی میشود؟ چون بایدن نسبت به ترامپ حمایتهای کمتری از سعودیها خواهد داشت؟
ایران میتوانست در زمینههایی از سیاستهای بایدن استقبال کند
ایران تاکنون گفتگو در مورد آینده با آمریکاییها را نپذیرفته است
با توجه به اتفاقاتی که در عراق و سوریه افتاد چه بسا مجدداً رابطه ایران و آمریکا به شرایط دوره ترامپ برگردد
آمریکاییها سیاستهای خود را در مورد ایران و عربستان و اسرائیل و منطقه اعلام کردهاند. ایران تاکنون نتوانسته است خود را با این تحولات تطبیق بدهد و شاید تصور میکند این آمریکا است که باید امتیازاتی یکطرفه بدهد. به نظر من در دنیای بینالملل دیپلماسی یکطرفه عمل نمیکند. شاید ایران میتوانست در زمینههایی از سیاستهای بایدن استقبال کند که نکرد. در مورد برجام مصوبه مجلس مسائل را پیچیده کرد. انتظار تغییر توسط آمریکاییها و اینکه ایران را همینطور که هست بپذیرند، انتظار دشواری است. گفتگو و مذاکره متقابل است. ایران تاکنون گفتگو در مورد آینده با آمریکاییها را نپذیرفته است، سه ماه آینده از دست داده شد. سه ماه بدون تحولی خاص طی شده است و امروز با توجه به اتفاقاتی که در عراق و سوریه افتاد مجدداً رابطه ایران و آمریکا از جهتی ممکن است به شرایط دوره ترامپ برگردد و این همان خواسته عربستان و اسرائیل است.
_ این تنشها در چه راستایی خواهد بود؟
بسیاری در خاورمیانه از تشنج سود میبرند و آتش به اختیار هستند
باید کانالی بین ایران و آمریکا همانند شوروی و آمریکا در زمان جنگ سرد برقرار شود
در خاورمیانه بازیگران متعددی در سطوح مختلف وجود دارند که بسیاری از تشنج سود میبرند و آتش به اختیار هستند. اسرائیلیها و عربستان و القاعده و داعش همه هستند و البته کسانی که علاقهمند به بهبود روابط بین ایران و آمریکا نیستند و حتی ممکن است مورد حمایت ایران هم باشند لذا منافع ما اقتضا میکند همانطور که شوروی سابق و آمریکا در دوران جنگ سرد کانالی ارتباطی داشتند تا در صورت اوجگیری سو تفاهم آن را رفع کنند و یا چینیها و آمریکاییها و یا روسها و آمریکاییها لذا باید چنین کانالی بین ایران و آمریکا نیز برقرار شود و تا جایی که میتوانند باهم همکاری کنند و در جاییکه نمیتوانند رقابت کنند و در جاییکه اختلافات حالتی از تخاصم دارد مسئله را از این طریق مدیریت کنند. اینکه در جهان امروز دو کشور خصوصاً ایران و آمریکا که شاخص هستند اینچنین رابطهای داشته باشند باید فکری کرد.
_ به نظر میرسد در ایران اجماعی که در خصوص گفتگو یا مذاکره با آمریکا باشد، کمرنگ است و ایران چندان استقبال نمیکند. آیا این وضعیت، سیاست راهبردی ایران برای بلندمدت نیز خواهد بود؟
نبود میز مذاکره و ارتباط هزینههای زیادی را به ما و آمریکا تحمیل میکند
اگر دوران تحریم نبود شاید اقتصاد ما امروز بهتر از ترکیه و عربستان بود
طرف ایرانی باید به خاطر مردم و منافع عمومی تصمیم بگیرد
حتی اگر جنگی رخ بدهد درنهایت باید گفتگو کرد
نباید اجازه میدادیم رقبا و کسانی که به ایران قدرتمند علاقه ندارند از این وضعیت سود ببرند
نبود میز مذاکره و ارتباط هزینههای زیادی را به ما و آمریکا تحمیل میکند. این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم و اینطرف ایرانی است که باید تصمیم بگیرد چگونه هزینهها را کاهش بدهد. اقتصاد ما آسیب های مهمی خورده است. اگر این دوران تحریم ۱۶-۱۷ ساله را به دلیل پرونده هستهای در شورای امنیت نداشتیم شاید اقتصاد ما امروز بهتر از ترکیه و عربستان بود و درآمد سرانه ما که امروز حدوداً ۵ هزار دلار است شاید بالای ده هزار دلار و حتی بیشتر بود و مردم ما در رفاه بودند. ما هزینهها را میپردازیم پس طرف ایرانی باید به خاطر مردم و متناسب با منافع عمومی تصمیم بگیرد. هیچ اختلافی با عدم گفتگو و یا با جنگ حل نمیشود. حتی اگر جنگی رخ بدهد درنهایت باید گفتگو کرد. در برجام دیدیم که بعد از ۱۲ سال گفتگو ما را به نتیجه رساند. ما در قطعنامه با رژیم متجاوز صدام دور یک میز نشستیم و صحبت کردیم. در ویتنام آمریکاییها گفتگو کردند. روابط بینالملل نهایتاً به گفتگو میرسد ولی زمان بسیار مهم است. اگر خیلی دیر بشود و فرصتها از دست برود شاید گفتگو صورت بگیرد ولی مثل جنگ اگر احتمالاً گفتگو زودتر صورت میگرفت دست آورد های ما بیشتر از آن روز بود که تحت شرایط خاصی قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفتیم. ما باید قبل از اینکه زمان مناسب از دست برود فرصت گفتگو را از دست ندهیم. ما در دوران بایدن فرصتی سهماهه داشتیم نباید اجازه میدادیم رقبا و کسانی که به ایران قدرتمند علاقه ندارند از این وضعیت سود ببرند، منافع ما این را اقتضا میکند. روابط بینالملل به این صورت است و ایجاب میکند با طرفها روابط دقیق، و مناسبی داشته باشیم.
انتهای پیام
برادر به ظاهر کارشناس که نمیدونم کجا کارشناسی ایشون رو تایید کرده، کدام عقلی میگه مذاکره کن و قرارداد رو بنویس بعد یک طرفه عمل کن و چون طرف مقابل عمل نکرد، دوباره مذاکره کن و یک قرارداد تکمیلی بنویس و دوباره یک طرفه عمل کن و بعد…… اساسا این مردمی که ایشون راجع به اونها صحبت میکنه کی قراره منتفع بشن از این مذاکرات.