بیحسی عمومی نتیجه بیان مداوم محرومیتهای زنان
سیدمهدی فرقانی در روزنامه ی شرق نوشت:
همیشه موضوعی مطرح است که نقش رسانه در بازنمایی واقعیتهای جامعه چگونه است؟ باید بگویم بازنمایی یا انعکاس مسائل در رسانهها از جمله مطبوعات از دو منظر قابلبررسی و تحلیل است؛ منظر اول این است که رسانهها آیینهای از واقعیتهای اجتماعی هستند و آنچه در جامعه میگذرد را باید بهدرستی بازتاب دهند؛ به نحوی که اگر در سالهای بعد کسی در مورد هر عصر و دورهای تحقیق کند، با مراجعه به مطبوعات بهخصوص مطبوعات آن دوره بتواند تصویری درست از اتفاقات آن زمان به دست آورد؛ بنابراین یک جنبه عملکرد رسانه، جنبه بازتابی و کارکرد آیینهای است به نحوی که تصویر زمانه خود را منعکس کنند. جنبه دیگر کارکرد رسانهها، جنبه ارشادی، انتقادی و نظارتی آنهاست که در این زمینه میتوانند مطبوعات یا سایر رسانهها وضعیت موجود از جمله حقوق زنان و جایگاه و وضعیت زنان را به نقد بکشند و در مورد نقاط قوت و ضعف آن مباحثات عمومی به راه بیندازند؛ بهخصوص نخبگان و روشنفکران را به میدان این بحث و گفتوگو بکشانند و بهنوعی به بهبود وضعیت موجود کمک کنند و در سیاستگذاری و برنامهریزی عقلانی برای آینده نقش مؤثری ایفا کنند. در هر دو زمینه نقصهایی در مورد عملکرد رسانهها وجود دارد که بخشهایی از آن به رسانهها (سیاستها، خطمشیها و عملکرد رسانهها) مربوط میشود و بخشی دیگر به تابوها یا محدودیتهای فرهنگی (فرهنگ مردسالار جامعه و پیشینه تاریخی) که به لحاظ تاریخی در جامعه ما وجود دارد؛ مانند آنکه صحبتکردن در مورد حقوق زنان تا چه اندازه موجه تلقی یا چگونه تحمل میشود؟ نکته سوم این است؛ زمانی که جایگاه و مسائل زنان در رسانهها را مطرح میکنیم، نباید دچار افراط و تفریط شویم؛ یعنی صحبتکردن از محرومیتهای زنان اگر حسابشده، عقلانی و علمی نباشد، خود محرومیتهای اضافی ایجاد میکند و میتواند شأن و جایگاه زنان را از دیدگاه عموم افراد جامعه تنزل دهد و اگر وضعیت محرومیت نسبی زنان مدام تکرار شود، تلقی من آن است که میتواند عادی شود و در نتیجه بیحسی عمومی به وجود میآید. بنابراین پرداختن رسانهها به موضوعات زنان به این معنا نیست که تمام صفحات رسانهها باید به موضوع زنان اختصاص پیدا کند بلکه مسئله مهمتر و جدیتر آن است که با برخوردهای صوری و قالبی محرومیت از جامعه زنان برداشته شود چراکه همین محرومیتهای نسبی در جوامع غربی هم وجود دارد. هنوز در کشورهای غربی یا توسعهیافته حقوق ماهانه کارکنان زن و مرد برای کار مشابه مساوی نیست و هنوز هم بسیاری از پستها و مشاغل مدیریتی عملا در انحصار مردان است. بنابراین همانها که شعار حقوق زنان را سر میدهند، بیشتر شعار میدهند ولی در عمل «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند»؛ بنابراین رصد رسانهها و حساسسازی نسبت به حقوق زنان بسیار مهم است و رسانهها باید این امر را یکی از مسئولیتهای خود در نظر بگیرند و توجه به حقوق زنان در کنار توجه به حقوق کودکان و سالخوردگان و محرومان جزء مسئولیتهای پذیرفتهشده رسانههاست و هر رسانهای که قصوری داشته باشد، باید پاسخگو باشد؛ ازاینرو برگزاری جشنوارههایی مانند جشنواره «زن، رسانه و خانواده» به حساسترشدن جامعه رسانه نسبت به مسائل زنان کمک خواهد کرد. درعینحال تأکید جدی من بر آن است که بر هرچه عقلانیترشدن نگاه و تلقی نسبت به زنان و حقوق آنها بکوشیم و زنان هم باید به این موضوع به شکل عقلانی و نه احساسی نگاه کنند. البته در حوزه خانواده کمی بهتر عمل شده است ولی به نظر میآید انسجام خانواده در موجاموج پیشرفت ارتباطات بیشازپیش تهدید میشود چراکه تشکیل خانواده به شکل گذشته نیست و این نوع از پیشرفت ارتباطات باعث عدم انسجام کانون خانواده در ایران مانند همهجای دنیا بهویژه برای نسل جوان شده و فرصت باهمبودن در فضای خانواده را به حداقل رسانده است؛ به همین جهت حتی زمانی که اعضای خانواده در کنار هم هستند، ما شاهد تنهایی تکتک اعضای خانواده هستیم چراکه هر کسی به خصوص با تلفنهای نسل جدید هوشمند در آن واحد به اقیانوسی از ارتباطات و اطلاعات وصل شده است و ترجیح میدهد همراه و مونسش، جستوجو در شبکههای اجتماعی باشد و نوعا ما از شبکههای انسانی که در آن عاطفه، محبت، انسانیت و اخلاق وجود دارد، دور میشویم و این مسئله چیزی است که رسانهها باید به آن توجه کنند و ما شاهد کمتوجهی نسبت به آن هستیم. البته از دیدگاه من ما نباید از رسانه انتظار معجزه داشته باشیم چراکه بنا نیست رسانه بهتنهایی کائنات را اصلاح کند و باید به اندازه ظرفیت یک رسانه انتظار داشت؛ بنابراین بالابردن انتظارها از رسانه خودبهخود ناکامی هم در پی خواهد داشت اما نکته بعد آن است که ما نیازمند روزنامهنگارانی هستیم که فهم و درک و دانش عمیقی از وضعیت زمانه خود و روندهای آینده داشته باشند. ما امروز کمتر نیازمند تکنیسین روزنامهنگاری هستیم (کسی که فقط تنظیم خبر را خوب بداند). اگر کسی تنها تکنیسین خوبی باشد، از دیدگاه من نمیتوان به او روزنامهنگار اطلاق کرد؛ چراکه روزنامهنگار یعنی کسی که دانش و درک عمیقی از زمانه خود و بایستههای جامعه خود و بایستههای جامعه بشری دارد؛ کسی که اولویتها را میشناسد و درک میکند و میداند برای پیشبرد و خیر و صلاح بشر چه باید کرد و در نهایت میداند این اولویتها را در چارچوب قالبهای حرفهای ژورنالیسم باید پیگیری کرد.
انتهای پیام