به بهانهی قتلهای ناموسی چند وقت اخیر | مگا انگیزههایی برای سربریدن عشق
محمد دورقی، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز به بهانهی قتلهای ناموسی چند وقت اخیر نوشت:
مدلسازی از قتلهای ناموسی کار دشواریست. این پدیدهی چند بعدی، از متغیرهای گوناگون و متنوعی تاثیر میپذیرد. در اواسط دههی شصت، زمانی که نوجوانی در سال آخر مقطع ابتدایی بودم در یکی از شهرهای جنوب خوزستان شاهد قتل دختری جوان به نام لیلا بودم. همسایهی ما بود. دختری با چشمانی از انگبین و گدازه، بینی کلئوپاترایی و چهرهای مهوش که جز برای اسارتبخشی به قلبِ جمالستای ناظران، ماموریت کارکردی دیگری نداشت. آنیمای ِ نهان ِ ناز پرستان. زن اثیری بوف کور. در چشمانش که کندوی سیار عسل و کهربا بودند، تمام غزلسرایان جهان انگار داشتند بهصورت پخش مستقیم غزلخوانی میکردند. این ترمه و مینیاتور مشرقی شعبهی مرکزی تولید و توزیع جنون و دلدادگی بود. صورتی دلپسند و سیرتی خداپسند. لیلا از کودکی یتیم از پدر بود اما ۵ برادر رشید و یک مادر پیر مهربان داشت و معروف است دختری که بین برادران بزرگش بار بیاید حس غالب وجودیاش حس امنیت و عزت خواهد بود. لیلا در میان آن پنج عقاب تیزبین بهقدری احساس امنیت میکرد که فکر میکرد با وجود این برادران تنومند از دسترس فرشتهی مرگ هم خارج است. لیلا، نازپرورده و عزتدیدهی برادرانش بود. اما او یک درد بزرگ داشت. لیلا به اجبار نامزد یکی از پسران فامیل شده بود و او را دوست نداشت و دل در گرو محبت پاک و محجوبانهی دوست یکی از برادرانش داشت اما او که آن پنج برادر را مثل عقابهای تیزبین و بالگسترده بالای سر خود میدید و نمیتوانست در زیر سایهی اقتدار زوال نیافتنی و ابهت سیطرهجوی آنها مخالفتی ابراز کند دل حسرتبارش را به قضا و قدر سپرده بود. دقیقا یک روز قبل از اینکه لیلا به لباسهای سفید عروسی جلوهای جانبخش و قدسی و عبیرآمیز ببخشد تصمیم گرفت برای آخرین بار با محبوبش از پشت دیوار مشرف به خیابان منزلشان وداع کند و آخرین حرفهای دلش را به او بزند. اما در همان لحظه یکی از همان عقابها از آسمان تقدیر در کنارش فرود آمد و او را در حال صحبت دید. نتیجه مشخص بود. اگر فکر میکنید این قصه، اوج و کلیماکسی غیر از معارفهی تبر و گردن لیلا داشت سخت در اشتباه هستید. لیلا در حضور همه برادران و از پشت لایه ی اشکهای مادری که برادر کوچکتر را به هر چه درستتر ادا کردن این فریضهی مقدس تشویق میکرد به فجیعترین حالت کشته شد. برادرانی که روزی برای نشان دادن و القای حس پدری نسبت به لیلا از همدیگر سبقت میگرفتند و هر کدام به یک شکلی میخواستند اسباب سرور قلبی و سعادتش را فراهم کنند تحت تاثیر فراقوهای مقاومتناپذیر مجبور به سر بریدن این دردانهی تهتغاری شدند. لیلا – باکرهی مقدس جنوبی – به این خاطر که قلب داشت و قلبش میتپید و خون گرم خواهشهای خیالآلود دخترانه را در رگهایش گسیل میداد کشته شد. به خاطر عشقی که قدسیترین موهبت الهی بود و در هیچ دین و رسالتی منع نشده بود. لیلای بی سر را غریبانه در زیر درخت سدری به خاک سپردند. پیکرهای هلنی که به جای معبد زئوس شهر پرگاموم در یک قبرستان تکافتادهی متروک، هماغوش خاک تفتیده و حسرتهای متراکم و آرزوهای رنگیناش شد. قاری قرآن که در چشم مادر لیلا و زنان حاضر به عاقد بیشتر شباهت داشت شتابزده و تاجرمآب آیاتی خواند و رفت. حالا دیگر لیلا نامزد درخت سدر شده بود.
چرا قاتلان و آمران قتلهای ناموسی معمولا غمگینتریناند؟ در آگهی ترحیم رومینا نام پدرش قبل از تمام خانوادههای تسلیت دهنده آمده بود. برادران لیلا خیلی زود شکسته و قامت خمیده شدند و برفهای زودرس پیری بر موهایشان نشست و مادرش بعد از چند ماه اشکریزی یکریز، دو چشمان شاهد ِ قتل را از دست داد. هیچ قاتل ناموسی، بهره مندی فانتزی و تفننی از خونریزی ندارد. وقتی به این صحنههای دو قطبی که یک قطب آنها عاطفه و قطب دیگرشان خشونت است، میاندیشم، از خودم میپرسم این مگا انگیزهای که باعث میشود قاتلان علیرغم اکراه شدید نسبت به مسالهی قتل و سوزناکی موقعیت و وجه تراژدیک آن، باز هم مجبور میشوند مثل یک مومن مقید، مرتکب قتل شوند چیست؟ چه قوهی قاهرهی فرا زمینی ِ راز آلودی، مادر را بر مادرانگیاش میشوراند؟
برای علاج ریشهای این پدیدهی غیر انسانی باید عالمانه و محققانه به این سوالات بنیادی پاسخ داد. انسان دنیا را از طریق سازماندهی و تفسیر ِ برداشتهای حسیاش از محیط میشناسد. این همان تعریف ادراک (perception) است. رفتار انسانها بر اساس ادراکشان از واقعیت شکل میگیرد نه خود واقعیت.
باید با پژوهشهای دقیق به این سوال پاسخ داد که پیشفرضهای موثر بر ادراک مرد از زن چه هستند؟ چرا مرد، عقد ازدواج را، به جای عقد مشارکت، عقد مالکیت میبیند؟ تا زمانی که ادراک انسان از همهی واقعیتهای مرتبط با زن بازبینی نشود و زمان و مقدار انحراف آن ادراک از مبدا – آفست – معین نگردد امکان نسخهنویسی برای این پدیده وجود ندارد. این مگا انگیزهها نشان میدهد که یک انحراف عمقی تاریخی از واقعیت در ادراک مرد نسبت به شخصیت زن اتفاق افتاده است. نشان میدهد که نیرویی به نام غیرت که پسماند ِ تاریخی ناخودآگاهی دارد میتواند او را جامعالاضداد کند. از یک طرف عشق بورزد و از طرف دیگر به مقتضای اوامر واجبالطاعهی غیرت، آن عشق را بهشکل فاجعهآمیز سر ببرد. بر همین اساس و به این دلیل است که اعتقاد دارم مادامی که غیرت آرکی تایپی ِ ریشه دوانده در ناخودآگاه مرد با دستکاری ماهرانه (manipulate) حک و اصلاح نشود و بازتعریف نگردد و استقلال شخصیتی و وجودی زن با کنشهای عمقی و تلقینی (deep acting) در عمق ادراکات مرد تصحیح نگردد مبارزه با این مگا انگیزهها کار دشواری خواهد بود، چرا که مرد در اثر فعل و انفعالاتی که نهایتا به شکلگیری کهنالگوهای او منتهی شده است زن را، جاهلانه در عداد املاک خود قرار داده است.
انتهای پیام