زن در آثار حسن فتحی؛ با نگاهی بر «شهرزاد»
«آزاده شاهینمقدم»، دکترای حقوق، در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
شاید سریال شهرزاد برای هر بینندهای از بعدی و جنبهای جالب توجه باشد. و ظاهرا به آن دلیل است که مطالعات و به طور کلی شخصیت کارگردان این اثر تک بعدی نیست و چندجانبه است. آقای فتحی انسانی است که به ابعاد مختلف وجودی و علایق متعدد خود اهمیت میدهد و سعی میکند آنها را در کارهایش نشان دهد. توجه او به فرهنگ، تاریخ، سیاست، به ژانرهای جنایی – پلیسی و توجهش به آثار کارگردانان بزرگ دنیا، علاقه و دلسوزی او برای کشورش ایران، دغدغههای انسانی او و توجه به ابعاد روانشناختی شخصیتها، به مساله تعالی و رستگاری انسانها، به معنویت، خدا و سرنوشت انسانهای پاک روزگار، در هر قالب، لباس و طبقهی اجتماعی که باشند و مهمتر از همه توجه و تمرکز اصلی بر عشق و روابط انسانی مبتنی بر احترام و محبت، از ویژگیهای بارز آثار اوست.
اما آنچه برای من از همه قابل توجهتر آمد و مرا ترغیب به نوشتن این سطور کرد، توجه به شخصیت و جایگاه ارزشمند زن در آثار این کارگردان است. گرچه تا قبل از سریال شهرزاد تمرکز فیلمنامههای آقای فتحی بر روی شخصیتهای مرد بوده است، حبیب پارسا در مدار صفردرجه، حیدر در شب دهم و غیره، ولی در همۀ کارهای ایشان زن به عنوان یک معشوق و عاشق همیشه دارای شخصیت متعالی بودهاست. زنانی خردمند و فرهیخته که دغدغههایی بزرگتر از تشکیل خانواده و تصاحب قلب یک مرد را دارند. نمونهاش همراهی عاقلانهی خواهر شاه عباس کبیر، با بازی خانم فخری خوروش، و همسر او در تصمیمات مهم کشوری و لشکری در سریال روشنتر از خاموشی است. توجه و تمرکز کارگردان بر شخصیت همسر شیخبهائی، با بازی خانم ژاله علو و نیز همسر ملاصدرای شیرازی در این مجموعهی تلوزیونی، که زنانی صاحب کمال هستند و حتی در مواردی راهنمای همسران خود، به خوبی نشاندهندۀ تلاش کارگردان برای ارائهی چهرهی ارزشمند زن ایرانی است.
شخصیت زنان داستانهای او بدون اینکه متعصب باشند و یا تنها عامل ارزش گذاریشان در چارچوب قواعد و اصول دینی بگنجد، زنانی فرهیخته، تحصیلکرده، آزاده در فکر و عقیده، مستقل، دارای استغنای روحی و حتی پاکباز در عاشقی هستند که نسبت به مسایل روز و جهان نیز بیتفاوت نیستند. حتی تاکید بر این نکته که تربیت انسانهای شریف و افرادی که آیندهساز مملکتشان هستند همه وابسته به وجود مادرانی آگاه و خردمند است در آثارش نمایان است. نقش مادر ملاصدرای شیرزایی و یا مادر حبیب پارسا، با بازی خانم رویا تیموریان گویای این مطلب است.
نقطهی مشترک تمام این شخصیتها آن است که همۀ آنها یک خط و مرز و اصولی دارند که به هیچوجه از آن اصول تخطی نمیکنند. شخصیتهای زن قصههای او به شرافت و حیثیت انسانی خود بیش از هر چیز اهمیت میدهند و حتی آن را با عشق که برای یک زن بالاترین ارزش در این دنیاست تاخت نمیزنند. آنها برای معشوق جان میدهند، زینتالملوک در مدار صفردرجه، اما شرافت و انسانیت خود را قربانی عشق نمیکنند. آنها از مرگ، طردشدن، تنهاماندن و از هیچ چیزدیگر نمیترسند، تنها ترس آنها بیحرمت شدنشان نزد خودشان است. از این جهت این نقطهی عطف و مهمترین پیامیست که میتوان به عنوان یک بینندۀ زن از آثار آقای فتحی به ارمغان برد.
برگردیم به سریال شهرزاد، شهرزاد دختری تحصیلکرده، اهل مطالعه، منطقی و آگاه به مسائل دنیای پیرامون خود است. او حتی در زندگی عاطفیاش عاشقی صبور و پاکباز است. اما قبل از هر چیز او زنی است که اصولی دارد و به آنها سخت پایبند است و در هیچ شرایطی از آنها عدول نمی کند. اگر چه شهرزاد زنی است که فراتر از ذهنیت حاکم بر جامعهاش میاندیشد، ولی به خوبی به قوانین برآمده از این جامعه احترام میگذارد چرا که میداند رعایت نکردن این قوانین وسیلهای برای هتک حرمتش خواهد شد. آنجا که بعد از طلاق گرفتن از قباد، در صحنهای داخل اتومبیل، شهرزاد به او اجازه نمیدهد لمسش کند و میگوید: «نه شرع، نه عرف و نه حتی عاطفۀ من به من اجازه نمیدهد که بگذارم تو به من نزدیک شوی». با اینکه قباد مرد غریبهای نیست و تا چند روز پیش همسر او بودهاست، ولی پایبندی شهرزاد به همان اصول تعریف شده باعث میشود که او بهخوبی به شرایط موجود آکاه باشد و اگرچه با فرهنگ غالب جامعه همراه نیست اما عکسالعملی درست و منطقی نشان دهد. شهرزاد بهدرستی میداند که مسایل را به هم نیامیزد و چگونه از حریم شخصی و عزت نفسش حمایت کند. این خردمندی و تسلط بر احساس، عاطفه و نفس قابل تحسین است. شهرزاد اگرچه دردکشیده و شکست خورده است اما چنان صبور و متکی به نفس است که برای تصمیم گیریها تسلیم احساسات خود و قضاوتهای دیگران نمیشود. او لزوما مذهبی و متدین نیست ولی اصولی دارد که رعایت آنها مانع خرد شدنش میشود. از این نظر و در مقایسه با سایر کارهای رایج در سیما که دختران متشخص اکثرا چادری هستند، پیام روشنی میتوان برداشت کرد که معیار ارزش یک زن به ارزشی ست که او برای خود قائل است و نه ارزشی که جامعه میخواهد به او بدهد.
گرچه قصهی شهرزاد در زمان حال نمیگذرد ولی موانعی که برای رشد و استقلال زنان وجود دارد، به اشکال دیگر، حتی گاه بدتر، در زمانهی ما وجود دارد. سخن از قالبی سلطهگر و مردسالارانه است که قرنها تاریخ را به خود گرفته است. شهرزاد، مثل هر زن دیگری که اگر بخواهد بار فرهنگ و تاریخ جزماندیش را از دوشش بردارد نابود میشود. اما او میخواهد خودش را دوباره بیافریند و این اول دشورای است. او میخواهد برای رهایی از دردهایش و به دست یافتن دوبارهی فردیتش خود را دوباره و با آگاهی بسازد، بدون توجه به خاطرات گذشتهاش.
انتهای پیام