تحلیل حامی همتی: اصلاح طلبان شکست خوردند!
حمیدرضا جلایی پور، عضو ارشد حزب اتحاد و از مشاوران و حامیان اصلی عبدالناصر همتی، یکی از هفت کاندیدای تایید شدهی شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، میگوید که اصلاح طلبان در انتخابات اخیر شکست خوردند.
این ادعا در حالی است که فقط بخشی از اصلاح طلبان در انتخابات اخیر شرکت کرده و از همتی یا لیستی در انتخابات شوراها حمایت کردند ولی بخشی قابل توجه از اصلاح طلبان با ردصلاحیتهای گسترده دیگر کاندیدایی برای حمایت در انتخابات نداشتند.
بخشی از حامیان و اعضای ستاد همتی در روزهای پایانی مدعی بودند که بر اساس بررسی آنها او در انتخابات پیروز خواهد شد ولی همتی در انتخابات حدود دو میلیون و پانصد هزار رای آورد.
متن کامل یادداشت آقای جلایی پور در کانال راهبرد در پی میآید:
انتخابات ریاستجمهوری در ۲۸خرداد سال۱۴۰۰ برگزار شد. حاکمیت که از طریق شورای نگهبان انتخابات را مهندسی کرده بود (۱) نامزد مورد نظرش با ۱۸میلیون رای (از ۶۰میلیون واجد شرایط) پیروز انتخابات شد. تحریمطلبان در تحریم انتخابات موفق نشدند چون بیش از ۴۸درصد مردم در انتخابات شرکت کردند، اگر مشارکت مردم در انتخابات از ۳۰درصد واجدین شرایط کمتر میشد، تحریمطلبان میتوانستند اعلام پیروزی بکنند. اصلاحطلبانی هم که در انتخابات شرکت کردند، موفقیتی نداشتند؛ زیرا نامزد آنها همتی فقط دومیلیونو۴۰۰هزار رای آورد، درصورتیکه آرای باطله در این انتخابات سهمیلیونو۷۰۰هزار رای بود. نامزد همین اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ ۲۴میلیون رای آورده بود.
پس از این رخداد انتخاباتی ارزیابیهای گوناگونی از سوی نیروهای سیاسی آغاز شد. حاکمیت از وقوع انتخاباتی حماسی و باشور گفت، بعضی اصلاحطلبانی که در انتخابات شرکت نکردند، این انتخابات را نه شکست انتخابات که ورشکستگی اصلاحطلبان ارزیابی کردند. تحریمطلبان این انتخابات را پیروزی مردم و یک «نه» محکم به حاکمیت نامیدند. هدف این نوشته ارزیابی انتخابات ۱۴۰۰ است و از انگاره انتخابات «باشکوه»، «ورشکسته»، و «پیروزی مردم» فاصله میگیرد و در انتها به افق آینده از چشمانداز اصلاحطلبی میپردازد.
حاکمیت
آیا حاکمیت در این انتخابات پیروز شد؟ بر اساس مقاصد خود حاکمیت، حاکمیت پیروز شد و مردم هم حماسه آفریدند. چون حاکمیت از مدتها قبل از انتخابات راهحل معضلات اقتصادی، سیاست داخلی و خارجی کشور را یکپارچگی سه قوه میدانست تا بتواند با کارآیی بیشتر آنها حل کند. حالا حاکمیت با پیروزی رئیسی در ظاهر به این هدف رسیده است. در ضمن حاکمیت حدس میزند با پیروزی رئیسی سه هدف دیگر را هم میتواند دنبال کند. یکی با خودی شدن روسای هر سه قوه بهتر میتوان فرآیند جانشینی رهبر را پیشبرد. هدف دوم اینکه حاکمیت در زمان حیات رهبری کنونی، میتواند تغییرات حقوقی در قوانین اساسی کشور را دنبال کند و جمهوری اسلامی را از یک رژیم بهظاهر جمهوری و ریاستی به پارلمانی تبدیل کند تا بدینسان بعدها نظام دیگر با مشکل برگزاری انتخابات ریاستجمهوری روبهرو نباشد. انتخاباتی که در گذشته نتایج ناخواسته داشته و با مناظرههای افشاگر روبهرو بوده است. درصورتیکه از طریق رژیم پارلمانی، مهندسی انتخابات نمایندگان مجلس فرآیندی آسانتر است و رئیسجمهور یا نخستوزیر را مجلس راحتتر میتواند با هماهنگی رهبر انتخاب کند. هدف سوم اینکه حاکمیت پس از یکدست شدن بهتر میتواند الگوی چهل ساله بعد یا گام دوم را به پیش ببرد (۲).
به نظر من، تجربه یکدست شدن حاکمیت در سال۸۴ نشان میدهد بعید است مهندسان انتخابات۱۴۰۰ بتوانند به چهار هدف مذکور دسترسی پیدا کنند. اتفاقا به عکس حاکمیت در ۱۴۰۰ این فرصت را داشت تا با انجام یک انتخابات سالم و رقابتی شکافت دولت-ملت را کم کند و کشور را پس از سالها تحریم اقتصادی و پس از شکست ترامپ روی ریل توسعه پایدار و همهجانبه بیاندازد که نینداخت. لذا روشن است که نتایج این انتخابات شکوهمند نبود.
اصلاحطلبان
آیا اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ شکست خوردند؟ بله هر دو بخش اصلاحطلبان در انتخابات شکست خوردند. بخشی از اصلاحطلبان که در انتخابات شرکت کردند، تنها دومیلیون و ۴۰۰ هزار رای (در برابر رای ۱۸میلیونی رقیبشان رئیسی) آوردند. البته این بخش از اصلاحطلبان متوهم نبودند و طبق نظرسنجیها میدانستند مشارکت مردم در انتخابات پایین است و مردم ناراضی هستند. لذا این بخش حرفشان این بود ما در انتخابات شرکت میکنیم، ما نهاد انتخابات (حتی در شرایط مهندسیشده) را ترک نمیکنیم، و فوقش شکست میخوریم (شکست آبرومند)، یا اگر شد یک بلوک رای در برابر رقیب درست میکنیم یا انتخابات را به دور دوم میکشیم که البته اتفاق نیفتاد.
آن بخش از اصلاحطلبان هم که در واکنش به مهندسی انتخابات گفتند ما در انتخابات نامزد نداریم، انتخابات را تحریم نکردند ولی در انتخابات هم فعال نبودند. بطوریکه حتی در انتخابات شوراها هم که نامزد داشتند، نتوانستند یک کاغذ کاهی از لیست نامزدهای شورای شهر اصلاحطلبان را به درب خانههای مردم برسانند یا حتی یک پیامک به شهروندان بزنند. این بخش از اصلاحطلبان هم در انتخابات موفقیتی کسب نکردند؛ زیرا حاکمیت میگوید نزدیک پنجاه در صد در انتخابات شرکت کردند و در عرف دنیا انتخابات مشروعی است و از طرف دیگر پنجاه درصدی هم که در انتخابات شرکت نکردند، صاحب و سخنگو و زیاد دارد از براندازان سرنگونیطلب، تا تحریمیها و تا تحولطلبان، هرکدام خود را صاحب اعتراض شهروندان تحریمی میدانند.
پس از انتخابات و پس از شکست اصلاحطلبانی که در انتخابات شرکت کردند، عدهای از تحلیلگران سخن عجیبی را مطرح کردند و «علت» شکست اصلاحطلبان در انتخابات۱۴۰۰ را، همین شرکت اصلاحطلبان در انتخابات دانستند که یک سخن سستی هست. زیرا حداقل این شکست انتخاباتی هفت علت داشت که آخرین آن عدم انسجام اصلاحطلبان در انتخابات بود.
اولین علت این شکست انتخاباتی مهندسی کمنظیر انتخابات بود، بطوریکه این بار به علی لاریجانی، نامزد اصولگرایان میانهرو، هم رحم نشد. عامل دوم وضعیت بد معیشی مردم بود (خصوصا آثار زیانبار خروج ترامپ از برجام و تشدید تحریمها). و در این شرایط بد اقتصادی خیلی سخت بود که جامعه موبایلی ایران برای بار سوم بیایند به نامزد اصلاحطلبان رای بدهد. نکتهای که از قبل هم پیشبینی میشد. علت سوم، مقصر جلوه دادن دولت روحانی بعنوان عامل اصلی بحران معیشتی ایران از سوی صداوسیما در سالهای گذشته بود. علت چهارم، آثار روانی و معیشتی یکسالونیم بیماری همهگیر کویید-۱۹ در ایران بود. عامل پنجم، تحریم انتخابات از سوی تحریمیان و احمدینژاد و رله آن از سوی ماهوارههای پرقدرت بود. عامل ششم، فقدان ستادهای واقعی و چهرهبهچهره تبلیغات نامزدها در جریان انتخابات بود. آخرین عامل و از همه کمتر مهم در توضیح این شکست انتخاباتی، عدم انسجام جبهه اصلاحات ایران در «راهبرد شرکت در انتخابات» بود.
تحریمیها
سرنگونیطلبان و تحریمیهای سنتی در ایران از شکست ترامپ خیلی ناراحت شدند. آنها پس از اعتراضات ۹۶ و ۹۸ و پس از تحریم و تهدید حداکثری ترامپ علیه حاکمیت جمهوری اسلامی، واقعا فکر میکردند «دیگه تمومه» و حاکمیت ایران در «آستانه رفتن» قرار گرفته است. بااینهمه، سرنگونیطلبان دیدند ایران و جمهوری اسلامی مقاومت کرد و خبری از رفتن نشد و بالعکس ترامپ در انتخابات آمریکا شکست خورد و اینبار سرنگونیطلبان بودند که به کما رفتند.
در جریان انتخابات مهندسیشده ۱۴۰۰ سرنگونیطلبان دوباره روحیه گرفتند و ادعا کردند مردم ایران انتخابات را تحریم کردند! درصورتیکه در واقع انتخابات ۱۴۰۰ تحریمی نشد، ولی یک انتخابات اعتراضی شد. البته آرای معترضین صاحبان زیادی پیدا کرد. ظاهرا پس از انتخابات ۱۴۰۰، سرنگونیطلبان و تحریمیها و تحولطلبان منتظرند که حاکمیت نامشروع همچنان و بطور مستمر با نارضایتی و اعتراضات مردمی روبهرو شود تا روزی از پای دربیفتد. آنها غیر از عدم کارایی حاکمیت در حلوفصل مشکلات مردم به تداوم تحریمها، آثار خشکسالی و آثار معیشتی کرونا هم امید بستهاند.
وضعیت بغرنج اصلاحطلبان
در چنین وضعیتی در جریان و پس از انتخابات ۱۴۰۰ اصلاحطلبان در شرایط «بغرنجی» (یا پارادوسیکالی) قرار گرفتند. منظور از بغرنج این است که اصلاحطلبان نه در بالا یا حکومت جایی دارند زیرا حاکمیت رودربایستی را کنار گذاشته و مسیر انتخابات را بر روی اصلاحطلبان بستهاست (حتی در این انتخابات حاکمیت به اصولگرایان میانهرو و نامزدهای نظامی هم رحم نکرد). لذا در این شرایط، اصلاحطلبی دولتمحور و انتخاباتی منتفی میشود و حاکمیت به اندکسالاری و اقتدارگرایی انتخاباتی خود ادامه میدهد.
از طرفی دیگر، اصلاحطلبان برای جامعه هم حرفی برای گفتن ندارند. زیرا همین انتخابات نشان داد جامعه به دو بخش تقسیم شده است. یک بخش بزرگی از مردم نارضایتی معیشتی دارند، فرزندان آنها در خانه بیکار هستند، حقوق بازنشستگی کفاف زندگی آنها را نمیکند و گرانی و تورم ادامه دارد. اصلاحطلبان برای این بخش از مردم کاری نمیتوانند بکنند چون دیگر به ابزار بوروکراسی دولتی، شهرداریها و مجلس دسترسی ندارند.
بخشی دیگری از جامعه (حداقل ۲۰درصد از ۵۰درصد) هم که رای نداده است، مطالبهاش «اصلاحات ساختاری» در حکمرانی است و مخالف جمهوری اسلامی است و این نظام را اصلاحپذیر نمیداند، لذا اصلاحطلبان برای این بخش از جامعه هم حرفی برای گفتن ندارد. چون این بخش از جامعه در واقع دنبال انقلاب آراماند و چون هر انقلابی ایران را با «بیدولتی» روبهرو میکند و ایران آسیب میبیند لذا اصلاحطلبان نمیتوانند با آن همراهی کنند. (از نظر اصلاحطلبان تغییرات ساختاری و دموکراتیک در ایران معلوم نیست از کف خیابان به دست بیاید، بلکه این تغییرات نهایتا با تفاهم و توافق نیروهای جامعه مدنی و حاکمیت بدست میآید).
اصلاحطلبان و آینده
برغم وضعیت بغرنج اصلاحطلبان پس از انتخابات ۱۴۰۰ من به آینده بدبین نیستم. زیرا علت شکست اصلاحطلبان را فقط ضعف تشکیلاتی اصلاحطلبان نمیدانم بلکه شش علتی که در بالا ذکر شد، میدانم. لذا وقتی جامعه از شرایط بد معیشتی و کرونایی دور شود، جامعه دوباره رویکردش نسبت اصلاحات و اصلاحطلبان مثل گذشته تغییر میکند. زیرا:
۱-راه نجات کشور نه اندکسالاری حاکمیت است، نه راه انقلاب سرنگونیطلبان است بلکه همچنان راه نجات کشور پذیرش «اصلاحات» است. لذا باید دولت رئیسی را تشویق کرد که تن به اصلاحات اقتصادی بدهد و دنبال پولپاشی نرود. با برجام شوخی نکند و آنرا برای اقتصاد ایران «نعمت» نداند.
۲-فرض کنید که دولت رئیسی راه اصلاح و بهبود معیشت مردم را در پیش نگیرد و از سیاست خارجی تلطیفکننده طالبان و آمریکاستیز حمایت کند، آنگاه اصلاحطلبان بر اساس گفتمان اصلاحطلبی که در برنامههای جبهه اصلاحات ایران اعلام شد با دولت رئیسی وارد «گفتوگوی انتقادی» میشوند و مردم را بیپناه نمیگذارند. اصلاحطلبان از اسب قدرت در دولت به پایین افتادند ولی از «اصالت» کنشگری مسولانه و ایراندوستانه در جامعه مدنی محروم نشدند.
۳-درست است که حاکمیت راه قانونی اصلاحات انتخابات محور را از راه مهندسی انتخابات بسته است، ولی چون اصلاحطلبان همچنان راه نجات کشور را اصلاحات و انتخابات سالم و عادلانه میدانند، آنها همچنان با ائتلافی نانوشته با اصولگرایان میانهرو و اعتدالگرایان بر مطالبه انتخابات با «نظارت استصوابی کمتر» تاکید خواهند کرد.
۴-شعار اصلی اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ «دولت توانا» و «جامعه مدنی قوی» بود. اصلاحطلبان پس از شکست در انتخابات هدف تشکیل دولت توانا را با راهبرد گفتگوی انتقادی با حاکمیت و دولت رئیسی و پیشنهاد درباره «سیاستهای حل مسالهای» دنبال میکنند. و هدف جامعه مدنی قوی را از طریق پویاییهای جامعه و حرکتهای غیرخیابانی (مانند: پویشها و مناظرههای انتخاباتی، پویشهای اقشاری، روزنامهنگاری مستقل، حوزه عمومی نقاد، تشکلهای مدنی و طومارنویسیها و فعالیت در فضای مجازی) دنبال میکنند.
در ایران پسا ۱۴۰۰ افق پیشرو سنگلاخ است؛ اما قابل پیمودن است. هدف «جمهوری» برای همه ایرانیان هدفی نیست که بتواند با یک انتخابات مهندسیشده تعطیل شود، ایران خیلی بزرگتر از «اندکسالاران متوهم» است.
پینوشتها:
۱-در این انتخابات ۹ نامزد اصلاحطلب جبهه اصلاحات صلاحیتشان تایید نشد. حتی اسحاق جهانگیری که در سال ۹۶ از سوی شورای نگهبان تاییدصلاحیت شده بود و هشت سال معاون اول رئیسجمهوری ایران بود در میان ناباوری همه صلاحیتش تایید نشد. عجیبتر اینکه در این انتخابات علی لاریجانی که سه دوره رئیس مجلس بود، صلاحیتش تایید نشد.
۲-البته الگوی گام دوم، در واقع چشمانداز توسعه همهجانبه، پایدار و عادلانه دولت-ملت ایران نیست، بلکه انگارهای ترجیهی و ایدئولوژیکی است و به دنبال هدف «دولت-امت» شیعی در منطقه است. الگویی که بیشتر برای ایران هزینه دارد، تا خیر عمومی. ایران از طریق الگوی دولت-ملت بهتر میتواند منافع ملی و حوزه نفوذ منطقهای خود را حفظ کند. (همچنین، تقویت دولت-ملت عراق و افغانستان به نفع مصالح ملی ایران است و با تطهیر طالبان خیری نصیب ملت ایران و ملت برادر افغانستان نمیشود).
انتهای پیام
اصلاح طلبی حکومتی شکست خورد، نه اصلاح طلبی مردمی که اکثریت رو در این رفراندوم شرکت یا غیبت داشت