جنایت خانوادگی یا فروپاشی نظم اجتماعی
حامد آئینهوند، روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «جنایت خانوادگی یا فروپاشی نظم اجتماعی» به بهانهی پروندهی قتل بابک خرمدین نوشت:
1- جوامعی شبیه جامعه در حال توسعه ایران که نام مودبانهتری در ادبیات آکادمیک جامعهشناسی و علوم سیاسی برای جامعه عقب مانده است، همواره درگیر منازعاتی ناموسی بوده که سرچشمه آن را باید در تعلیماتی جستجو کرد که انسان به ما هو انسان برای آن فاقد معنا بوده است. انسان خوب از منظر چنین جامعهای انسانی مستقل و آزاد قائم به اراده خداوند متعال که به او حیات داده و پس از رشد در دامن پدر و مادری که برای آمدنش به جهان اراده کردهاند نیست. او کسی که باید در انتخاب سبک زندگی، اعتقادات و باورهای دینی، سیاسی و فرهنگی خود آزاد باشد نیست. انسان خوب از منظر جامعه ما انسانی تکلیفمدار است نه حقمدار… و تکلیف همان چیزی است که پدر و مادر، دین آن هم با تفسیری مضیق، فرهنگ غالب، و نهادهای آموزشی ایدئولوژیک از فرد مطالبه میکنند. چنانچه فرد این مطالبات را اجابت کرد فبها المراد… نکرد به لطایف الحیل باید او را در مسیری قرار داد که با فراموشی اراده آزاد خود در مسیر بندگی حرکت کند. والدین به ویژه آنان که تحصیلات عالی دارند از قضا بیشتر از دیگران در صدد تحمیل اراده خود به فرزندان در انتخاب مسیر حرفهای که به شغل و آینده آنان مرتبط میشود قرار دارند. هم سن و سالهای نگارنده به خوبی میدانند اگر کسی بر خلاف نظر والدینی که میخواستند فرزندشان دکتر و مهندس شود میخواست به دنبال هنر، فوتبال یا سایر رشتههایی از این دست برود چه راه دشواری در پیش داشت. یکسانانگاری ولی دم بودن والدین با مقدر بودن سرنوشت فرزندان به اراده والدین و تعین تکلیف برای سبک زندگی آنان و قضاوت در خصوص اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن رفتارشان منشاء اصلی جنایتی است که بابک خرمدین را از پای درآورد.
2- برا ی درک عمیق جنایت رخ داده باید نقدی را در دستور کار گذاشت که سامانه نهاد خانواده را مورد هدف قرار دهد، جامعه دموکراتیک نیازمند انسانهای دموکراتیکی است که پیش و بیش از هر چیز استقلال یکدیگر را به رسمیت بشناسند و از رفتار قیممابانه بپرهیزند. نه فرزندان در حکم رمهاند و نه والدین در حکم چوپان، نه زنان باید در بند شوهران باشند و نه شوهران مالک زنان و… مبنای روابط انسانی باید بر پایه استقلال عقلی و عاطفی انسانها گذاشته شود. باید امکانات و تمهیداتی در جامعه وجود داشته باشد که افراد پس از 18 سالگی هم چون غرب مستقل از پدر و مادر زندگی کنند تا شکافهای نسلی و اعتقادی به فرسایش روحی، منازعه و در برخی موارد به جنایت ختم نشود. پیش درآمد چنین رخدادی تغیر نگاه نسبت به تجرد است. مالکان هنوز تا حد امکان از دادن خانه به مستاجر مجرد خودداری میکنند. فقدان زیر ساختهای مناسب اقتصادی و رفاهی به ویژه در سالپهای اخیر باعث شده تا علاوه بر بالا رفتن سن ازدواج و افزایش طلاق شکلی از با هم باشی به خانوادهها تحمیل شود که هیچ یک از اعضای خانواده آن را دوست ندارند و این مساله بستری مناسب برای منازعات نسلی و گاه جنایتی چنین هولناک است.
3- واقیعت عریان این است که از منظر حاکمیت ایران تهدید امنیت ملی مساوی با تهدید نظم سیاسی در خیابان و یا ایجاد زمینههایی برای تحقق این امر در فضای مجازی است، که دهها دستگاه مسئول و متولی موازی دارد و سریعا با به اصطلاح خاطیان به شدت برخورد میکند اما افزایش طلاق، عدم تمایل جوانان به ازدواج، عدم ثبات اقتصادی، بیکاری گسترده فارغ التحصیلان دانشگاهها، اجارهبهای سنگین، کمبود مسکن و مهاجرت گسترده نخبگان دانشگاهی و فقدان امید به آینده مسائلی جدی که مسئولانی پاسخگو داشته باشند نیستند بلکه مشکلات پیش پا افتادهای هستند که موسم وعده حل آنها فصل انتخابات است و پس از انتخابات هم چون احزاب واقعیت عینی و انضمامی در متن جامعه ندارند هیچ مکانیزم مشخصی برای پاسخگو کردن صاحبان وعدههای پوچ وجود ندارد. این نگاه اگرچه نظم سیاسی را در طول چهار دهه گذشته به ویژه در سالهای اخیر حفظ کرده است اما به دلیل نادیده انگاری اهمیت نظم اجتماعی و اثرات آن بر عملکرد سیستم سیاسی و توسعه کشور ، ایران را دچار فرو پاشی نظم اجتماعی کرده است.
4- بدون تردید، سوژه اصلی هر قتل، مقتول است و افکار عمومی میخواهد بداند چه کسی، چرا، چگونه و کجا به قتل رسیده و به همین جهت هر قتل خبری مهم محسوب میشود. بابک خرمدین چهره مشهوری در سینمای ایران نبوداما آنچه قتل او را بر سر زبانها انداخت قاتلان او بودند. قاتلانی که اعتراف کردند در کمال آرامش و بدون عذاب وجدان نه تنها او بلکه دختر و دامادشان را کشته، سلاخی کرده و جسد تکه تکه شده را بیرون از منزل انتقال دادهاند. این بار قاتلان نه در هیات رقیب اقتصادی، سیاسی یا عشقی که پدر و مادری در مقام قاضی و جلاد بودند. وجدان عمومی جریحهدار از این جنایت هولناک اما در شوک قوانین فقهی است که قاتلان را به واسطه آنکه اولیای دم هستند قابل قصاص نمیداند.
5- اگرچه پس از فاجعه قتل رومینا اشرفی دختر 15 ساله به و سیله داس توسط پدرش در یک ماجرای عشقی پدر مستقما انگیزه کشتن دخترش به جای دوست پسرش را صاحب دم بودن و رهایی از قصاص توصیف کرد و حقوقدانان و دولت را به تکاپو برای تغیر قانون انداخت تا با افزایش میزان حبس، در خصوص فرزندکشی باز دارندگی ایجاد شود اما از آنجا که حبسهای طولانی در ایران معمولا اجرایی نمیشود لازم است تا در باره این قانون فقهی با توجه به مقتضیات زمان بازنگری شود و ثانیا امنیت اجتماعی همچون امنیت سیاسی در چشم حاکمیت جدی گرفته شود. نگاه سطحی به توسعه تصور میکند نظم اجتماعی با ایجاد ساختمانهایی به اسم دانشگاه بی آنکه نشانی از ماهیت واقعی آن داشته باشد، تولید ورق پارههایی به اسم مدارک دانشگاهی، تشویق و توصیه به ازدواج و فرزندآوری بدون فراهم شدن امکانات، برخورد قهری و دستوری با تورم به جای حل بنیادی مسائل سیاست خارجی برای خروج از انزوای سیاسی و اقتصادی کشور و پاک کردن صورت مسائل به جای حل آنها که تجلی آن در تمایل حاکمیت به فیلتر شبکههای اجتماعی و خلاصی از دست اینترنت قابل مشاهده است میتوان نظم اجتماعی را مدیریت کرد در صورتی که این راهحلها تنها کلاف مشکلات را سردرگمتر کرده و به فرو پاشی نظم اجتماعی انجامیده است. یکی از خروجیهای غم انگیز این ماجرا افزایش خود کشی، دگر کشی و حالا فرزند کشیهای هولناک در ایران است.
انتهای پیام
اگر کیسه های زباله بررسی نمی شد خدا می داند این دو ابلیس تا کی می خواستند جنایت کنند
انصاف نیوز خواهشا این نقد را درج کن.
جناب نویسنده نه خانواده خرمدین دین دار بوده اند و نه مشکل اقتصادی داشته اند. تفکر و جهان بینی شان هم در ذیل سایه یک خانواده غربزده شکل گرفته است. مشکل نه از دینداری جامعه است و نه از وضعیت اقتصادی کشور.
اساس مشکل نگاه و جهانبینی صرف مادی امثال شما وخرمدین ها و صادق هدایت ها به این عالم است که یقینا ناشی از جهل و خوددانا پنداری شماهاست، که نهایتش یا خودکشی است یا دیگر کشی است و یا سرخوردگی در انتهای عمر.
انشا الله قبل از اینکه مرگ جانمان را قبض کند از جهل و غفلت رهایی یابیم.
غصه نخور، تو هم یه روز شفا پیدا میکنی