خرید تور تابستان

«مهدی بازرگان نخستین اصلاح‌طلب پس از انقلاب است»

مهدی معتمدی‌مهر، عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران در گفت‌وگو با وبسایت اعتمادآنلاین می‌گوید: مهندس بازرگان را باید آغازگر تفکر اصلاح‌طلبی در جمهوری اسلامی بدانیم. او توضیح می‌دهد که گفتمان اصلاح‌طلبی ِ پس از انقلاب اسلامی، از 23 بهمن 1357 آغاز می‌شود و ریشه در مواضع سیاسی نهضت آزادی ایران و تولیدات فکری مهندس بازرگان دارد. در دهه نخست انقلاب که جریان خط امام و برخی فعالان سیاسی، مقوله «آزادی» را امری لوکس و خواستی بورژوایی می‌دانستند، بازرگان و نهضت آزادی تنها مروجان «اصلاح‌طلبی» و ارزش‌های دمکراتیک در ایران بودند. گفتمان اصلاحات در دوم خرداد 1376 یا منبعث از حلقه فکری نشریه کیان در سالیان پس از 1371 ایجاد نشد. بلکه در نتیجه فضای بازی که پدید آمد، بسط یافت و در ادامه آن، جنبش اصلاحات، فراگیر شد، بروز اجتماعی پیدا کرد و به انتخاب آقای خاتمی با آرای بیست میلیونی مردم انجامید، فقط همین. در ادامه متن کامل این گفت‌وگو را می‌خوانید.


 
*تحرکات مهندس بازرگان را می‌توان نقطه آغاز اصلاح‌طلبی در ایرانِ پس از انقلاب تلقی کرد؟
 
درباره «اصلاحات» یا «اصلاح‌طلبی» در فرآیندهای منتج به پیروزی انقلاب و حتی  پایان دهه شصت خورشیدی، باید گفت، به رغم تعبیر «اصلاحات دینی» که بارها در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایران و در آثار روشن‌فکران دینی مانند بازرگان و سحابی و طالقانی و شریعتی به کار رفته بود، متاثر از فضای گفتمان مسلط چپ انقلابی که از اواسط دهه‌ چهل تا اواخر شصت رواج داشت، اصطلاح «اصلاحات سیاسی» چندان حائز اهمیت یا واجد بار ارزشی مثبت نبود و بیشتر در معنای گسست از شیوه‌های انقلابی مطرح می‌شد و چندان هم مرسوم نبود، مگر در موارد معدودی؛ از جمله سخنرانی مرحوم بازرگان در روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ که در زمین چمن دانشگاه تهران برگزار شد.
بازرگان در آنجا عنوان کرد «من یک اصلاح‌طلبم» تا از این طریق نوعی مرزبندی و خط‌کشی بین تقید خود به حاکمیت قانون و اعمال و رفتاری که تحت عنوان «انقلابی‌گری» انجام می‌شد، تعیین کند. اما نه تنها این واژه (اصلاحات) تا میانه دهه ۷۰ چندان رایج نبود، بلکه گروهی از جریانات سیاسی مستقر در حاکمیت مانند خط امامی‌ها و چپ‌های اسلامی، «اصلاح‌طلبی» را در تضادی آشکار با ارزش‌های انقلاب اسلامی می‌دانستند به طوری که ضد ارزش و مترادف با «ضدانقلاب» قلمداد می‌شد.
 
فارغ از کاربرد این واژه در سطح عموم یا در برهه‌های گوناگون تاریخی، «اصلاح‌طلبی» واجد عناصری است که در رفتار و تفکر سیاسی بازرگان در روزهای اول انقلاب به وضوح مشاهده می‌شود. به همین خاطر باید پذیرفت که بازرگان نخستین اصلاح‌طلب پس از انقلاب است، حتی می‌توان گفت که گفتمان اصلاح‌طلبی پس از 22 بهمن 1357، از همان فردای پیروزی و با بازرگان نمایان می‌شود؛ اگرچه بروز عینی این جنبش اجتماعی در خرداد ۷۶ به طور ملموسی اتفاق می‌افتد.
 
*اصلاح‌طلبیِ مورد توجه در آن زمان دارای چه عناصری بود؟
 
اولین شاخصه اصلاح‌طلبی، «دموکراسی‌خواهی» است؛ بدین معنا که اصلی‌ترین شناسه جنبش‌های اصلاح‌خواهی در عرصه سیاست، بحث دموکراسی‌خواهی است. در واقع، بدون دموکراسی، «اصلاح‌طلبی» به سطوحی از بهبودگرایی محدود شده و تنزل پیدا می‌کند و در نهایت هم، بنا بر تجارب سیاسی، به موفقیت نخواهد رسید و به اهداف خودش نائل نخواهد شد. بنابراین دموکراسی‌خواهی و دموکراسی‌طلبی، اصلی‌ترین وجه هر جنبش‌ سیاسی اصلاحی است. 
 
بازرگان از نخستین چهره‌هایی بود که در ساختار حاکمیت اسلامی، دموکراسی را مطالبه کرد. این منازعه یا تقابل، نخستین بار در خلال مخالفت مهندس بازرگان و دکتر یزدی با اعدام‌های محاکم خلخالی به چشم آمد و در 12 فروردین‌ ۵۸ که عنوان «جمهوری اسلامی» مطرح شد و بازرگان بر «جمهوری دموکراتیک اسلامی» تاکید کرد، برجسته‌تر شد. البته عنوان «جمهوری دموکراتیک اسلامی» تنها ریشه در اعتقادات سیاسی بازرگان نداشت و بلکه در اساسنامه شورای انقلاب آمده بود که به انشای مرحوم دکتر بهشتی بود و مهندس بازرگان، خود را متعهد به آن سند می‌دانست.
 
*بحث آزادی هم با چنین چالشی روبه‌رو شد؟
 
بله! «آزادی» در فضای گفتمانی که بر دهه نخست انقلاب حاکم بود، نه تنها برای جریان‌هایی که هر کدام به نوعی فعال بودند جالب و جاذب نبود، بلکه حتی گاهی با تقبیح از آن یاد می‌شد و «آزادی» را مطالبه‌ای بورژوایی و امری لوکس تلقی می‌کردند. بازرگان در آن محیط ملتهب، «آزادی» را «خواسته‌ای ابدی» عنوان می‌کند که نه تنها پیش‌نیاز رشد و توسعه کشور است، بلکه امکانی است برای فهمی توحیدی که پیش‌نیاز برپا داشتن نهادهای منطبق بر اسلامیتِ نظام را فراهم خواهد کرد. بازرگان طی سخنان و مقالات متعددی در این دوران یادآور می‌شود که اگر شاخص‌ترین مساله اسلام را «یکتاپرستی» بدانیم، باید گفت در محیط استبدادزده خدا هم پرستش نخواهد شد. با این تفاصیل، «آزادی» افزون بر آن که یکی از عناصر اصلی اصلاح‌طلبی در نظرگاه‌های سیاسی بازرگان به شمار می‌رود، عنصر لاینفک دین‌داری و پرستش یکتاپرستانه در دستگاه فکری این اندیشمند مسلمان و دمکرات نیز به حساب می‌آید.
 
عنصر دیگری که بر اصلاح‌طلبی بازرگان مهر تایید می‌زند، باور به «قانونمندی تدریج» است. بازرگان به کرات تاکید می‌کرد، بحران‌های ایران هیچ راه‌حل کوتاه‌مدتی ندارند و هیچ هدفی در ایران، «به‌زور و به‌زود» محقق نمی‌شود. به همین دلیل است که بازرگان از همان ابتدای پیروزی انقلاب، مردم را به «صبر و تلاش» دعوت می‌کرد و همواره از وعده دادن، پرهیز داشت و همواره تاکید می‌کرد که باید در مسیر تدریجی سازندگی قرار بگیریم. بازرگان به همین دلیل است که انقلاب را به دو فاز قبل و بعد از پیروزی تقسیم می‌کرد و می‌گفت حالا که انقلاب پیروز شده، باید به قانون برگردیم و معتقد بود که تثبیت ارزش‌های انقلابی، با قانون میسر خواهد بود نه با قانون‌شکنی و شتاب‌زدگی.
 
*البته چنین دیدگاهی مخالفان سرسختی داشت…
 
بله همین‌طور است. این نگرش، مطلوبِ بخش زیادی از نیروهای انقلابی در آن دوره نبود. آن‌ها تفکر تدریجی یا به زعم بازرگان، مشی «سنگر به سنگر» را در تعارض با ارزش‌ها و روش‌های انقلابی قلمداد می‌کردند! بازرگان اما به دلیل تجربه‌های مدیریتی و سیاسی پیش از انقلاب، خیلی خوب می‌فهمید که حذف یا تغییر یک ساختار، امری دشوار و بسیار پرهزینه و زمان‌بر است که افراد بی‌تجربه و عجول از عهده آن برنمی‌آیند. به همین دلیل اصرار داشت باید چهره‌هایی در وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی به کار گرفته شوند که دست‌کم چندین سال سابقه مدیریتی داشته باشند؛ اما انقلابیون معتقد بودند باید به افرادی مسئولیت سپرده شود که هیچ سابقه همکاری‌ای با نظام گذشته نداشته باشند و تنها متعهد به انقلاب و امام و اسلام باشند.
 
*نگاه بازرگان به امر انتخابات چگونه بود؟
 
مهندس بازرگان توجه عمیقی به رأی مردم و سازوکارهای انتخاباتی داشت. البته اسناد و بیانیه‌های نهضت آزادی- حتی از انتخابات مجلس دوم به بعد که نهضت امکان ورود به بحث انتخابات را نداشت- گواهی می‌دهند که نهضت، در هیچ انتخاباتی، ورود به فاز تحریم پیدا نکرد و اگرچه در برخی از دوره‌های انتخاباتی، رهبران نهضت آزادی به خاطر نداشتن کاندیدا در آن مشارکت نداشتند، اما در همین شرایط هم، نه تنها هرگز کلیت «نهاد انتخابات» را نفی نکردند، بلکه تاکید زیادی بر تبلیغ ضرورت برگزاری انتخابات آزاد داشتند. به عنوان مثال در انتخابات مجلس دوم، نهضت سمیناری تحت عنوان «انتخابات آزاد» برگزار می‌کند که البته این جلسه به دلیل هجوم و خرابکاری لباس‌شخصی‌های آن روزگار به هم می‌خورد. اما نهضت با وجود رد صلاحیت کاندیداهایش، پنج یا شش بیانیه انتخاباتی صادر و روشنگری می‌کند.
 
حتی مهندس بازرگان در آخرین نطق پیش از دستور که در مجلس اول ایراد کرد و به جهت حمله فیزیکی برخی نمایندگان آن دوره، نیمه‌تمام ماند، فقدان انتخابات آزاد را به منزله «رجعت طاغوت» قلمداد می‌کند. همچنین او در سال ۶۴ برای انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام می‌کند تا بر اهمیت انتخابِ مردم تاکید داشته باشد. در سال ۶۶ هم با وجود مسایل و مشکلاتی که جنگ موجب شده بود، جمعی از اعضای نهضت برای انتخابات ثبت‌نام می‌کنند که مساله نامه‌ای که آقای محتشمی‌پور ادعا دارد منتسب به رهبر فقید انقلاب است، در آن دوره مطرح می‌شود.
 
در کل باید گفت که باور عمیق بازرگان و دیگر اعضای نهضت آزادی به «انتخابات» نشانگر این گرایش است که آن‌ها این کنش مهم سیاسی را تنها سازوکاری می‌دانستند که سیاسیون نمی‌توانند از کنارش به سادگی عبور کنند. اهمیت این نگرش در یادآوری این واقعیت برجسته‌تر می‌شود که بازرگان می‌گفت: «جنگ ما جنگ حجت است و نه جنگ قدرت» و تمایلی نداشت که به ساختار قدرت ورود کند. با این همه، همواره بر اهمیت انتخابات آزاد تاکید می‌کند، باور به تحریم و عبور از سازوکارهای پارلمانتاریستی ندارد و به همین دلیل، برای اولین بار در ایران دو تعبیر «حضور در انتخابات» و «مشارکت در انتخابات» توسط نهضت آزادی از یکدیگر منفک می‌شوند. در واقع آنها حضور در انتخابات را راهبردی آگاهی‌بخش تلقی می‌کردند که حتی در بسته‌ترین فضا هم باید به انجام رسد، اما مشارکت در انتخابات، تصمیمی است که بنا بر شرایط می‌تواند محقق شود.
 

  • نهضت آزادی چه تحلیل و رویکردی را در قبال مبارزه‌های قانونی صحیح می‌دانست؟
     
    عنصر اصلاح‌طلبانه دیگری که نهضت آزادی از همان روزهای اول انقلاب بر آن تاکید داشت، بحث مبارزه‌ سیاسی قانونی، علنی و مسالمت‌آمیز بود که در چارچوب ظرفیت‌های قانون اساسی می‌توانند شکل بگیرند. نهضت آزادی در سومین کنگره‌اش که در تیرماه سال ۵۹- مصادف با تخطی سازمان‌هایی همچون مجاهدین از رفتارهای قانونی- برگزار شد، قطعنامه‌ای صادر و تاکید می‌کند تنها راه موثر برای نشان دادن اعتراضات سیاسی و پیگیری مطالبات دمکراتیک، مبارزه قانونی، علنی و مسالمت‌آمیز است. این مشی، اصلی‌ترین اصول اصلاح‌طلبانه را یادآور می‌شود و اصلاح‌طلبی، معنایی جز این ندارد.
     
    یکی دیگر از مبانی حذف‌ناپذیر اصلاح‌طلبی در ادبیات سیاسی نهضت آزادی، «نقد ساختار قدرت» در راستای ممانعت از تجمیع قدرت و توزیع عادلانه آن است. تجربه تاریخ معاصر نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبی بدون نقد ساختار قدرت غیرممکن است و به جایی نمی‌رسد. به نظر می‌رسد که دلیل پیشگامی رهبران نهضت آزادی در امر اصلاخ‌طلبی، آن بود که این حزب ملی و اسلامی، تنها گروهی است که با وجود حضور در درون حاکمیت، بحران را به رسمیت می‌شناخت. باقی گروه‌های سیاسی و عموم رهبران انقلاب، از درک این واقعیت ناتوان بودند که صرف پیروزی انقلاب، «بحران» از میان نرفته است.
    به همین دلیل است که بازرگان، نادیده گرفتن بحران را موجب تضعیف در جنگ و انباشت ناگزیر مشکلات اقتصادی می‌دانست. البته مشکلاتی که در طول این چهار دهه به ما تحمیل شد مشخص کرد مطالباتی همچون رشد نهادهای مدنی، دموکراسی و آزادی و… فقط مطالبات سیاسی نیستند و بلکه، الگوی مدیریتی‌ای هستند که با توجه به آنها می‌توان جامعه را از ساختارهای مولد «فساد» و «تبعیض» مصون نگه داشت. چراکه در غیاب نهادهای مدنی، هیچ مرجع رسمی‌ای نمی‌تواند به تنهایی مانع فساد و ناهنجاری‌های دیگر شود و بلکه خود، به بخشی از ساختار فساد بدل می‌شود.

*ممنون، حرفی مانده است؟

خیر. از لطف شما و فرصتی که برای طرح این دیدگاه‌ها فراهم شد، سپاسگزارم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا