خرید تور تابستان

عافيت‌طلبان كيستند؟ | محمدرضا تاجیک

دکتر محمدرضا تاجیک، استاد دانشگاه در یادداشتی در روزنامه ی اعتماد نوشت:

١- عافيت‌طلبان همان تماشاگران منفعلي هستند كه با آرزو و سوداي به بازي گرفته شدن در تئاتر قدرت و سياست توسط بازيگر-كارگردان به هر نقشي تن درمي‌دهند. عافيت‌طلبان بر اين باورند: «چو دستي نتاني گزيدن ببوس، كه با غالبان چاره زرق است و لوس»، لذا بر اين طريق و طريقت عقل ابزاري بر اين شعارند كه: «از روي ناعلاجي به خر بگو خانباجي»، «از ناچاري براي مصلحت بوسه به دم خر بزن»، «سيمرغ‌وار چو نتوان كرد قصد قاف، چون صعوه‌فرد باش و ميفراز بال و پر»، «اگر زمانه بر گرگي دهد زمامش را، بر او بهر سلامت سلام بايد كرد». عافيت‌طلبان همان‌هايي هستند كه پشت و روشان معلوم نيست. پيش رو خاله‌اند و پشت سر چاله. دو دستماله مي‌رقصند. هر جا ‌آش است، فراشند. هم از تور مي‌گيرند و هم از قلاب. روي در دو محراب دارند. همان‌ فرصت‌طلباني كه هم خدا را مي‌خواهند و هم خرما را، هم به نعل مي‌زنند و هم به ميخ، تا تنور گرم است نان را مي‌چسبانند، با باد جنوبي، جنوبي مي‌شوند و با باد شمالي، شمالي، رفيق آش و پلو هستند. عافيت‌طلبان اصلاح‌طلب نيز همان‌هايي هستند كه «زبان دگر و دگرها از پي سود خويش بخواهند و اصلاح‌طلبي، عقل و عقلانيت آرند پيش.»
٢- امروز ما با پارادوكسي به نام «پارادوكس عافيت‌طلبي» در جامعه خود مواجه هستيم. پارادوكس عافيت‌طلبي از برخي ابعاد تداعي‌كننده «پارادوكس تماشاگر» رانسير است. رانسير در كتاب «تماشاگر رهايي‌يافته» به پارادوكسي كه در تئاتر وجود دارد اشاره مي‌كند و نام آن را «پارادوكس تماشاگر» مي‌گذارد. واضح است كه هيچ تئاتري بدون تماشاگر وجود ندارد، اما تماشاگري در تئاتر هميشه بد بوده است، رانسير دو دليل براي بد بودن فعل تماشاگري يا نگاه كردن بيان مي‌كند:
١- اينكه نگاه كردن در مقابل دانستن است و ٢- نگاه كردن قطب متضاد عمل است. واضح است كه هيچ تئاتر سياسي نيز بدون عافيت‌طلب وجود ندارد، عافيت‌طلبي سياسي هم به دو دليل بد بوده و هست:
١- اينكه عافيت‌طلبي مخالف شجاعت و صداقت است و ٢- عافيت‌طلبي قطب متضاد سياست است. رانسير، سياست را نافي طبيعي‌سازي سلطه‌ و در قالب فرآيند رهايي تعريف مي‌كند. عافيت‌طلبي سياسي اما، هم نشان از طبيعي‌سازي، بديهي‌سازي، اخلاقي‌سازي و عقلاني‌سازي قدرت برتر دارد، و هم نشانه‌اي است بر نوعي انقياد و حصر و حصار اخلاقي-عقلاني. سياستِ عقلايي تنها روكش و آستر زيبا و لطيفي است كه قامت زمخت و كريه عافيت‌طلبي را پنهان كرده است.

٣- از يك منظر ريخت‌شناختي (تيپولوژيك) عافيت‌طلبان سياسي امروزِ جريان اصلاح‌طلبي بر چند نوعند: نخست، آناني كه در هر شرايطي از اين استعداد و امكان برخوردارند كه اصلاح‌طلبي را در پاي قدرت‌طلبي خود ذبح كنند. اينان، به جريان اصلاح‌طلبي تنها به‌مثابه مسير و ابزاري براي نيل به قدرت و منفعت خود مي‌نگرند و براي نيل بدين مقصود ترديدي در عبور از ويرانه‌‌اي كه از عمارت زيبا و باشكوه اصلاح‌طلبي مي‌سازند به خود راه نمي‌دهند. اينان بر اين شعارند كه «ما قدرت‌مان هستيم». بنابراين، «در» و «با» قدرت بودن/ ماندن را شرط ضروري و اجتناب‌ناپذير بقا و بالندگي خود مي‌دانند.
دوم، كساني كه مي‌گويند براي اينكه توزيع امر محسوس در عرصه سياست را دگرگون كنيم بايد بر طريق و طريقت عافيت‌طلبان شويم و نرمش و چرخشي تاكتيكي پيشه كنيم. توزيع حسي عبارت است از آن شيوه يا شيوه‌هايي كه توسط آنها شكل‌هاي انتزاعي و دلبخواهانه نمادينه‌شدن سلسله‌مراتب و جايگاه‌ها، به عنوان داده‌هاي شهودي تجسم يافته‌اند. شيوه‌اي كه به‌واسطه آن سرنوشت اجتماعي يك جايگاه يا يك گروه خاص، به‌واسطه سندي از عالم شهود، شيوه‌اي از بودن، گفتن و ديدن پيش‌بيني مي‌شود. توزيع امر محسوس، در واقع، قاب‌بندي و چارچوب‌بندي معيني از زمين و مكان است. اينكه هر كس در ساعتي معين، در جاي خودش (مكان تعيين‌شده) باشد.
سوم، آناني كه مي‌گويند «اگر مي‌خواهي پوستت را حفظ كني بايد پوست بيندازي». مي‌گويند اين پوست گفتماني و هويتي و حيثيتي كه امروز مي‌اندازيم و در پوست رقيب مي‌شويم، در واقع، براي حفظ همان پوست هويتي-گفتماني اصيل است. از اين منظر، اين «پوست انداختن» امري تاكتيكي و آن «حفظ پوست» امري استراتژيك، يا اولي «ابزار» و دومي «هدف» است. لذا به حكم عقل سليم چنين پوست‌انداختني نه‌تنها صواب كه ثواب است، نه‌تنها مباح كه واجب است.
چهارم، آناني كه مي‌گويند براي گرفتار نامدن در دام رقيب بايد اساسا ترك رقيب‌بودگي و دگربودگي كنيم. اينان بر اين استدلالند كه دگربودگي و دگرماندگي ما موجب راديكاليزه‌شدن رقيب و تشديد رابطه آنتاگونيستي‌اش با جريان اصلاح‌طلبي مي‌شود. مضافا اينكه اين دگربودگي/ماندگي ما در نقش يك نقطه گره‌اي و كانوني سلبي جلوه‌گر خواهد شد و بسترساز وفاق و وحدت در طيف رقيب خواهد شد.
پنجم، كساني كه از نوعي تمهيد و تدبير آينده با ما سخن مي‌گويند و مي‌گويند آنچه امروز مي‌كنيم بلاگردان آنچه در راه است خواهد شد. پيشنهاد مشخص اينان «اجاره موقت – يك‌ساله- قدرت و رياست» در شرايط سخت و سنگين پيشاروي است.
ششم، آناني كه مي‌گويند «بگذاريد خودمان را جا كنيم، ببينيد چه‌ها مي‌كنيم.»
هفتم: كساني كه تصميم و تدبير در بيرون از صحن مجلس را عقلايي‌تر از درون صحن مجلس مي‌دانند.
هشتم: آناني كه بر نوعي توزيع قدرت اصرار مي‌ورزند و مي‌گويند بايد با اين توزيع قدرت هم ما راضي، هم آنها راضي و گور پدر ناراضي. بنابراين، عقل اين‌بار بر اين حكم است كه به‌جاي تمركز قدرت بر تكثر قدرت تاكيد كنيم، و با حال دادن به رقيب از حال‌گيري‌هاي او ممانعت كنيم.
نهم: كساني كه بر اين نظرند كه در شرايط حساس و پيچيده كنوني «كارآمد غيرمقبول» ترجيح دارد بر «مقبول غيركارآمد». كار را به كاردان سپردن همان تدبير عقلايي است كه هيچكس نبايد در تحقق آن ترديدي به‌خود راه دهد.
دهم: آناني كه عالمانه يادآور مي‌شوند كه لوگوس (زبان) و اتوس (مرام و منش و روش) اصلاح‌طلبي خودي‌سازي دگر است. در شرايط كنوني كه مجالي تاريخي براي بروز و ظهور آن لوگوس و اين اتوس فراهم شده، نبايد به مرام و منش ديگر درآييم و خود نافي و عدوي خود شويم.
يازدهم: كساني كه بر اين نظرند كه بازي قدرت و سياست پيچيده‌تر از آن است كه اجازه دهد آن موج (هفت اسفند) كه برخاست به مقصود نشيند. لذا براي اجتناب از بازي با حاصل جمع جبري صفر، بايد به بازي با حاصل جمع جبري غيرصفر (برد-برد) تن دهيم.
٤- بر اين سياهه منظرها و نظرها مي‌توان بسيار افزود، اما اجازه بدهيد خلاصه كنيم و نتيجه بگيريم:
درست است كه نبايد بر شيپور شقاق دميد،
درست است كه نبايد در بازي رقيب گرفتار آمد،
درست است كه نبايد مجلس را به تئاتر مواجهه تبديل كرد،
درست است كه سالي كه در پيش‌رو داريم سال برفِ بدون بنفشه است،
درست است كه ممكن است سركنگبين صفرا بيفزايد و رياست و سيادت بر مجلس هزينه‌هاي گزاف و بسيار بر اصلاح‌طلبان تحميل كند،
درست است «آن ديگري» ممكن است داراي ارتباطات وسيعه و خفيه بيشتر باشد،
درست است «آن ديگري» اگر بر كرسي رياست تكيه نزند، ممكن است كرسي را از زير پاي رقيب نيز بكشد،
درست است كه رقيب براي پيروزي در انتخابات پيشاروي (رياست‌جمهوري و شوراها) ممكن است از رياست اصلاح‌طلبان بر مجلس استقبال و مديريت و مقبوليت آنان را در شرايط سخت كنوني مورد آماج تبليغي-تخريبي خود قرار دهد،
درست است كه عدم توفيق رقيب در كسب رياست ممكن است موجب و موجد واگرايي در جبهه «اميد» و همگرايي در جبهه «نااميد» و رويش و پيدايش فراكسيون‌هاي جديد در مجلس شود،
درست است كه ممكن است برخي از نمايندگان جبهه اميد در اين مرحله از اين تسابق و رقابت بزرگ با كارت ديگري بازي كنند،
درست است كه برخي نمايندگان ليست اميد ممكن است نمايش كارآمدي در مجلس نداشته باشند،
درست است كه…
اما اين شرايط با تمامي ملاحظات و استلزاماتش، تنها و تنها ما را به هوشياري بيشتر و بازي پيچيده‌تر و عقلايي‌تر دعوت مي‌كند نه ترك بازي يا واگذاري نتيجه بازي. اين بازي يك بازي پيچيده استراتژيك است و تنها كساني در زمين آن امكان و استعداد بازي دارند كه بتوانند «ببرند» يا حداقل بر اين باور باشند كه مي‌توانند «ببرند».

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. تحلیل بسیار خوب محمد رضا تاجیک ، مانند آینه ای است که خودمان را در آن ( چه زشت و چه زیبا ) میبینیم . واقعیت با همه تلخی آن.
    و نتیجه گیری آخرش هم راه گشا .
    در ضمن خوراک خوبی هم برای برادران در روزنامه کیهان ، تا مدتها مشغول آنالیز کردن و پرونده ساختن برای سرکوب ” نخودی ها “

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا