کرونای فرهنگی و بیتوجهی جمعی
ایکنا نوشت: حوزه فرهنگ و هنر در کشورمان تضاد عجیبی با کرونا دارد چرا که نه تنها در این وضعیت منحوس استفاده لازم ابزاری به عنوان واکسن اجتماعی و آموزشی از آن نمیشود که این بیماری به دردهای قبلیاش اضافه شده است.
یک وقتهایی انسان با شرایط نوظهوری مواجه میشود که به دلیل ناشناخته بودن علت و وضعیت، بهت لحظهای برای تصمیمگیری صحیح به او دست میدهد و از روی غریزه تقابل آنی با آن انجام میدهد. کرونا از آن پدیدههای منحوس است که متأسفانه و ناچار با آن درگیر شدهایم و این همهگیری کشنده جهانی نهتنها مردم ما که همه نسل بشر را به صورتی غیرمنتظره مبهوت، غافلگیر و زمینگیر کرد. تا اینجا همه چیز طبیعی و قابلدرک است اما پس از آن خیلی از جوامع با استفاده از رسانههای نوین و در دست خود به مبارزه مفید و مشهود با آن پرداختند و برخی دیگر با کمتوجهی وضعیت را بدتر کردند و اکنون با گذشت بیش از یک سال شاهد تبعات آن هستیم.
این پدیده نظیر همه موارد فردی و اجتماعی بر اوضاع فرهنگی و سبک زندگی جوامع بشری نیز تأثیرات بیشتر منفی و گاه مثبت خود را هم گذاشت. برای مثال مرگ هموطنان بهویژه مدافعان سلامت از وقایع تاریک تاریخی ماست و توجه به زیرساختهای آموزش مجازی و تولد و ارتقای بسیاری از موارد ارتباط جمعی غفلت شده در کشور از آن جملهاند.
با این همه عملکرد دولت در برابر این پدیده در زمینه فرهنگی بسیار سطحی و چون گذشته رفع مسئولیتی است. سیستمهای آموزشی مدارس و دانشگاهها پس از گذشت یک سال همچنان دچار مشکلات مختلف فنی و اشتباهات ساختاری اولیه در شکلگیری و راهاندازی هستند.
از طرفی صداوسیما به عنوان مدعی رسانه ملی به تذکرات مستقیم در گزارشهای خیابانی و گزارشهای مختلف از مرگومیر برای ترساندن مردم از ابتلا به این ویروس بسنده کرده و گرچه این کار لازم و مؤثر بوده اما کافی نیست. اینکه در گزارشی برخی مردم منکر اصل قضیه و نبود چنین ویروسی میشوند در حالیکه شاهد مرگومیرها هستند به عقبه ذهنی آنها برمیگردد که دچار نوعی بیاعتمادی نسبت به سابقه رسانه ملی در اطلاعرسانی شفاف و بهموقع هستند و به دلیل فعالیت مستمر و هدفدار رسانههای آنسوی آب در این قضیه هم گزارشهای دیرهنگام تلویزیون محلی از اعراب نخواهد داشت. مثل همیشه جای فرهنگسازی بهموقع، با خیل برنامههای پراکنده شعاری روبهرو هستیم.
کرونا به ما نشان داد که در زمینه فرهنگی و سبک زندگی نه رنگورویی از ملیت و دین داریم نه تقلید درستی از جوامع موفق داشتهایم. سینمای ما با وجود تولید سالانه صد فیلم پس از یک سال نتوانسته در این زمینه کاری انجام دهد که هیچ، خودش هم دست استغاثه دراز کرده است. نه یک کتاب مفید در این زمینه منتشر نشده که حرف تازهای داشته باشد و نه یک فیلم یا سریال که در عین آگاهیبخشی به مردم ایجاد امید و حرکت به سوی آینده را در آنها به وجود بیاورید و در این شرایط افسرده خانهنشینی رویکرد مسئولان فرهنگی کشور برای تولید موردنیاز مردم یک گام روبهجلوتر نبوده است.
مردم نیاز به توجه و دلگرمی دارند. بیکاری، گرانی، تبعیض، خانهنشینی، نگرانی از حال و آینده و بسیاری موارد دیگر منبعث از این حادثه کمسابقه موجود به اندازه کافی میتواند منجر به فجایعی در آیندهای نزدیک شود و همه اینها در سایه تدبری همگانی و دلسوزی فراتر از وظیفه میتواند کمرنگتر شده یا از بین برود.
کرونا نوعی تذکر طبیعت به انسان معاصر است. انسان افسارگسیختهای که غره به تکنولوژی خود میتازد و سالهاست نسبت به نیازهای روحی و توجهات معنوی کمتوجه و حتی بیتوجه شده است. مردم دچار مشکلات مختلفی هستند که شاید فرصت توجه و تفکر در این زمینه را نداشته باشند و تنها راه امیدبخشی از طریق غیرمستقیم و با توجه به تولیدات مختلف فرهنگی و هنری و توزیع آنها توسط رسانههای روز است تا ضمن آموزش صحیح مقابله با بحران، پیریزی زندگی برای آینده هم شکل بگیرد و مثل همیشه با رفع بحران تازه به این نرسیم که حالا باید چه کرد.
به قلم عباس کریمی عباسی
انتهای پیام