خرید تور تابستان

نهاد دین در اتاق شیشه‌ای

محسن‌حسام مظاهری، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی تشیع و آیین‌های شیعی، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «دولت دینی رییسی و روند عرفی‌شدن جامعه‌ی ایرانی» نوشت:

1- «گفتیم اگر در پی خشنودی یاریم
این‌بار فقط روی به سادات بیاریم
آمد ز پی خدمت جمهور رییسی
از مشهد مولاست چه سوغات نفیسی
دیدید که مردم همه حاضر شده بودند
دیدید که شعر شرف و شور سرودند
لب در پی لبیک به رهبر چو گشودند
گوی از کف احزاب فرومایه ربودند
دیدید رقیب آبرویش در خطر افتاد
با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد»
این شعری است که حسین طاهری (مداح جوان تهرانی) در جشن میلاد امام رضا و پیروزی رییسی خوانده است. (یکی از مداحای که در روزهای تبلیغات انتخاباتی در سطح شهر به روش چهارپایه‌خوانی مداحی سیاسی می‌کرد.) درست مانند پدرش، محمدرضا طاهری که دوازده سال پیش همراه سعید حدادیان در جشن پیروزی احمدی‌نژاد در میدان ولی‌عصر مداحی کرد.

2- خرداد 1400 پس از خرداد 1388 دومین‌باری است که کاندیدای موردحمایت مداحان و هیئتی‌ها پیروز انتخابات می‌شود. سیدابراهیم رییسی پس از محمود احمدی‌نژاد دومین رییس‌جمهوری است که در تبلیغاتش ادبیات مذهبی غلظت بالایی داشت و بدنه‌ی سازمان‌ها و فعالان و مبلغان مذهبی (منبریان، مداحان و…) برای پیروزی‌اش بسیج شدند و در پیروزی‌اش سهیم‌اند.
تازه اگر احمدی‌نژاد یک مدیر مکلا و شخصیتی دانشگاهی اما با ادبیات مذهبی بود، رییسی هم روحانی است هم سیادت دارد و هم سال‌هاست در مجالس و هیئت‌های مذهبی سیاسی منبر می‌رود و مشخصاً از منبریان ثابت «هیئت رزمندگان اسلام» به‌شمار می‌رود. دوره‌ی حدوداً دوساله‌ی تولیت آستان قدس رضوی نیز به تحکیم و توسعه‌ی ارتباط و پیوند وی با وعاظ و مداحان سلبریتی و مشهورکمک بزرگی کرد.

3- شباهت دیگر رییسی و احمدی‌نژاد، عدم حمایت علما و مراجع و درمقابل، حمایت بدنه‌ی هیئتی و طلاب جوان و سطوح پایین حوزوی از ایشان است. (البته بدون احتساب حمایت پرحرف و حدیث «جامعه مدرسین حوزه‌ی قم» که به‌طور سنتی همیشه در قامت شاخه‌ی حوزوی جناح راست عمل کرده است.) سکوت مراجع در انتخابات، به‌دلیل نارضایتی از ردصلاحیت نامزد نزدیک به برخی‌شان (علی لاریجانی) یا دلایل دیگر و عدم حمایت از رییسی، بر فعالیت‌های دولت آینده لااقل در حوزه‌ی دین سایه خواهد انداخت.

4- درهرحال با اوصافی که گفته شد، چشم‌انداز چهارساله یا هشت‌ساله (یا چه بسا بیشتر) پیش رو در حوزه‌ی امور مذهبی احتمالاً چنین است:

ادبیات مذهبی در گفتار رسمی دولتمردان و مدیران نظام غلظت خواهد یافت؛
دایره‌ی تقدس به قوه‌ی مجریه با دولتی که در رأسش «سید محرومان» و «خادم الرضا» و «پسر فاطمه» و کسی که «هرچه گرفت از مهر رضا گرفت» قرار دارد، بسط خواهد یافت؛
اگر در چهار سال نخست احمدی‌نژاد، ادبیات امام‌زمانی و موعودگرایی توسعه یافت (و به ابتذال کشیده شد) و مسجد جمکران ایماژ مکانی نمادین تدینِ دولت وقت بود، در دوره‌ی رییسی ادبیات رضوی توسعه خواهد یافت و ایماژ مکانی نمادین تدین دولت، آستان قدس رضوی خواهد بود؛
مداحان و دیگر چهره‌های مذهبی در عرصه‌ی سیاست عمومی حضور پررنگ‌تری خواهند داشت؛
روند فربهی مناسکی تشدید خواهد شد؛
روند دولتی‌شدن و بوروکراتیزه‌شدن فعالیت‌ها و سازمان‌های دینی تشدید خواهد شد؛
عدم تفاهم و چالش‌های سازمان‌ها و فعالان مذهبی با دولت (که در دوره‌ی روحانی تشدید شده بود) تخفیف خواهد یافت و لااقل تا دوره‌ای دادوستد رضایتبخش بین دولت و سازمان‌های مذهبی ادامه خواهد داشت؛
و…

5- اما با همه‌ی این اوصاف و دقیقاً به همین دلایلی که گفته شد، گرچه جامعه‌ی ایرانی در مسیر عبور از «دولت دینی» به «دولت عرفی» چند گام به عقب باز خواهد گشت، اما در وضعیتی متناقض‌نما دوره‌ی رییسی، دوره‌ی تشدید سکولارشدن تشیع و جامعه‌ی ایرانی خواهد بود و در پایان دوره‌ی وی، با سرعتی به‌مراتب بیش از «دیگری»‌اش (دولت روحانی که شعار و داعیه‌ی دینی نداشت) جامعه عرفی شده است.


آقای مظاهری در یادداشت دیگری با عنوان «نهاد دین در اتاق شیشه‌ای / چرا دولت دینی برخلاف انتظار به عرفی‌شدن دین کمک می‌کند؟» در همین ارتباط در کانال تلگرامی خود نوشته است:

چند سطر پایانی یادداشت «دولت دینی رییسی و روند عرفی‌شدن جامعه‌ی ایرانی» برای برخی مخاطبان ایجاد پرسش کرده بود. در آن سطور نوشته بودم: «گرچه جامعه‌ی ایرانی در مسیر عبور از دولت دینی به دولت عرفی چند گام به عقب باز خواهد گشت، اما در وضعیتی متناقض‌نما دوره‌ی رییسی، دوره‌ی تشدید سکولارشدن تشیع و جامعه‌ی ایرانی خواهد بود و در پایان دوره‌ی وی، با سرعتی به‌مراتب بیش از «دیگری»‌اش (دولت روحانی که شعار و داعیه‌ی دینی نداشت) جامعه عرفی شده است».

پرسش این بود که دلیل این مدعا چیست؟ چرا دولت دینی برخلاف تصور و انتظار از قضا به عرفی‌شدن دین کمک می‌کند.

این پرسش البته پاسخ مفصلی می‌طلبد و پیشتر هم در مطالب همین کانال و نیز کتاب «ساکن خیابان ایران» پراکنده درباره‌اش نوشته‌ام. اما به اجمال می‌توان این موارد را برشمرد:

یک- نهاد دولت که ماهیتاً یک نهاد عرفی و متکفل اداره کشور است. اداره‌ی کشور نیز مستلزم ابزارها و سازوکارهای عرفی و تجربی است. دینی‌کردن و مقدس‌سازی دولت، اولاً درعمل دین را به تابعی از آن ابزارها و سازوکارها مبدل می‌سازد (چون اداره کشور منطق و اقتضائات کمابیش مشخص خودش را دارد) و ثانیا با گره‌زدن زلف دین و دولت، نهادهای دینی و دینداران را ناخواسته با عملکرد و فرجام دولت و دولتمردان مرتبط می‌سازد. در شرایطی که حتی الگوهای موفق حکمرانی در جوامع پیشرفته نیز درهرحال با نارضایتی و ناخوشنودی بخشهایی از جامعه همراه است، روشن است که در کشوری مثل کشور ما و حکمرانی بیمار و فشل موجود و موقعیت رانتیر دولت، هیچ دولتی را نمی‌توان فارغ از چالش‌ها و بحران‌ها و سطحی از ناکارآمدی تصور کرد. در چنین شرایطی اتحاد ناخواسته‌ی دین و دولت، گرچه برای دولت به‌جهت استفاده از سرمایه‌ی اجتماعی دین برای کسب مشروعیت و بسیج توده‌ای خوشایند است، اما به زیان نهاد دین تمام می‌شود. چرا که به عنوان متحد دولت در ناکامی‌ها و ناکارآمدی‌هایش شریک است و مورد بازخواست و اتهام افکار عمومی. همچنانکه تجربه‌ی چهل‌ساله‌ی حکومت دینی جمهوری اسلامی نیز نشان می‌دهد که میزان اقبال به دین و رونق دینداری با کارآمدی حاکمیت و به‌خصوص دولت‌ اثر مستقیم داشته است. به همان میزانی که احساس ناکارآمدی حاکمیت در اداره کشور پایین آمده، مقبولیت و سرمایه اجتماعی نهاد دین و اصناف مرتبط (مشخصا روحانیت) نیز افول کرده است.

دو- یکی از پیامدهای دولت دینی، بوروکراتیزه‌شدن دین و سازمانها و امور دینی است. طی این روند، دین نیز در عداد مقولات عرفی دیگر درآمده و سنجش و عیاری از جنس آن مقولات می‌یابد. درحالیکه بیرون از این وضعیت، دین، کیفیت و عیار خاص خودش را دارد. کیفیت و عیاری که برای نهاد دین و متولیانش سرمایه‌ی اجتماعی مستقلی ایجاد می‌کند. یک نمونه‌ از پیامدهای بوروکراتیزه‌شدن دین را در مدرن‌سازی و تطبیق نظام آموزشی حوزه به نظام دانشگاهی می‌توان دید. پیشتر ارزیابی جایگاه علمی و وزانت علما و روحانیون امری منحصراً در اختیار و تخصص خود حوزه و روحانیت بود. با معیارهای کیفی خودش. همین موقعیت برای روحانیت ایجاد وجاهت و حرمت می‌کرد. اما عمومی‌شدن و دانشگاهی‌شدن تحصیلات حوزوی، جایگاه علمی علما و روحانیون را در معرض سنجش عمومی قرار داده است. همچنانکه دیگر فارغ‌التحصیلان نظام آموزشی مدرن توسط افکار عمومی امکان سنجش و ارزیابی دارند. (مشابه همین مباحثی که این روزها در شبکه‌های اجتماعی درباب اصالت رساله دکتری جناب رییسی شاهدیم. و پیشتر هم مشابه آن درباره‌ی رییس‌جمهور فعلی مطرح شده بود.) طبیعتاً در چنین شرایطی دیگر نمی‌توان انتظار داشت یک حجت الاسلام دکتر یا آیت‌الله دکتر آن حرمت و شأن و قداست روحانیون هم‌رده‌اش در گذشته را داشته باشد.

سه- مشابه این امر را در دیگر حوزه‌های دین نیز می‌توان مشاهده کرد. اساساً بخش مهمی از قدسیت دین و مقولات مرتبط با آن، به جهت جایگاه متمایز و موقعیت دور از دسترس و مناسبات درونی، کیفی و غیرشفاف سازمان آن بود. موقعیتی که ایجاد راز‌الودگی، ابهام و به‌تبع احترام می‌کرد. در موقعیت دولت دینی، سازمان دین در اتاق شیشه‌ای قرار دارد. همه چیزش شفاف باید باشد: بودجه‌اش، سازمان اداری‌اش، نظام آموزشی‌اش و… نهادی که پیشتر الزامی به پاسخگویی نداشت، بلکه پرسنده بود، حالا باید درست مانند دیگر سازمانها و نهادها به جامعه پاسخگو باشد. این شفافیت، یکی از مهمترین عوامل عرفی‌شدن دین است.

چهار- دلیل دیگربه موقعیت متمایز دین برمی‌گردد. یکی از بسترهایی که عملکرد دین را در جامعه امکانپذیر می‌سازد، تمایز و انحصار ساحت امر قدسی است. انحصار و تمایزی که یک شخص یا یک مکان یا زمان خاص را از دیگر اشخاص و مکان‌ها و زمان‌ها متمایز ساخته و در هاله‌ای از تقدس قرار می‌دهد. همین تمایز و انحصار است که برای دینداران امکان ارتباط با امر مقدس را فراهم ساخته و آنان را از امکانات و مزایای این ارتباط (ازجمله کسب آرامش، الیتام‌بخشی، تجربه‌ی ایمانی و…) بهره‌مند می‌سازد. توسعه‌ی بی‌رویه‌ی دایره مقدسات و تسری قدسیت به زمانها و مکانها و اشخاص مختلف که در تعارض با منطق اختصاص و تمایز است، عملاً امر قدسی را از جذابیت و تفرد خارج کرده و به امری دردسترس، همه‌گانی و منتشر مبدل می‌سازد. روندی که مألاً به کمر‌نگ‌شدن مرز امور قدسی و عرفی و بی‌اعتباری امر مقدس خواهد انجامید. یکی از نقدهای من به پدیده‌ی فربهی مناسکی همین است. اگر هر روز عاشورا باشد، دیگر عاشورا روز خاصی نیست. یک روز است مثل همه. همینطور اگر همه جا کربلا باشد و… عاشورا وقتی عاشوراست که همان یک روز خاص باشد. به قول سعدی: “اگر شب‌ها همه قدر بودی، شب قدر بی‌قدر بودی”. یک مثال روشن از تحت‌الشعاع‌قرارگرفتن تقدس با انتشار، تربت است. تا پیش از بازشدن راه کربلا، مهرهای تربت کربلا حرمت فوق‌العاده‌ای داشت. به ندرت کسی از آن داشت و با آداب و تشریفات مختلف نگهداری می‌شد. اما با رفع محدودیت‌های زیارت عتبات و توسعه‌ی شتابان زایران کربلا و به‌تبع ورود شمار فراوانی مهر تربت به کشور، دیگر این مهرها ارج و قرب سابق را ندارند و به شیءای معمولی گرچه محترم تبدیل شده‌اند. دیگر مقدسات نیز از همین جنس است. برخلاف بسیاری از دیگر مقولات، در مقدسات، توسعه و گسترش لزوماً پیامد مثبتی ندارد؛ بلکه بسیاری اوقات به ضد خود تبدیل می‌شود. مناسک‌گرایان و برخی متولیان دین ساده‌اندیشانه تصور می‌کنند اگرحضور و بروز دین و ادبیات و مفاهیم و تبلیغات و نمادها و شعارهای دینی در عرصه عمومی جامعه زیاد شود، لاجرم جامعه هم دینی‌تر خواهد شد و به سود دین و دینداران است. درحالیکه برعکس این توسعه، کارویژه و عملکرد دین را دچار اختلال می‌کند. نه فقط همه روزها عاشورا نمی‌شوند، بلکه همان عاشورا هم عادی شده و کارکرد پیشین خود را ندارد. و وقتی چنین شد، دیگر قدسیتی هم نخواهد داشت. می‌شود یک امر معمولی. همین است که دردیوار شهراز آیات قرآن و حیدث و روایت انباشته است، اما رفتار و اخلاق دینی و به عبارت دیگر دین در شهر غایب است. مناسک دینی بی‌شمارند، اما انسان دینی ساخته نمی‌شود. تظاهرات دینی در زبان و ظاهر مسئولان و مدیران به‌وفور دیده می‌شود اما نه سیاست ما دینی است، نه اقتصادمان، نه مدیریت‌مان و… . دین همه جا هست و هیچ جا نیست. نشانه‌هایش به وفور دیده می‌شود، اما تأثیرش مشهود نیست.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا