اولویت ساماندهی به سیاست منطقهای
یادداشتی از عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات که با عنوان «اولویت ساماندهی به سیاست منطقهای» در ۲۲ آذر۹۹ در هفتهنامهی صدا منتشر شده بود را در ادامه میخوانید:
پس از برگزاری انتخابات اخیر ایالات متحده و توجه جدی ایرانیان (طیف های متفاوت) و مخصوصاً پس از اعلام نتیجه بحث مذاکره و عدم مذاکره با آن کشور در سطوح مختلف سیاسی (دانشگاهی، حاکمیتی، خیابانی) و اجتماعی به شدت مطرح شده است. موافقان و مخالفان ضمن طرح دیدگاه های خود و نقد دیدگاههای معارض تا حد تکفیر و جاسوس و هم جهت دانستن طرف مقابل پیش رفته اند. در این نوشته، نگارنده بر آن است که حتی اگر اجماعی ملی بر ضرورت مذاکره با ایالات متحده در داخل کشور بوجود آید، دستیابی به اهداف متصور از مذاکره مستلزم امری دیگر است که مدت هاست از آن غفلت شده است. بر این باورم که تا آن امر دیگر سامان نیابد، دستآوردهای مذاکره و حتی مصالحه با ایالات متحده پایدار و قابل اعتماد نخواهد بود. آن امر “سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی ایران” است.
سطح تحلیل من در این نوشته براساس توصیفی است که باری بوزن (از محققان صلح)از معضلات امنیتی منطقه ای مطرح می کند. از نظر او سطح تحلیل منطقه ای، سطحی میان دولت و نظام بین الملل است. او سطح تحلیل منطقه ای را حد واسط میان تحلیل امنیتی روابط دو کشور خاص و تحلیل امنیتی نظام بین الملل میداند. او از “مجتمع یا مجموعهی امنیتی” (security complex) در سطح منطقه یاد می کند و آن را “گروهی از کشورها که بطور واقع بینانه امنیت ملی آنها را نمی توان منفک از یکدیگر تصور کرد، توصیف میکند”در این وابستگی متقابل چند وجهی تأثیر عواملی چون جغرافیا، سطح قدرت، منافع مشترک یا متضاد و روابط تاریخی دوستانه یا خصمانه و همچنین ترس، ظن، حمایت یا اشغالگری تاریخی بین کشورها را می بایست درنظر داشت.
به نظر بوزان، مجتمع امنیتی “میتواند وجود داشته باشد بدون آنکه به رسمیت شناخته شده یا از آن نام برده شود. مرزهای مجموعه امنیتی و اینکه شامل کدام کشورها باشد نیز برساخت سیاسی تحلیلگران یا سیاستمداران است.
درحال حاضر در منطقه خاورمیانه قدرت های معارضی هستند که هر یک راهبردها، اهداف و برنامه های خاص خود برای پیشبرد منافع ملی دارد. تعارض این راهبردها و اهداف و برنامه ها با یکدیگر در بسیاری از زمینه ها علنی و واضح و گاه نیز ناپیدا و ناآشکارند.
در یک تقسیم بندی اولیه و ساده براساس ظواهر می توان قدرت های منطقه را چنین رده بندی کرد:
قدرت های درجه اول: ایران، عربستان، ترکیه، مصر، اسرائیل، پاکستان
قدرت های درجه دوم: عراق، قطر، امارات، اردن، سوریه
این نوشته برآن است که ایران، برای پیشبرد اهداف و منافع ملی باید ساماندهی جدید در روابط خود با قدرت های درجه اول منطقه خاورمیانه در نظر گیرد و بدون آن امکان سامان یابی روبط جهانی کشور وجود ندارد. در میان قدرت های درجه اول نوع روابط متفاوت است. نکته قابل تأکید این نوشته آن است که نباید روابط بین قدرت های درجه اول منطقه با یکدیگر را ایستا و یکبار برای همیشه تحلیل کرد، بلکه با کاربرد زمان و مکان و فرصت ها میتوان نوع جدیدی از روابط در منطقه ایجاد کرد.
صورت اولیه بر ساخته جدید میتواند چنین باشد:
1- ابتکار ایران در پیشنهاد تشکیل یک اجلاس منطقه ای سران کشورهای درجه اول (بدون اسرائیل) بدون هرگونه پیش شرط. این اجلاس می تواند بطور سمبلیک برگزار شود.
2- پیشنهاد توقف هرگونه منازعه مسلحانه بین گروه های نیابتی برای مدت محدودی حدود شش ماه .
3- شروع مذاکرات طرفین هر منازعه با قبول منافع مشروع طرف دیگر
4- محکوم کردن هرگونه نقض آتش بس از سوی همه قدرت های منطقه بدون در نظر گرفتن عامل نقض.
درحال حاضر چند مسئله تعارض آمیز و تنش زا در منطقه وجود دارد که قدرت های منطقه ای در آن ها دچار تعارض منافع شده اند، تعارضی که بیشترین نفع را نصیب اسرائیل کرده است:
1- سوریه 2- یمن 3- لیبی 4- لبنان 5- عراق
این تعارض منافع به گونه ای است که نمی توان گفت هیچ دو قدرتی در تمام این موارد با یکدیگر اشتراک منافع دارند.
واقع نگری آن است که پذیرفته شود در برخی از این موارد امتیازاتی را به رقبا واگذار کرد تا در برخی دیگر امتیازاتی به دست آورد، و باز هم واقع نگرانه است چنانچه کسی که ابتکار همکاری منطقه ای را مطرح می کند، در امتیاز دادن پیشگام شود.
الگوی پیشنهادی برای این مذاکرات منطقه ای براساس اصولی بوده است که محققان صلح برای حل منازعات ارائه کرده اند که عبارتست:
1- عدم کاربرد خشونت
2- به رسمیت شناختن منافع طرف مقابل
3- لحاظ نمودن منافع طرف سوم
4- استفاده بهینه از مکان و زمان به عنوان فرصت
5- کاهش هزینه های همه اطراف
طبیعی است که اجرای چنین ابتکاری در عمل با موانعی بسیار جدی روبروست که مقابله با آن ها به آسانی میسر نیست و نیازمند پشتکار، صبر و مداومت در نوآوری پیشنهادها در شرایط متفاوت است. مهمترین عوامل بازدارنده را می توان چنین برشمرد:
1- اسرائیل:
اسرائیل به عنوان بزرگترین سود برنده از اختلافات موجود در سطح مجتمع امنیتی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و تحریک کننده و دامن زننده به تعارضات مطرح است و در این مسیر هم راهبرد مشخص دارد و هم تاکتیک های منظم. یقیناً در هر مرحله ای که پیشرفتی در همکاری حاصل شود، اقدامی تحرک آمیز از سوی رژیم صهونیست ها متصوراست. بنابراین تأکید همیشگی و آگاهی بخشی و البته خویشتنداری باید دستورالعمل همیشگی مذاکره کنندگان و رهبران در سطح منطقه باشد.
2- فروشندگان سلاح و تجهیزات جنگی و دفاعی:
مطابق آمار موجود بیشترین میزان فروش اسلحه شرکت های غربی و روسی و چینی به این منطقه بوده است و منافع صدها میلیارد دلاری فروش اسلحه به منطقه امری غیرقابل چشم پوشی است. این فروشندگان مرگ در تمام کشورهای منطقه دلالان صاحب نفوذی دارند که مانع روابط صلح آمیز می شوند. شناسایی و معرفی این دلالان امری است که می تواند موجب کوتاه شدن دست نمایندگان فروشندگان سلاح در روند صلح منطقه ای شود.
3- افراطیون آرمانگرا:
افراطیون آرمانگر که حوزه سیاست و روابط بین الملل را در دو رأس سیاه و سفید می بینند و هیچ حد وسطی را قائل نیستند، هرگونه مذاکره را که در آن برد کامل نداشته باشند، سازش می خوانند و برآن میشورند در مورد چنین ابتکاری نیز آنان بالطبع مخالفند و از هیچگونه کارشکنی پرهیز نخواهند داشت، مخصوصاً اگر از توان تبلیغاتی، مالی و نظامی برخوردار باشند. نمونه این گروه ها در تمامی کشورهای رده یک منمطقه وجود دارد.
کنترل و توجیه مداوم این گروهها در سطح سیاست داخلی از اولویتهای پیشبرد روند ابتکار است.
4- قدرت های جهانی:
قدرت های تنظیم کننده نظم جهانی بالطبع از هرگونه اقدام مستقل نظم بخش به تحولات در هر منطقهای، بدون دخالت مستقیم و تأمین منافع آنان، ناخشنود خواهند بود و در راه اجرای آن مانع تراشی خواهند کرد. شاید این سخت ترین مانع باشد.
اما نمونه های موفقی هم در دوران معاصر وجود دارد که علیرغم میل قدرت های جهانی، قدرت های منطقه ای دست به ابتکار عمل زده اند مانند افزایش قیمت نفت اوپک در دهه 1970 و پیمان امنیتی ایران- عربستان در دوران آقای خاتمی.
آنچه که در این پیشنهاد مهم است شروع آن و نشان دادن حسن نیت در اجرای آن است. به نظرم فرصتی که اکنون پس از شهادت شهید فخری زاده و محکومیت آن از سوی تمام قدرت های درجه یک منطقه (بجز صهیونیست های تروریست) پیش آمده است، میتوان نقطه شروع باشد: همکاری در مبارزه و مواجهه با تروریسم اسرائیل. همکاری را میتوان بعداً به سایر موارد تسری داد.
سوریه: محل نزاع منافع ایران، عربستان، مصر و ترکیه
یمن: محلدپ نزاع منافع ایران، عربستان و تا حدی پاکستان
لبنان: محل نزاع منافع ایران، عربستان ، مصر
لیبی: محل نزاع منافع عربستان، ترکیه، مصر
افغانستان: محل نزاع منافع ایران، عربستان، پاکستان و تا حدی ترکیه
عراق: محل تعارض منافع ایران، عربستان، ترکیه
بدیهی است که در هر یک از نقاط محل تنازع، فرصت هایی برای همکاری و اشتراک منافع هم دارند که می بایست بطور تفصیلی بدان پرداخت.
انتهای پیام