جریان شناسی اصلاح طلبان دموکراسی خواه: نیم قرن عدالتخواهی و جوانان مدعی راه سوم
میثم سعادت، روزنامهنگار اصلاح طلب، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده، به جریان شناسی بخشی از اصلاح طلبان از منظر خود پرداخته است که متن کامل آن در پی میآید:
اخیرا گروهی از جوانان اصلاح طلب، تحلیلی منتشر کرده اند و خود را جریان سوم میان اصلاح طلبان معرفی کرده اند. این گروه از جوانان، اولین گروهی نیستند که داعیه جریان سوم بودن دارند. به طور مشخص چند سال قبل حزب ندا هم مدعی جریان سوم بود و حتی جبهه مشارکت هم در بدو تاسیس، خود را جریان سوم معرفی می کرد. به صورت کلی، بعضی جریان های سیاسی خود را در شکاف ها بین دو جریان تعریف می کنند. در واقع گرافی که از طرف این جوانان مطرح شده است، بیشتر از اینکه بتواند جریان های اصلی کشور را نمایندگی کند، در بهترین حالت می تواند معرف جریان جدید باشد که در این مورد اخیر، حتی این اتفاق هم به خوبی رخ نداده است. در این یادداشت تلاش می شود تعریفی از جریان اصلاحات ارائه شود و جریان های موثر آن معرفی شوند.
نام جریان | دموکراسی خواه | توسعه گرا | چپ خط امام | محور مقاومت |
نیروهای شاخص | حسین بشیریه، سعید حجاریان، علیرضا علوی تبار، عباس عبدی | مرحوم هاشمی رفسنجانی، اسحاق جهانگیری | مهدی کروبی (پیش از سال 84)، سید حسن خمینی، هادیخامنه ای | محمد جواد ظریف، عطاالله مهاجرانی |
شعارها و باورها | تغییرمسالمت آمیز قانون اساسی به نفع حاکمیت ملت | توسعه و آبادانی ایران از طریق حضور در نهادهای انتخابات | بازگشت به دوران طلایی دهه شصت | اولویت حفظ امنیت ایران به اختلافات داخلی نسبت به تهدیدهای خارجی |
جستجوی ریشهها
جریان اصلاحات تعریف مشخصی ندارد. با این حال دو تعریف جدی تر درباره این جریان سیاسی وجود دارد. یکی جریان سیاسی که حامیان سید محمد خاتمی در خرداد 76 بودند. با این تعریف می توان جریان اصلاحات را به سه دسته تقسیم کرد. سنت گراها، بروکرات ها و دموکرات ها.
سنت گرایان، همان افرادی هستند که در ادبیات سیاسی به عنوان چپ خط امام از آنها یاد می شود. مهدی کروبی بهترین مثال برای این جریان سیاسی است که از سال 68 تا 84، این جریان فکری را رهبری می کرد و نقش موثری در سیاست ایران داشت. امروز هم چهره هایی مثل سید هادی خامنه ای، جواد امام، سید حسن خمینی و … این جریان را نمایندگی می کنند.
اصلاح طلبان بروکرات افراد توسعه گرایی هستند که معتقدند اصلاحات با حضور در بدنه دولت ایجاد می شود و مرحوم هاشمی رفسنجانی نماد این جریان بود و در حال حاضر در حزب کارگزاران سازندگی و قسمتی از دولت روحانی، نیروهای همفکر آنان دیده می شود. اصلاح طلبان دموکراسی خواه هم جریانی هستند که مشکل کشور را خودکامگی می دانند و به دنبال دموکراتیک کردن ساختار هستند و البته دو گروه دیگر را اصلاح طلب، نمی دانند. که در این یادداشت به طور مفصل به طیف بندی های این جریان پرداخته خواهد شد.
اصلاح طلبان محور مقاومت!
به جز سه جریان ذکر شده، در ده سال اخیر، جریانی بین اصلاح طلبان به وجود آمده است که مرتب به ارتباط با نهادهای امنیتی متهم می شود. جریانی که حضور رهبری و سپاه را برای حفظ امنیت ایران ضروری می داند و در عین حال، به دنبال اصلاحات دموکراتیک هم هست. حمزه غالبی، رئیس ستاد جوانان ميرحسين موسوی، عطاالله مهاجرانی، وزیر ارشاد خاتمی و بعضی اعضای حزب ندای ایرانیان را میتوان از چهرههای شاخص این خط فکری نام برد. جریانی که به خصوص در شبکه اجتماعی توییتر، فعالیت جدی علیه گروههای برانداز دارد. این افراد به خاطر اینکه امنیت را به دموکراسی مقدم میشمارند، گاه در تقابل جدی با سایر نحلههای اصلاح طلب قرار می گیرند.
در این گزارش به گروه سوم می پردازیم. از نظر این فعالان سیاسی، اصلاح طلبی یعنی تلاش برای بهبود وضع موجود به سمت دموکراسی با هر روش خشونت پرهیز.
در ادامه 7 گروه از اصلاحطلبان خشونت پرهیز معرفی می شوند که البته ممکن است افراد یا جریانات سیاسی، ناچار زیر یک یا دو گروه از این مجموعه ها، معرفی شوند.
یکم: اصلاح طلبان برابری خواه
اگر اصلاح طلبی را به معنای کتش خشونت پرهیز در نظر بگیریم، بسیاری از فعالان چپ ایران، از مرحوم فریبرز رئیس دانا و کیوان صمیمی و لطف الله میثمی گرفته تا جوانانی مثل مهدی حاجتی و حسین نقاشی ، و بسیاری از فعالان کارگری مثل اسماعیل بخشی و دانشجویی مثل پریسا رفیعی، ناچار در این دسته قرار می گیرند. تقریبا در جریان اصلاح طلب، حزبی مطالبات آنها را پیگیری نمی کند اما در عرصه اندیشه از افرادی مثل یوسف اباذری و مراد ثقفی بهره می برند. در چند سال اخیر، برخی جریان های جعلی سعی کردند داعیه نمایندگی از این جریان باشند. جریان هایی مثل خانه کارگر(موتلف با جریان اصلاح طلب چپ خط امام) یا جنبش عدالتخواه دانشجویی(موتلف با جریان اصولگرا) اما به دلایلی، حامل شعارهای دموکراسی خواهانه نبودند و به عنوان مثال حق مسلم تشکیل سندیکاها و اتحادیه های کارگری، از سوی آنان به رسمیت شناخته نمی شود.
دوم: اصلاح طلبان آزادیخواه
اگر جریان اول معتقد به مالیات بیشتر و بهبود وضعیت اقشار آسیب پذیر است این جریان منشی متفاوت دارد و به دنبال آزادی های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است. از مرحوم مهندس بازرگان و سایر اندیشمندان نهضت آزادی گرفته تا مرتضی مردیها و…. در این دسته بندی قرار می گیرند. همانطور که جریان عدالتخواه تکثر داشت، در جریان آزادیخواه هم می توان این تکثر اندیشه ها را دید. چهره هایی مثل پدرام سلطانی و موسی غنی نژاد و محمد طبیبیان و ساسان آقایی، افرادی هستند که هر کدام قسمتی از جریان آزادیخواه را نمایندگی می کنند و البته در زمینه های اقتصادی، اختلاف نظر شدیدی با جریان اول دارند.
برخی مواضع نهضت آزادی، تصویری از این جریان سیاسی است گرچه همه این جریان در نهضت آزادی خلاصه نمیشود و چنانچه گفته شد جریان هایی مثل چهره های جوان اتاق بازرگانی با شعار رفع انحصارهای دولتی و الگو گرفتن از اقتصاد آمریکایی، می توانند نماینده جدیدی برای این جریان باشند.
سوم: اصلاح طلبان مشروطه خواه
این افراد دموکراسی خواهی و مبارزه با خودکامگی را اولویت اصلی کنشگری فعالیت خود قرار داده اند. از احمد زیدآبادی تا مصطفی تاجزاده در این طیف قرار می گیرند ، گرچه بارها یکدیگر را به چالش کشیده باشند. جریان جنبش دانشجویی و رهبران آن مثل عبدالله مومنی و ضیا نبوی را هم می توان در همین جریان دسته بندی کرد. در این جریان هم تکثر در روش ها وجود دارد چنانچه فردی مثل زید آبادی از 88 به این سو اعتقادی به صندوق های رای ندارد اما سعید حجاریان همچنان به صندوق رای معتقد است
دسته چهارم: اصلاح طلبان دینی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تعریفی از ولایت مطلقه فقیه ارائه می شد که گاهی در تعارض با شعارهای انقلابیون بود. اصلاح طلبان مذهبی، افرادی بودند که به برداشت های دموکراتیک از متون مقدس باور داشتند. مرحوم آیت الله منتظری بهترین نمود این افراد بود اما چهره هایی مثل آیت الله صانعی، احمد و هادی قابل و….. این جریان را نمایندگی می کنند. خود سید محمد خاتمی را نیز می توان در همین دسته اصلاح طلبان قرار داد. این گروه از اصلاح طلبان، اگرچه به خاطر حرکت جامعه به سمت سکولاریسم، مثل گذشته مورد توجه نیستند اما همچنان گفتار آنها برای هسته سخت قدرت آزاردهنده است
نکته قابل توجه اینکه در گروه های بالا و پایین، نیروهای مذهبی و سکولار حضور دارند.چنانچه در میان نیروهای برابری خواه می توان به هاشم آغاجری اشاره کرد یا در میان فعالان حقوق بشر، عمادالدین باقی را می توان نام برد. در اینجا مراد از اصلاح طلبان دینی، افرادی است که تلاششان به اصلاح حوزه های علمیه است و مخاطب آنها نه دانشگاه، که حوزه های علمیه است.
پنجم: فعالان حقوق بشر
دسته پنجم افرادی هستند که برای حقوق شهروندی اهمیت بیشتری قائلند و برای حقوق اقلیت های قومی و دینی و مذهبی یا آزادی و کاهش مجازات کنشگران سیاسی و مدنی تلاش می کنند. از مرحوم بهمن کشاورز گرفته تا سایر اعضای کانون وکلا، …. در این دسته قرار می گیرند. اهمیت فعالیت این افراد این است که در مقاطعی، سرمایه اجتماعی زیادی را در اختیار اصلاح طلبان قرار می دهند. رای بالای مناطق اهل سنت نشین به اصلاح طلبان، ناشی از فعالیت این گروه ها است.
ششم: فمینیست ها
اگر چه هنوز فمینیست بودن در ادبیات جمهوری اسلامی یک اتهام است، و هرچند فعالیت اصلاح طلبان بچرای زنان دستاورد چندانی نداشته است، اما همچنان مطالبات زنان یکی از جدی ترین برنامه های اصلاح طلبان است. تعیین سهمیه برای زنان چه در لیست های انتخاباتی و چه در احزاب و گروه های اصلاح طلب، نشان از پررنگ شدن حضور زنان در احزاب اصلاح طلب دارد. در اولین کنگره حزب اتحاد آذر منصوری بیشرین رای را آورده بود و حالا چند ماه است که جانشین دبیرکل این حزب شده است. در کنگره ادوار تحکیم هم بهاره هدایت رای اول را به خود اختصاص داده بود. در کنار اینها، چندین حزب تخصصی زنانه هم تاسیس شده اند.
هفتم: علیه سانسور
به این شش گروه، می توان دسته هفتمی هم اضافه کرد. اگر در دهه پنجاه کتاب های شهر شاعران مارکسیست، در تبلیغ گروه های چپ موثر بود، در دهه اخیر این صفحات اینستاگرام سلبریتی ها است که در بسیاری مواقع به یاری اصلاح طلبان آمده است. اصلاح طلبان ضد سانسور، متشکل از نویسندگان و شاعران و فیلمسازان و موزیسین هایی است که به خاطر سانسور منافع مالی آنها آسیب می بیند و به خاطر نوع اجرای هنر خود، تمایل یا امکان همکاری با صدا و سیما را ندارند. اینها در یک ائتلاف نانوشته، با اصلاح طلبان همکاری می کنند اما به خاطر شهرت، گاهی نفش اصلی در پیشبرد برنامه های تبلیغی این جریان را دارند. نتایج یک تحقیق دانشگاهی نشان می داد، ترانه علیدوستی مشهورترین چهره سیاسی اصلاح طلب در اینستاگرام است. این جریان موتور پیشران دستگاه تبلیغات جریان دموکراسی خواه در داخل کشور به شمار می رود.
جمع بندی
قرار دادن همه این گروه ها در دو دسته و تعریف یک دسته سوم از چند جوان ولو خوشفکر، یک تقسیم بندی صحیح نیست و بیشتر تلاشی برای مطرح شدن است. همچنین تعریف جدید برای دادخواهی، ظلم در حق اصلاح طلبان عدالتخواه و برابری خواهی است که سالها برای رسیدن به عدالت و آزادی، تلاش کرده اند
چهره های شاخص اصلاح طلبان دمکراسی خواه
( اصلاح طلبی به معنای مشی خشونت پرهیز و استفاده از ظرفیت های قانونی)
شاخص شناسایی | فعالیت با محوریت صندوق رای | فعالیت با محوریت جامعه مدنی |
برابری خواه | علوی تبار- فرشاد مومنی- حسین نقاشی | فریبرز رئیس دانا- لطف الله میثمی- هاشم آغاجری |
آزادیخواه | پدرام سلطانی- صادق زیباکلام-بهراد بهشتی | مرتضی مردیها- مهدی نوربخش |
مشروطه خواه | سعید حجاریان- مهدی مقدری | مصطفی تاجزاده- عبدالله مومنی- احمد زیدآبادی |
روشنفکر دینی | سید محمد خاتمی | هادی قابل- مرحوم صانعی |
حقوق بشر | بهمن- کشاورز- محمدعلی کامفیروزی | عمادالدین باقی- عبدالله رمضان زاده- مهدی محمودیان |
حامیان زنان | شهیندخت ملاوردی- زهرا شجاعی | مینو مرتاضی- نرگس محمدی- شهلا شرکت |
ضد سانسور | حسین زمان- سهیل محمودی- منیژه حکمت | محمدرضا شجریان- ترانه علیدوستی |
انتهای پیام
واقعا ترانه علیدوستی و مرحوم شجریان چهره شاخص اصلاح طلبی بودند؟؟؟؟
عجب روزگاری است.
اصلاح طلبی یکی از چهار روش کنشگری دیگر همچون محافظه کار ،مدنی تغییر و براندازی است نه گفتمان فکری می باشد ضمن آنکه چهار گفتمان فکری ۱-ناسیونالیسم ۲-اسلامگرا۳-شهروندی ۴-کمونیستی وجود دارد برخی از گروه های جریان های فکری ناسیونالیسم و اسلامگرا روش کنشگری اصلاح طلبی را برای کنش خود پذیرفتن حال آنکه برخی دیگر از گروه های جریان های فکری ناسیونالیسم و اسلامگرا و کمونیستی روش کنشگری برندازی را پذیرفته همچنانکه برخی گروه های جریان فکری اسلامگرا با روش کنشگری محافظه کاری فعالیت می کنند حال آنکه جریان شهروندی بعنوان سومین جریان فکری کشور و منطقه خاورمیانه روش کنشگری مدنی تغییر را با اقدامات مثبت مورد توجه قرار داده است بنابراین دیدگاه فوق که همه کنشگران را اصلاح طلب معرفی کرده با واقعیت منطبق نمی باشد.
اصلاح طلبی یکی از چهار روش کنشگری دیگر همچون محافظه کار ،مدنی تغییر و براندازی است نه گفتمان فکری می باشد ضمن آنکه چهار گفتمان فکری ۱-ناسیونالیسم ۲-اسلامگرا۳-شهروندی ۴-کمونیستی وجود دارد برخی از گروه های جریان های فکری ناسیونالیسم و اسلامگرا روش کنشگری اصلاح طلبی را برای کنش خود پذیرفتن حال آنکه برخی دیگر از گروه های جریان های فکری ناسیونالیسم و اسلامگرا و کمونیستی روش کنشگری برندازی را پذیرفته همچنانکه برخی گروه های جریان فکری اسلامگرا با روش کنشگری محافظه کاری فعالیت می کنند حال آنکه جریان شهروندی بعنوان سومین جریان فکری کشور و منطقه خاورمیانه روش کنشگری مدنی تغییر را با اقدامات مثبت مورد توجه قرار داده است بنابراین دیدگاه فوق که همه کنشگران را اصلاح طلب معرفی کرده با واقعیت منطبق نمی باشد.