احمدی نژاد امروز یا دیروز؟!
شمس افرازی، فعال سیاسی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «احمدی نژاد امروز یا دیروز؟!»
مدتها با شنیدن مواضع احمدینژاد در فضای مجازی و رسانهها برایم این سوال پیش آمده بود که احمدینژاد واقعا کیست؟ آیا ممکن است من و جامعهی اصلاحطلبی در مواجهه با احمدینژاد دچار خطا شده باشیم؟! و آیا ممکن است احمدینژادی که این روزها در قامت یک منتقد حاکمیت ظاهر میشود با احمدینژاد ریس دولتهای نهم و دهم و خصوصا احمدینژاد 88 متفاوت باشد؟ و از همه مهمتر به عنوان یک فعال و دانش آموختهی سیاست بر خود نهیب میزدم که، در سیاست دوست و دشمن دائمی وجود نخواهد داشت، و همین امر تردیدهایم را نسبت به اکنون احمدینژاد بیشتر و بیشتر میکرد و خودم را به خاطر نوشتن یاداشتی در شماره 773 مورخه نهم دیماه 96 روزنامه همدلی به عنوان «برائت از بردیای دروغین»، غیر قابل بخشش و تا حدودی پشیمان میدیدم.
و با خودم میگفتم آیا این همان شخصی است که یک شبه بزرگش کردند و برای آنکه بزرگش بدارند، دیگر بزرگان و محترمین را خوار کردند؟!
آیا این همان کسی است که برای آنکه بر گردهی مردم سوارش کنند، عده ای خوابنما شدند و واسط امام زمانش نامیدند و انتخابش را «نفخهی الهی دمیده شده در جامعه» میخواندند؟!
آیا این همان بردیای دروغین و یا معجزهی هزاره سومشان نیست که برای برتخت نشاندنش، از مقدسات و اعتقادات مذهبی مردم هزینه کردند و کار را تا بدانجا پیش بردند که «منجی ملت» معرفی شد و وقتی که مردم را »خس و خاشاک» نامید، هالهی نور دورش کشیدند و برای ادامهی دولتش دست به دعا شدند و برای تداوم حیات سیاسیاش چه سختیها که بر مردم روا نداشتند و برای سرکوب مخالفانش، از هر دری وارد و سرمایههای مادی و معنوی کشور را محبوس، محصور ومحذوف و محدود نکردند؟!
حتی کار به جایی رسید که خیرخواهان نظام را خانهنشین ساختند و نامههای سراسر توهین آمیزش را «الهام الهی» دانستند و توصیه میکردند که «باید در متون درسی مدارس و دانشگاهها تدریس شوند».
احمدینژاد دیروز، هاشمی رفسنجانی و خانوادهاش را به اشرافیت سیاسی متهم میکرد، امروز فائزه هاشمی را به دولت احتمالی آیندهاش دعوت میکند و سودای آن دارد که به جامعه بقبولاند که احمدینژاد تغییر کرده است تا بل از این ترفند سرمایهی اجتماعی هاشمی را از آن خود کند.
در کلابهوس حرفهای جدیدش را شنیدم بی آنکه تازگی در حرفهایش باشد. آنچه که میتوانم به عنوان برداشتم از احمدینژاد امروز بیان کنم سختتر و خطرناکتر از دیروز یافتمش زیرا، ایشان پوپولیستتر از دیروز و تنها با ورژن هویتطلبی ایرانی و تشکیل دولت ایرانی، درست در جایی ایستاده که دیروز بود.
رئس دولتهای نهم و دهم ذرهای از عملکرد گذشتهاش پشیمان نیست و جالبتر آنکه دولتهایش را کارآمدترین و پاکترین و چابکترین دولتهای بعد از انقلاب میداند.
دروغی که بر هر کسی آشکار است. احمدینژاد بیمحابا تمامی دولتها را مقصر و ناکارآمد معرفی میکند در حالی که به گواهی تاریخ از خرداد 76 و روی کار آمدن محمد خاتمی، ما شاهد دخالت و کارشکنیهای دولتهای سایه هستیم، و اوج دخالتهای دولت سایه را در دولتهای یازدهم و دوازدهم شاهد هستیم و حتی خیلیها از جمله آقای جلیلی نیز به آن اشاره دارد. ولی شاید بتوان به صراحت مدعی شد که بعد از دولت سازندگی، تنها دولتی که گرفتار دولت سایه نبود، دولتهای نهم و دهم بودند.
احمدینژاد امروز هم از گفتمان عدالت حرف میزند، گفتمانی فاقد دال و مدلولهای حقیقی و از ایرانیت سخن میگوید بی آنکه مانند دیگر شرکای دیروزش ایران و ملت ایران را بشناسد. شعارهای عوامفریبانهای که ریشه در پوپولیست دیروزش دارد و صرفا برای یارگیری از بین طبقه متوسط و متوسط به بالایی که با دستهای خودش به پایینش کشاند و جذب نیروی اپوزیسیون خاموش داخل کشور را دارد ولی امروز احمدی نژاد برای دوستان و شرکای دیروز اصولگرایش، خاری در چشم و استخوانی در گلوست که نه تاب تحملش را دارند و نه جرات قی کردن و نه جسارت قورت دادنش را.
هر چه نگاه میکنم احمدی نژاد را متفاوتتر از دیروزش نمیبینم و هیچ تغییر ماهوی در وی احساس نمیکنم تنها اینکه ماموریتش از جانب دوستان دیروزش به انجام رسیده ولی خودش دارد برای خودش ماموریت جدید تعریف میکند.
دوستان اصولگرا که روزی باد کاشتند باید اکنون طوفان درو کنند. طوفانی که شاید کل کشور را در نوردد، و این طوفان اصلا مهربان نخواهد بود.
به هر روی احمدینژاد تمام شد ولی دستگاه ایدئولوژیک نظام، پروژه احمدیسازی را ادامه خواهد داد و شاید احمدینژاد فردا چونان سلف خود باده قدرت به پیمانه نخورد و بدمستی کند و…
به قول سعدی: «زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست»
انتهای پیام