نقدی بر نظریه رویاهای دکتر سروش
به گزارش انصاف نیوز، «رضا بابایی» پژوهشگر درباره ی مناظره ی اخیر دکتر سروش و عبدالعلی بازرگان در بی بی سی در یادداشتی در صفجه ی مجازی خود نوشت:
در مناظرۀ آقای بازرگان و سروش، آقای بازرگان از دیدگاه سنتی دربارۀ قرآن دفاع میکند و آقای سروش از نظریهای که چندان سابقه و پشتوانۀ تاریخی در ایران ندارد. آقای سروش، برای اثبات نظریهاش دلیل نمیآورد و بیشتر دیدگاهی تازه را دربارۀ وحی و زبان قرآن، عایقبندی میکند؛ اگرچه نظریۀ سنتی نیز دلیلی از جنس برهان عقلی ندارد. اینکه آقای سروش، قرآن را رؤیاهای صادق پیامبر میخواند، نه سخنان صریح خدا با او در بیداری، اگرچه دلیل ندارد، اما بیعلت نیست. نظریهها یا فرضیهها در همۀ علوم، افزون بر دلیل، علت نیز دارند. علت، پدیدآورنده است؛ دلیل، نشاندهنده. علت، هستیبخش است و دلیل، آگاهیبخش. مثلا موقعیت خاص زمین در برابر خورشید، «علت» سردی هوا است، و یخ زدن آب، «دلیل» آن؛ یعنی ما از یخ زدن آب، پی میبریم که دمای هوا زیر صفر است؛ اما یخ زدن آب، علت سردی هوا نیست؛ بلکه دلیل آن است.
نظریۀ آقای سروش دربارۀ قرآن، فاقد دلیل است؛ اما مهم است که بدانیم چرا چنین نظریهای به وجود آمده است و بسیاری از روشنفکران دینی، قرائتی شبیه آن – در پیامد و آثار – از قرآن و حدیث دارند. به عبارت دیگر، باید دید که خاستگاه این نظریۀ درست یا نادرست چیست و قرار است چه مسالهای را حل کند یا چه راهی را پیش پای مسلمانان بگذارد.
به گمان من، مدافعان این نظریه و مشابه آن، گرهی را در دینشناسی و دینداری دیدهاند که گشودن آن را از راههای سنتی ناممکن میدانند. به باور درست یا نادرست آنان، تلقی سنتی از قرآن، پاسخگوی برخی پرسشها نیست و همین ناتوانی و سکوت، زمینه را برای خلق نظریههای دیگر دربارۀ وحی و قرآن هموار کرده است. اما آن مشکل چیست که – به گمان برخی روشنفکران دینی – نظریۀ سنتی دربارۀ قرآن، قادر به حل آن نیست؟
مشکل اصلی در متنمحوری است. متنمحوری ادیان، آنها را غیر منعطف و بنیادگرا میکند. اگر عمود خیمۀ دین، متن یا متون یا گزارههای تاریخی آن باشد، امیدی به سازگاری آن با مصالح و حقایق جدید نیست. وقتی متن در کانون دین قرار گیرد، جلوی هر گونه انعطاف را در اجرای احکام و قانونگزاری میگیرد. از همین رو است که بنیادگرایی در میان ادیان نصگرا و متنمحور بیشتر است تا در آیینها و دینهای مفهومگرا، مانند بودیزیم. متن، هرچه مقدستر و آسمانیتر به نظر آید، همراهی آن با رویدادهای زمینی دشوارتر است؛ اما اگر متنی را محصول مشترک خدا، انسان و مخاطبان خاص دانستیم، هماهنگسازی آن با بدیهیات عصری آسانتر و کمهزینهتر میشود و در حل مشکلات اینجهانی و اینزمانی، کاراتر است. تفاوت متنهای نوع اول (تماماً آسمانی) با نوع دوم (الهی – بشری)، تفاوت «راه» با «راهنما» است. متنهای تماماَ آسمانی، راه و راهبرند؛ اما متنهای الهی – بشری، بیش از راهنماییهای کلی، ادعایی ندارند.
ناهمسویی برخی گزارههای قرآنی با رهیافتهای جدید بشری، از دیگر مشکلات نظریۀ سنتی دربارۀ قرآن است. نظریۀ سنتی که نسبت قرآن را با خدا مانند نسبت نوشتار با مؤلف میداند، آن ناهمسوییها را انکار یا توجیه میکند، و اگر هم بپذیرد، میگوید: این رهیافتها غلط است و باید تغییر کنند. اما روشنفکران دینی، نه حاضرند چشم از این رهیافتها بپوشند و نه میپذیرند که دین را کنار بگذارند. بنابراین، در پی تلقی جدیدی از دین میگردند که متن، تنها محور و ستون فقرات آن نباشد؛ تا بتوانند دین را نه راه که راهنما نشان دهند. اما از چشمانداز سنت، قرآن عین کلام خدا و ابدی و عمومی است و به هیچ روی نمیتوان صراحتهای آن را در حوزۀ قوانین و احکام اجتماعی نادیده گرفت.
نظریۀ «رؤیاهای پیامبرانه» و نظریههای مشابه، رسالتی روشنفکرانه بر عهده گرفتهاند. در این نظریات، قرآن کتابی است که تجربههای معنوی و دستورالعملهای مربوط به شخص پیامبر(ص) را روایت میکند. بنابراین، نسبت آن با خدا مانند نسبت سوانح روحی و تاریخی شخص پیامبر(ص) با خدا است. از همین رو است که پیامبر(ص) برای جمعآوری قرآن اقدام نکرد؛ زیرا جمعآوری قرآن به دست پیامبر(ص)، بدین معنا بود که این کتاب، همان نسبتی را با دیگران دارد که با او داشت؛ در حالی که «انما یعرفُ القرآنَ مَن خُوطبَ بهِ؛ قرآن را کسی میفهمد که مخاطب آن است.» (وسائل الشيعه، ج18، ص136)
نظریۀ آقای سروش و مشابه آن، سر در چنین آبشخوری دارد. در این نظریهها علت مهمتر از دلیل است. مخالفان نیز به جای درپیچیدن با دلیلها، باید بتوانند سرچشمۀ اینگونه نظریات را خشک کنند و مثلا نشان دهند که قانون قصاص و دیات در قرآن، کارامدتر از آخرین نظریات حقوقدانها دربارۀ مسائلی همچون اعدام، دیه، ارث، و حقوق زن است.
انتهای پیام
روز ملي انتقام از خبرنگار
شما شايسته تفسير اسلام توسط دکتر سروش و دکتر خاتمي و دکتر روحاني و گروههاي اصلاحطلب نيستيد!