«اقتصاد ایران دچار جذام خشک شده است»
گفتوگو با رسول رئیس جعفری، کارشناس اقتصادی
امیرحسین ناظری کنزق، انصاف نیوز: یک کارشناس اقتصادی معتقد است که نه دولت و نه مجلس در موضوع بودجه به دنبال منافع ملی نیستند و هردو جناح از موضوع بودجه برای کوبیدن طرف مقابل استفاده میکنند.
«رسول رئیس جعفری» به انصاف نیوز گفت: تمام ناکارآمدیهای بودجه در سالهای قبل بازتولید شده است و ناکارآمدی تازهکار بودن مجلس جدید و به گروگان گرفتن دولت بعد توسط دولت جاری به آن اضافه شده است.
او به سوالی در مورد بورس پاسخ داد: تابلو هیچ ارتباطی به کدال ندارد. یعنی قیمت سهام هیچ ارتباطی به تحولات و فعالیت شرکتها ندارد. بنابراین بورس دیگر به هیچ عنوان دماسنج اقتصاد ایران نیست.
او اقتصاد کشور را با مثالی توضیح داد: اقتصاد ایران دچار جذام خشک شده است. جذام خشک اینطور است که ارتباط اعصاب مرکزی با اندام قطع است و این اندام کم کم، آسیب میبینند و از بدن جدا میشوند؛ ولی اندام مرکزی حسی هیچ واکنشی به آن نشان نمیدهد. یعنی هر اتفاقی که در بازار میافتد دولت هیچ واکنشی نسبت به آن ندارد. همه در دولت، حتی مدیران ارشد، کارمندی با شرایط برخورد میکنند و هیچ حساسیتی نسبت به بازار ندارند.
این کارشناس اقتصادی وضعیت آینده اقتصاد را اینطور پیشبینی کرد: واقعیت این است که اقتصاد ایران به سمت اقتصاد غیر مولد رفته است. یعنی کسی از راه تولید، پول ایجاد نمیکند هر اتفاقی در اقتصاد دنیا بیافتد تکانههای آن زودتر از خود آن کشور در کشور ما مشاهده میشود و این نشان میدهد که اقتصاد ما دلاریزه شده است، تا زمانی که دلاریزه شدن حل نشود مشکل باقی خواهد ماند.
شما در ادامه متن کامل این گفتوگو را میخوانید:
انصاف نیوز: نظر شما در مورد لایحهی بودجه 1400 و حواشی آن چیست؟ شما حق را به کدام طرف می دهید؟
رسول رئیس جعفری: نه در دولت و نه در مجلس هیچ روششناسی مبتنی بر منافع ملی در بودجه نمیبینیم. هم دولت و هم مجلس به فکر منافع گروههای ذینفع خود هستند. دولت به فکر خود در سال آخر و مجلس هم به فکر بر هم زدن بازی دولت است. هیچ کدام هم به فکر مردم و منافع ملی نیستند.
مشخص نیست برنامه اقتصادی ۱۴۰۰ چیست که بر اساس آن بودجه نوشته شده است. موضوع بودجه بیشتر گروکشیهای شخصی و گروهی است. هردو جناح تلاش میکنند که بازی یکدیگر را بر هم بزنند.
کشور مشکلات بزرگی دارد. تورم و بیکاری از مهمترین مشکلات کشور ما هستند که شما هیچ شاخصی در بودجه نمیبینید که دولت یا مجلس بگویند ما با جابجایی آن به فکر حل یکی از این مشکلات هستیم. یعنی مشخصاً بودجه ارتباطی به مشکلات ندارد.
تمام ناکارآمدیهای بودجه در سالهای قبل بازتولید شده است و ناکارآمدی تازهکار بودن مجلس جدید و به گروگان گرفتن دولت بعد توسط دولت جاری به آن اضافه شده است.
وضعیت مجلس مشخص است. دبیر شورای نگهبان گفت بخش زیادی از مصوبات این مجلس بر خلاف قانون است. یا طنز تلخی که آن چیزی که مجلسیها در کمیسیون خودشان تعیین کرده بودند را به صحن آوردند و در صحن به آن رأی ندادند! اینها نشان میدهد آگاهیها و تواناییهای بودجه ریزی در مجلس چقدر است.
از آن طرف در سال آخر دولت، در جاهایی، افزایش حقوق دست و دل بازانه انجام میشود. چرا که تعهد آن بر دوش دولت بعدی خواهد بود. هیچ هدفگذاری مشخصی برای مشکلات کشور وجود ندارد.
بخش عمدهای از درآمدهای این بودجه محقق نمیشود و بخش عمدهای از هزینههای آن کم برآورد شده است. این یعنی ما در سال ۱۴۰۰ یک کسری بودجه بسیار وحشتناک مانند ۹۹ خواهیم داشت. این کسری بود که از راحتترین راه ممکن یعنی تکثیر اوراق و تمدید بدهیها تامین خواهد شد. شاخصهای اقتصادی در سال بعد اگر چند برابر بدتر از امسال نباشد بهتر از امسال نخواهد بود.
در موضوع بورس هم همین مناقشات بود. به نظر شما دولت مقصر بود؟
اتفاقی که افتاده یک اعتماد سوزی عمومی است. همه شاهد بودند که فراخوان عمومی از طرف دولت، مجلس و ارگانهای بالاتر برای ورود پول مردم به بورس داده شده بود.
این با ماهیت بازار سرمایه در تضاد نیست؟
با توجه به اینکه در بازار سرمایه داراییها چیزهایی مانند زمین، کارخانه و… است. این داراییها متناسب با تورم رشد خواهد کرد. چیزی که باعث شد بورس به این روز بیافتد این بود که بسیاری از مردم بدون آگاهی و حتی بدون آنکه بدانند چه میخرند فقط آمده بودند تا پولشان را در بورس بگذارند.
دولت از این موقعیت حداکثر استفاده را کرد و کمبود نقدینگی خود را جبران کرد. منظور من از دولت فقط قوه مجریه نیست، نهادهای حاکمیتی از بورس تامین نقدینگی بسیار زیادی کردند. نهادهایی که شرکتهای بزرگی در بورس دارند. وقتی دیدند آن روند غیر قابل ادامه است ابتدا حقوقیها و بعد مردم عادی پولشان را از بورس بیرون کشیدند.
اتفاقی که حالا در بازار افتاده این است که تابلو هیچ ارتباطی به کدال ندارد. یعنی قیمت سهام هیچ ارتباطی به تحولات و فعالیتهای شرکتها ندارد. بنابراین به ماهیت رفتاری شرکتها توجهی ندارد. بازار دست نوسانگیرهای کوتاه مدت افتاده است. دولت هم وقتی به هدف اصلی خود یعنی تامین نقدینگی در ماههای آخر رسید، بازار را رها کرد.
بنابراین بورس در حال حاضر به هیچ عنوان دماسنج یا نشان دهنده اقتصاد ایران نیست. حالا نشان دهنده بی اعتمادی مردم به سیاستهای اقتصادی دولت است.
تحریم هم یکی از مناقشات همیشگی است. به نظر شما چند درصد از مشکلات به تحریم و چند درصد به داخل بستگی دارد.
حتماً تحریم به عنوان یک عامل برون زا بسیار موثر بوده است یعنی بسیاری از شریانها را بسته است. اما اگر تصور کنیم که فقط و فقط تحریم باعث این اوضاع است خودمان را فریب دادهایم، اینکه کالاهای داخلی در توزیع دچار مشکل هستند ارتباطی به تحریم ندارد. توزیع یک نمونه است تا شما متوجه شوید یک ناکارآمدی در داخل وجود دارد.
اگر بخواهم وضعیت را برایتان تعبیر کنم میگویم اقتصاد ایران دچار جذام خشک شده است. جذام خشک اینطور است که ارتباط اعصاب مرکزی با اندام قطع است و این اندام کم کم، آسیب میبینند و از بدن جدا میشوند ولی اندام مرکزی حسی هیچ واکنشی به آن نشان نمیدهد.
یعنی هر اتفاقی که در بازار میافتد دولت هیچ واکنشی نسبت به آن ندارد. همه در دولت، حتی مدیران ارشد، کارمندی با شرایط برخورد میکنند و هیچ حساسیتی نسبت به بازار ندارند.
هر که در این چند سال گذشته مصاحبه کرده به نظام بانکی یا مالیاتی انتقاد کرده است. با وجود این که کسانی که در وصف بانک مرکزی و وزارت اقتصاد هستند افراد دانشگاهی و آشنا به مفاهیم نظریاند ولی شما هیچ واکنشی نسبت به وضعیت نمیبینید. تعبیر من این است که اقتصاد ایران دچار جذام خشک شده است.
برخی میگویند اگر دولت کوچک شود این مشکلات خود به خود حل میشود.
دولت بزرگ و دولت کوچک یک مناقشه پایان ناپذیر است ما در ادبیات توسعه چیزی به نام دولت بزرگ یا کوچک نداریم. یعنی در توسعه تفاوتی ندارد که دولت بزرگ است یا کوچک. دو اتفاق باید بیافتد. اول اینکه دولت باید در وظایف ذاتی خود مانند امنیت اقتصادی، نظام حکمرانی اقتصادی سالم، زیرساختهای اقتصادی و… ورود کند. دوم دولت در کارهایی نباید دخالت کند. مثلاً دولت نباید در جایی که بخش خصوصی حاضر است ورود کند یا تعرفهگذاریهای اشتباه کند.
ما در دولت با دو خطا مواجه هستیم اول ورود به جاهایی که وظیفه آن نیست مانند تعرفهگذاریهای نابهنگام و عجیب از طرف دیگر با خطای غفلت از وظایف کلیدی دولت مواجهیم.
اگر بخواهیم بدبینانه قضاوت کنیم به نظر میرسد صاحبان منافع در دولت حضور دارند وسیاستگذاری و قانونگذاری تورمی میکنند تا سرمایه خود را چند برابر کنند. ولی اگر بخواهیم خوشبینانه ببینیم، تصور میکنم که دولت اعصابش کار نمیکند و اصلاً متوجه نیست که چه اتفاقی دارد برای اقتصاد میافتد.
سال بعد انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود و تمام کاندیداها در مورد مسائل اقتصادی راهکارهایی میدهند. بسیاری این مشکلات را ساختاری میدانند و معتقدند هیچ رئیس جمهوری توانایی رفع این مشکلات را ندارد. نظر شما چیست؟
همه مشکلات در ایران ساختاری است. ما کشور اولی دردنیا نیستیم که این چیزها را تجربه میکنیم. در تک تک مسائل، انبوهی از تجربههای خارجی و حتی داخلی موفق وجود دارد. بیش از آن که بتوانیم بگوییم این مشکلات ساختاری است، باید بگوییم حل این مسائل بلندمدت است و نمیتوان به صورت کوتاه مدت به آن پرداخت. چون این مسائل اصلاً راهحل کوتاه مدت ندارد.
بلند مدت یعنی چند سال؟
بگذارید برایتان مثالی بزنم. میگویند مصرف انرژی در ایران زیاد است چون قیمت آن ارزان است. اگر تصور کنیم این مشکل ساختاری است که به فرهنگ، زیرساخت و قیمت برمیگردد. اما معمولاً چه راهحلی پیشنهاد میشود؟ اینکه قیمتها را به قیمت جهانی برسانیم تا این مشکل حل شود. هیچ کس به این نمیپردازد که بخشی از این مصرف زیاد به خاطر زیرساختهای اشتباه ماست.
هیچکس به این نمیپردازد چون بلندمدت است و نیازمند زمان و انرژی زیاد است. از طرفی برای پرداختن به این موضوع باید با مافیاهای بسیاری مانند تولید خودرو، توزیع سوخت و… رو به رو شد. پس کسی حوصله پرداختن به این راهحل را ندارد کسی هم به دولت توصیه نمیکند تا این کار را بکند.
برای نمونه ما در دو مقطع افزایش قیمت بنزین را داشتیم. در مقطع آخر قیمت بنزین به سه هزار تومان یعنی تقریباً یک دلار رسید. بعد چند بار موجهای تورم ایجاد شد و الان دلار به ۲۵ هزار تومان رسیده است، و قیمت بنزین دوباره به کسری از یک دلار رسیده است حالا اگر دوباره از کسی بپرسید که راهحل چیست میگویند باید قیمت بنزین را به فوب خلیج فارس برسانیم. ما در مسائل دیگر هم مانند همین موضوع رفتار میکنیم و به سمت راهحلهای کوتاه مدت میرویم. به نظرم دولتی که روی کار میآید باید هیچ کار کوتاه مدتی نکند.
نظرتان در مورد آیندهی اقتصاد ایران چیست؟
واقعیت این است که اقتصاد ایران به سمت اقتصاد غیر مولد رفته است. یعنی کسی از راه تولید پول ایجاد نمیکند هر اتفاقی در اقتصاد دنیا بیافتد تکانههای آن زودتر از خود آن کشور در کشور ما مشاهده میشود و این نشان میدهد که اقتصاد ما دلاریزه شده است، تا زمانی که دلاریزه شدن حل نشود مشکل باقی خواهد ماند.
مگر اینکه با دلارهای نفتی بتوانند با قیمت پایینتر از قیمت واقعی کالاهای اساسی را به مردم برسانند که این هم باز کمکی به آینده اقتصاد ایران نمیکند، دوباره یک بحران خارجی مانند تحریمها میتواند همه تورمهای جامانده را جبران کند بنابراین هیچ افق روشنی برای آینده وجود ندارد.
انتهای پیام