انتخابات 1400؛ چه میتوان کرد؟!
محمد توکلی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی «انتخابات» 1400 نوشت:
انتخابات 1400 به یکی از عجیبترین دورههای انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی تبدیل شده است. برخی بر این باورند که پروژهی به پیروزی رساندن قاضیالقضات در این انتخابات از سال96 کلید خورده است و در پشت پردهی هر آنچه گذشت از «پشیمانیم» تا «آبان98» دست پنهانی برای به زمین زدن دولت منتخب و به پیروزی رساندن کاندیدای شکستخورده 96 وجود داشته است. دربارهی این تئوری توطئه سخن بسیار است اما اگر از آن هم بگذریم، از این واقعیت گریزی نیست که زمین انتخابات 1400 به گونهای طراحی شده است که از اصولگرا تا اصلاحطلب هر کاندیدایی که اندک مزاحمتی برای ابراهیم رئیسی ایجاد میکرد از صحنهی رقابت حذف شده است. به بیان دیگر اگر در انتخابات92 یک نفر به جرم رایآور بودن حذف شد، در انتخابات 1400 هر رایآوری را حذف کردند.
در چنین زمینه و زمانهای اصل رای دادن محل تردید و پرسش جدی قرار گرفته است و در برخی مقاطع زمانی بر مبنای نظرسنجیهای رسمی درصد مشارکت حتی به 37 درصد هم رسید. آنان که رای ندادن را انتخاب کردهاند دلایل گوناگونی دارند که شاید فصل مشترک آن دلایل را بتوان در این جمله خلاصه کرد که: «با کاندیداهای موجود امیدی به تغییر شرایط به نفع مردم نیست». واقعیت این است که درصد بالایی از آنچه میگویند هم خطا نیست و حتی اگر تا فرصت باقیمانده برای رایگیری دیدگاهشان تغییر کند و به پای صندوقهای رای بیایند باز هم لازم است تا حکمرانان به جای توجیهبافیهای عجیب و غریب، به بی میلی اکثریت به انتخابات بینیدیشند، به آن توجه کنند و پاسخی برایش بیابند.
پرسش اساسی روزهای انتخابات برای بسیاری این است که در مواجهه با انتخاباتی که نفع مردم در آن تامین نخواهد شد چه میتوان کرد؟ به بیان دیگر پرسش مرسوم دورههای پیشین انتخابات دربارهی اینکه «به چه کسی رای دهیم؟» این بار به «چرا باید رای دهیم؟» تغییر کرده است!
برای یافتن پاسخ مناسب به این سوال ابتدا باید واقعیتی تلخ دربارهی انتخابات 1400 را به یاد آوریم؛ این انتخابات، خسارت اندر خسارت است، رای بدهیم خسارت است، رای ندهیم خسارت است، رای سفید بدهیم خسارت است، به رئیسی رای بدهیم خسارت است، به رضایی رای بدهیم خسارت است، به همتی هم رای بدهیم خسارت است و… اما چرا؟
واقعیت این است که قامت تمامی کاندیداهایی که توانستهاند از سد شورای نگهبان گذر کنند به ریاست جمهوری نمیخورد؛ نه قاضیالقضات برنامهای برای ارائه دارد، نه فرمانده اسبق سپاه توانی بیش از آنچه تا امروز نشان داده است دارد و نه همتی امکانی برای اجرای برنامههای خود را دارد. کاندیداهای قوی هر دو جناح از حضور در رقابت محروم شدند تا حضرات «دولت قوی» خود را بر سر کار بیاورند اما تشکیل «دولت قوی» با چنین کاندیداهایی بیشتر به افسانه میماند!
حال در چنین انتخاباتی که همهاش خسارت است چه میتوان کرد؟ به نظر میآید توجه به اصل «هزینه – فایده» برای یافتن انتخابی صحیح راهگشا باشد. باید محاسبه کرد که کدام گزینه خسارت کمتری به مردم و کشور وارد میکند. رای ندادن یا رای دادن؟ رای به زوج رئیسی – جلیلی؟ یا انتخاب زوج همتی – ظریف؟ یا برگزیدن رضایی با برنامههای اقتصادی متناقض و دولت ناشناختهاش؟ کدام مسیر خسارت کمتری به شهروندان وارد میآورد؟ تکرار دولت روحانی یا تکرار دولت احمدینژاد؟ یا رفتن به خلوتی و واگذاشتن انتخابات به مهندسان آن؟!
انتخاب با شماست؛ این بار با شاهکاری که صحنهگردانان آفریدهاند هر انتخابی که کنید، از انتخاب نکردن تا انتخاب همتی، خسارتآفرین خواهد بود اما مسئلهی اساسی محاسبهی میزان خسارتی است که با انتخابتان به خود، خانواده و کشورتان میزنید!
انتهای پیام
من علی رغم میل باطنی ام ب ریسی رای,دادم هشت سال اینا با تمام قوا روحانی را کوبیدن همه کار کردن هنوز یادم.نرفته دولت اول روحانی چقدر تورم پایین اومده بود شبی ک روحانی در فرانسه قرار دادهای تجاری میبست هرگز فراموش نمیکنم شب رویایی خاطره انگیزی بود برای ملت من میخوام فقط اینو ببینم بز گترین مشکل ما از اول انقلاب اینه ب تفاهم رسیدن با غرب و دنیا میباشد میخوام ببینم دولت ریسی چطور مشکل را حل میکند