شادیخواهی و لذتطلبی در آدمیان
هادی چهری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «شادیخواهی و لذتطلبی در آدمیان» نوشت:
دنیا دار مکافات و سختیهاست. این عالم آسایشگاه نیست که انسان در آن به راحتی و آسایش برسد بلکه آزمایشگاه است که در هر لحظه عیار انسان در ورطه آزمایش قرار میگیرد. با اینکه این دنیا محل محنت و سختی آدمیان است اما با این حال میل به لذت و شادی در درون انسان به صورت مطلق وجود دارد و هر آن انسان را به لذتطلبی و شادیخواهی فرا میخواند. به عبارتی شادی و لذت مطلوب آدمی است و اگر این شادی و لذت را از انسان بگیرند رنج و محنت او در این دنیا مضاعف می گردد.
جمله عالم طلبکارِ خوشند / وز خوشِ تزویر اندر آتشند
عالَم دنیا همچون سراب و پردهای بر حقیقت ازلی است و انسان زمانی این حقیقت را درک میکند که از این عالَم رخت بر میبندد. پیامبر اسلام سخنی در این زمینه دارند که بسیار عمیق است طوری که اسلامشناس آلمانی، خانم آنه ماری شیمل سفارش کردند که این سخن را بر روی سنگ مزارش هک کنند.
پیامبر میفرمایند «انسانها خواب هستند، زمانی که میمیرند بیدار میشوند». جناب مولانا هم در مثنوی به این موضوع به زیبایی اشاره کردهاند که عالم دنیا سرای حقیقت نیست بلکه سرای دروغ و فریب است و ما در این دنیا دلمشغول کالاهای دروغین هستیم و از حقیقت راستین امور غافل.
تا نباشد راست کِی باشد دروغ / آن دروغ از راست میگیرد فُروغ
گر نباشد گندمِ محبوب نوش / چِه بَرَد گندم نمایِ جُو فروش
در بحث شادی، انسانها همواره در پی آن هستند که از لذات حقیر و پَست بهره گیرند و آن را به لذات حقیقی و والا ترجیح میدهند. ما انسانها معمولا در سودای شادیِ واقعی در دامِ شادینماها خودمان را گرفتار میکنیم و همواره از چیزهایی لذت میبریم که که نداریم. جناب عبدالله بن مُنازِل که یکی از شخصیتهای مورد اشاره عطار در تذکره الاولیاء است جایی عنوان میکردند آدمی عاشق است بر شقاوتِ خویش، همه آن خواهد که سبب بدبختی او بُوَد. نَفس و عقل همواره در آدمی وجود دارد و این دو با هم در حال کشاکش و نزاع هستند اما در بسیاری موارد این نَفس است که افسار آدمی را میگیرد و او را به دنبال خود میکِشد. وقتی به مقوله شادی میرسیم میتوان این وجه نَفس را دید که به تعبیر مولانا صاحبخانه انسان شده است و جای عقل را گرفته است.
اگر لذتِ تَرکِ لذت بدانی / دگر لذتِ نَفس لذت نخواهی
این مساله بسیار مهمی است که چرا ما در زندگی نمیتوانیم آنگونه که شایسته است طعم لذت اَعلا را بچشیم؟ ویکتور فرانکل مُبدع مکتب لوگوتراپی لذت واقعی را محصولِ جنبی یک فعالیت معنادار میدانست، به عبارتی کسانی که خوشبختی را به هدف تبدیل میکنند غالبا به خوشبختی نمیرسند. بیایید به این مساله اینگونه نگاه کنیم. چرا دختر و پسری که مدتی از ازدواج آنها سپری شده آن شوق و اشتیاق قبل از ازدواج را ندارند و به حالت عادی بودن برای همدیگر میرسند. پاسخ به این سوال را باید در این جُست که آنها ازدواج را به عنوان هدف نهایی زندگی خویش تعریف کردهاند. به یاد داشته باشیم انسان موجودی است که سرعت عادت کردن او به امور مختلف بسیار بالاست. وقتی انسان در زندگی هدفی را برای خود تعریف میکند و پس از مدتی به آن هدف میرسد آن جایگاه و آن هدف دیگر برای او عادی میشود، حالا میخواهد آن وضعیت مقوله ازدواج باشد یا رسیدن به یک مرتبه شغلی.
عالَمی را لقمه کرد و دَرکشید / مِعده اش نَعره زَنان هَل مِن مَزید
راه حل این مشکل در چیست؟ راه حل این موضوع را باید در این جست که ما لذت را در زندگی به هدف تبدیل نکنیم. نظریه سازگاری لذتی که در روانشناسی توسط شین فردریک و جُورج لِوِنشتاین ابداع شد دقیقا به این موضوع اشاره دارد که ما به هر لذتی که میرسیم پس از مدتی به آن عادت میکنیم. در زندگی یک هدف تعیین نکنیم بلکه برای آن مراتب مختلفی را متصور شویم و به نحوی برای آن سطح بندی قائل شویم.
انتهای پیام