چه نظراتی درباره آینده جهان وجود دارد؟
خبرآنلاین: مباحثی از جمله فلسفه فرج و پایان جهان یکی از مباحث پر حاشیه در حوزه اندشه دینی است که در این باره به سراغ آیت الله علی اکبر صادقی رشاد رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی رفتیم.
دربارهی آیندهی جهان و پایان کار بشر، نظریههای مختلفی ارائه شده است و این مسأله، یکی از دغدغههای اصلی انسان بوده، و امروز نیز از مباحث زندهی فلسفه، فلسفهی دین، الهیات، فلسفهی تاریخ و جامعهشناسی است. در این میان مباحثی از جمله فلسفه فرج و پایان جهان یکی از مباحث پر حاشیه در این حوزه است که در این باره به سراغ رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی رفتیم.
دکتر علیاکبر رشاد ، از جمله پژوهشگران و محققان برجسته این حوزه است که پاسخ گوی برخی پرسش های خبرآنلاین در این خصوص بوده است.
فرجام شناسی و مساله آینده جهان همواره از جمله مباحثی است که در حوزه پژوهش های علوم انسانی مطرح است. این نظریه از نگاه اندیشمندان چه تقسیم بندیهایی دارد؟
دربارهی آیندهی جهان و پایان کار بشر، نظریههای مختلفی ارائه شده است و این مسأله، یکی از دغدغههای اصلی انسان بوده، و امروز نیز از مباحث زندهی فلسفه، فلسفهی دین، الهیات، فلسفهی تاریخ و جامعهشناسی است. نظریههای ارائه شده در باره فرجامشناسی به دو طیف کلان تقسیم میشود.
پارهای دیدگاهها، طیف “بدفرجام انگاری” را تشکیل میدهند، اصحاب این نظریه معتقدند که نهایت تاریخ، بسیار تلخ و فرجام حیات بشر بسیار نازیبا صورت خواهد بست و در توجیه بدفرجام انگاری حیات و هستی، بعضی میگویند،خلقت ذاتاً شر مرام و در نتیجه شر فرجام است و فرایند و برآیند گردش روزگارِ بدو بیراه، تاریک و تیره است؛ و گاه میگویند: انسان، موجودی هنجارناپذیر، بیرحم و جانی بالطبع است و حتا به همنوع خود رحم نمیکند، و ممکن است روزی انسان قُلدری بر سرنوشت بشر حاکم شود و جهان را با اِعمال ستم و ارتکاب جنایات، به سقوط بکشاند. برخی دیگر معتقدند سلاحها و زرادخانههای بسیار مدرن و بیاندازه ویرانگری که امروز در کرهی زمین فراهم آمده، میتواند هزار بار این سیاره را نابود کند و از کجا یک آدم بیرحم یا بیخرد با استخدام این مجموعهی مخرب، روزی دست به چنین کاری نزند؟! چه بسا فرد بیخردی با اشارهی انگشت، یک سیستم پیچیده و بسیار ویرانگر را فعال کند و گیتی یکباره ویران شود! در آن صورت یک خودکشی جهانی روی خواهد داد و همهی بشریت نابود خواهد شد.
برخی دیگر میگویند چنان که روزی انفجار بزرگ، جهان، از جمله کرهی زمین را پدید آورد، ممکن است روزی انفجار بزرگ دیگری اوضاع جهان را عوض کند و در این میان کرهی زمین نیز نابود شود. زیرا ممکن است کمترین اختلال در نظام کنونی گردش کرات و سیارات روی بدهد و یکباره بعضی سیارات به هم نزدیک شده با هم اصطکاک پیدا کنند و سیارهی خاکی ما هم به مخاطره بیافتد!، گاه میگویند: چهبسا شهاب سنگهای بزرگی که میلیونها سال نوری از مبدأشان فاصله گرفتهاند، در راه باشند و روزی به کره زمین اصابت کنند و آن را نابود سازند، به هر روی انواع دیدگاههای فلسفی، فیزیکال، انسان شناختی و جامعه شناختی مطرح است که آینده را منفی تصویر میکنند.
طیف دیگری از مکاتب و متفکران به فرجام حیات، انسان و تاریخ خوشبیناند و میگویند که آیندهی جهان روشن و امیدبخش، و سرانجامِ حیات و هستی، خوش و دلپذیر است و پایان شب تیرهی تاریخ، صبح فام خواهد بود. از این جمله، دیدگاهی است که از سوی ادیان ابراهیمی ارائه شده است. علاوه بر این دو طیف، نظریاتی هم هست که آنها را میتوانیم نظریههای «توقف» بنامیم که میگویند آیندهی جهان را نمیتوان پیشبینی کرد.
موعود گرایی در راستای نظریه های خوش سرانجام انگار تعریف می شود؟
میتوان گفت نظریههای “خوش سرانجام انگار” که فرجام هستی و سرانجام حیات انسان و تاریخ را، خوش و دلپذیر و امیدبخش میدانند، در یک مسأله مشترک اند، و آن مسألهی «موعودگرایی» است. اینان میگویند: روزی دستی از غیب برون خواهد آمد و برای التیام زخمهای کهنهی بشریت کاری خواهد کرد، مردی ظهور خواهد کرد که یکسره و بالمره حیات بشر را دگرگون کرده و روزگاری فراخواهد آورد، روشن و آینهسان، که جهان سیمای دلپذیر و زیبای عدالت را در آن مشاهده خواهد کرد و جور و جفا را ریشه کن و عدل و وفا را شکوفا خواهد ساخت. عقیده به ظهور موعود و نجات نهایی، جوهر فرجامشناسی ادیان ابراهیمی است.
این نظریه در مکتب تشیع جایگاه ویژه ای دارد که مفهوم فرج را برای ما تعریف می کند. لطفا این فلسفه فرج را تعریف بفرمایید.
بله .اوج این گونه نگاه به فرجامِ هستی، تاریخ و انسان در مکتب تشیع جلوه کرده است. در تشیع ما مسأله فَرَج، مطرح تبیین بنیادهای نظری و زیرساختهای اندیشگی این مساله به «فلسفهی فرج» تعبیر میشود. که چیزی فراتر از فلسفهی تاریخ است. فلسفهی تاریخ از قواعد حاکم بر سرگذشت و سرنوشت بشر سخن میگفت. و در آن، ارزش داوری و خوش بینی و بدبینی دربارهی فرایند و برآیند گردش ایام مطرح نیست بلکه تعلیل سرگذشت بشر و تحلیل آیندهی تاریخ او مطرح است، اما در فلسفهی فرج، تحلیل سرنوشت و سرانجام کل حیات و هستی مطرح است. فلسفهی فرج، ناظر به آینده و پایانهی حیات و هستی است و در آن، طبیعت هم سرنوشت دیگری دارد. آن گاه که زیباییهای پس از وقوع فرج، وصف میشود حتا سخن از این است که میش نیز از گرگ نمیترسد و با هم در آسایش میزیند، زمین برکت خویش را سخاوتمندانه در اختیار اهل خود قرار خواهد داد و نبات و جماد نیز دیگر خواهند شد.
بر این مبنا فلسفه تاریخ با فلسفه فرج اساسا تفاوت عمده ای دارند؟
بله . در فلسفهی تاریخ فقط سرنوشت جمعی انسانها مطرح است و سخن از وضع فرد فرد و آحاد انسانی در میان نیست، اما در فلسفهی فرج آحاد آدمی نیز مطرح اند، سخن در این است که عقول آحاد آدمی به کمال خواهد رسید، روابط و مناسبات بشر با اطراف هستی تغییر میکند، رابطهی انسان با خدا و رابطهی انسانها با هم دیگر دیگرگون میگردد، رفتار و رابطهی بشر با طبیعت تغییر میکند، محیط زیست هم در امنیت به سر خواهد برد، همهی اجزا و اطراف حیات و هستی در یک جهانخانهی امن با هم به تعایش و تعامل خواهند پرداخت.
فلسفهی فرج بر یک سلسله مبانی و مواضع معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی و جامعه شناختی خاصی به جز مبانی فلسفهی تاریخ، مبتنی است، پارهای از اصحاب فکر و فضل به این مهم توجه نکردهاند. حتا استاد مطهری، نیز ضمن اشاره به علوم تاریخ، مانند تاریخ تحلیلی، تاریخ نقلی، فلسفهی تاریخ؛ مبحث فرج و مسألهی انتظار را در چارچوب فلسفه تاریخ، تحلیل میفرماید ولی بگمان اینجانب، فلسفهی فرج چیزی فراتر از فلسفهی تاریخ است. زیرا اینجا سخن از آیندهی تاریخ نیست بلکه سخن از آیندهی هستی، حیات و دگرگونی مناسبات همهی هستمندان است. کما اینکه دکترشریعتی، «انتظار» را در حوزهی جامعهشناسیِ تحول، تحلیل کردهاند و انتظار فرج را تا حد عامل اعتراض اجتماعی و تن در ندادن به وضع موجود فرو کاسته و مرتکب خطای مضاعف شده است، زیرا هرچند اعتراض و عدم رضا به شرایط حاکم از فواید و کارکردهای آن بشمار میرود، اما غایت و قلمرو انتظار، بسی فراتر از این مقولات و مدعیات است.
انتهای پیام