خودکشی؛ از تودهها تا چهرهها
مهدی میرآبی، نویسنده و روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «خودکشی جان تودهها و چهرهها را یکی پس از دیگری میگیرد» دربارهی دلایل خودکشی و راههایی برای جلوگیری از آن نوشت:
جهان آفرینش ناقص، پیچیده، رازآلود و بحرانزاست. ذات و طبع بشر هم نسبت به نگرش و جهان بینیاش متفاوت و سرشار از همین ویژگیهای جهان هستی است. علم، تکنولوژی و حتی دین نتوانسته تمام و کمال مشکلات بشر را حل کند. به همین دلیل وقوع هر ضایعهای با تمام دلخراشیِ آن کاملاً محتمل و طبیعی است.
کشورهایی که جامعهای پویا، فعال، آزاد و شادی دارند و در نمونههای آماری از امکانات، رفاه و امنیت خوبی برخوردارند با پدیدهی خودکشی کمتر مواجهاند. اما به دلیل نوع نگرش و ناقص بودن عقل بشر، خودکشیهای نادر و نامرسومتر دیگری را تجربه میکنند. بهفرض اگر در جوامع بسیار پیشرفتهای مثل دانمارک فقر ریشه کن شود، مرگ ناشی از بحران مالی و اقتصادی (که علت اصلیِ بسیاری از خودکشیها در جوامع دیگر است) ممکن نیست پدید آید اما چنین کشوری هرگز نمیتواند مانع بروزِ از بین رفتن ارزشها، تنهایی و بحران عاطفی شهروندان خود شود. پس خودکشی رخ میدهد.
نگرش هنرمندان، جهانشمول و فرا جغرافیایی است. ارتباطی به محل زندگی و کشورشان ندارد. هنرمندان طبعی لطیف، ظریف و درکی عمیق از مصائب روزگار دارند. ناکارآمدی، فساد و تشدید فقر که دولتها در آن نقشی اساسی دارند برای این دسته قابل تحمل و پذیرش نیست. به همین دلیل دست به خودکشی از نوع “خود خواهانه” میزنند. خودکشی شیده لالمی (خبرنگار حوزه اجتماعی) از همین جنس بود. چون نگرش و بینش انسانها نسبت به هستی متفاوت است، مصائب و مشکلاتشان هم با یکدیگر متغیر و گاه به شدت در تضاد هماند. یکی از رسیدن به همه چیز خود را از هستی ساقط میکند و یکی به علت نداشتن هیچ چیز. حد ظرفیت انسانها در مواجهه با قوانین طبیعت (حیات)، پیروی از آن، تابآوری و فائق آمدن بر مشکلات متغیر است و متأسفانه تا حد وافری ذاتی است. بسیاری از سربازهای بازگشته از جنگ جهانی وقتی همهی دارایی و هستیِ خود را از دست رفته دیدند تاب نیاوردند و خودکشی کردند. اما از دل همین جنگ شخصیت ویکتور فرانکل ظهور کرد. که در خلال شدیدترین رنجها و شکنجهها در پی معنا بخشیدن به زندگی بود. اگر همهی انسانها دیدگاه ویکتور فرانکل را داشتند، یا لااقل از زاویه دید او به جهان هستی مینگریستند جهان عاری از خودکشی میشد. اما انسانها به “اهمیت و جایگاه زندگی” به یک میزان ارزش قائل نیستند. عشق ورزیدن، محبت، منزلت، شهرت، ثروت و آنچه بشر با آن اُنس میگیرد و به استقبالش میرود. اولاً نسبیاند و گذرا. ثانیاً همه از این مواهب بهرمند نیستند. ثالثاً عدهای از راه تضییع حقوق دیگران به چنین منابع کمیابی میرسند که در خودکشیهای ضعفا به طور غیر مستقیم نقش داشتهاند.
ذهن مشوش و پرسشگر بشری مدام در حال کنکاش، بازسازی و تغییر است. دولتها هم مدام در حال تغییراند و اسباب رفاه، امنیت، و درآمد شهروندان خود را مطابق میلشان فراهم نمیآورند.
این “شناوری” خود دلیلی است بر خودکشیهای پر تنوع در عالم هستی. ثروتمند و فقیر هر دو خودکشی میکنند. مجرد و متأهل، بیسواد و با سواد، هنرمند، ورزشکار، کودک، نخبه، مخترع، پزشک، پرستار، سیاستمدار، دانشمند، نویسنده و… بنابراین برای تک تک این افراد هیچ نسخهی واحدی نمیتوان پیچید تا آنها را از وضع زندگی راضی کرد. و هیچ قوانینی هم نمیتوان وضع نمود تا رضایت صدرصدی همهی شهروندان را فراهم آورد. در بسیاری از جوامعِ پیشرفته دگرباشان هنوز در اقلیتاند، قوانین موجود را تبعضآمیز و علیه خود میدانند. از همین رو میزان خودکشی در بین آنها زیاد است.
با همهی این تفاسیر، وقتی تودهها، چهرهها و دگرباشان هر کدام به یک دردِ متغیر مبتلا شدهاند و راه خود را گم کردهاند. سؤال پیش رو این است که چه راهی میتوان برگزید تا مانع این حرکتهای آنی شد و خودکشیها را خنثی کرد؟
اینکه دولتها اسباب امنیت، رفاه، آسایش، آموزش و شغل شهروندان خود را تا حد زیادی فراهم آورند یک ضرورت است. توسعه در این زمینه به خودیخود باعث جلوگیری بسیاری از خودکشیهای مرسوم میشود. اما در نگاه کلیتر نقش “دین” و “بینش” آدمها میتواند بسیار مثمر ثمر باشد.
بینش از منظر “امیدواری” به نظام هستی و باور به تغییر. اگر جنگ عامل بسیاری از خودکشیها شد، ایدهها و بینش ویکتور فرانکل در جهت معنا بخشیدن به زندگی تحت سختترین شرایط، شمار زیادی را در سراسر جهان از خودکشی باز داشت. او باور دارد که “زندگی تحت هر شرایطی واجد معنا است. حتی مصیبتترین نوع آن.” چنین باوری الهامبخش بسیاری از کسانی شد که با فلسفهی لوگوتراپیِ او آشنا شدند و تحت تأثیر اندیشه او قرار گرفتند. اثر گذاریِ اندیشهی او در جهان بسیار وسیع بود. تا سال ۱۹۹۷ فقط در آمریکا نه میلیون نسخه از کتاب وی به فروش رفت.
بدون تردید دین هم به روش خود ارزش و جایگاه زندگی را معنا میکند. آمارها نشان میدهد میزان خودکشی در میان دینداران بسیار کمتر از بیدینها است. باز در میان دینداران، آن عده که تکالیف عبادی خود را دسته جمعی انجام میدهند از آمار بهتری برخوردارند. بسیاری از متفکران دینی از جمله کدیور بر این باورند که ” مهمترین نقش بایسته دین معنی بخشی به زندگی و جلوگیری از افسردگی، سرگشتگی و پوچیِ انسان معاصر است”، گرچه انسانیت از اخلاق میآید نه از دین. مضاف بر آن کدیور بر این باور است که ” دین همچنان بزرگترین عامل اخلاقی زیستن، عدالت، صلح و کمک به همنوع در غالب نقاط جهان است.”
آمار خودکشی در ایران گرچه به مرز هشدار نزدیک است اما هنوز نسبت به جوامع دیگر که حتی از ایران پیشرفته و مرفهترند کمتر است. اوضاع مالی، معیشتی مردم ایران به هیچ وجه خوب نیست اما دین عامل بازدارندهای برای خودکشی و انگیزهایست برای امیدواری. در پایان بد نیست جملهای از شهید داوود کریمی نقل کنم (که در سال ۱۳۷۱ ناجوانمردانه مقطع کوتاهی به زندان افتاد) این فرمانده برجستهی جنگ میگوید. ” در روزهایی که زندان بودم چنان برایم سخت میگذشت که اگر خودکشی در دین اسلام حرام نیامده بود دهها بار این کار را انجام داده بودم”
انتهای پیام
آمار خودکشی در ایران گرچه به مرز هشدار نزدیک است اما هنوز نسبت به جوامع دیگر که حتی از ایران پیشرفته و مرفهترند کمتر است.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!??????????? دو منبع داریم یکی منبع موثق و دیگری منبع آب،که شوربختانه این آمار برآمده از نوع دومه