خرید تور نوروزی

جمهوریِ لاجمهور | سعید حجاریان

یادداشتی از سعید حجاریان که با عنوان «جمهوریِ لاجمهور» در وب‌سایت مشق نو منتشر شده را می‌خوانید:

واژه‌های «جمهور» و «جمهوری» در برخی لحظات تاریخی، چه در ایران و چه در خارج از ایران به‌کار گرفته شده‌اند. به‌عنوان مثال مرحوم دکتر ابراهیم یزدی، نوعی تقسیم‌بندی را از ادوار مختلف جمهوری اسلامی ایران تحت عناوین جمهوری اول، دوم و سوم ارائه کرده است. برخی دیگر از نویسندگان ایرانی نیز به تبعیت از ایشان یا به موازات همان ایده طرح بحث کرده‌اند.

با این مقدمه کوتاه می‌خواهم نقبی به سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری بزنم. در این دوره از انتخابات واژه «جمهور» به‌کرات شنیده شد و همه به‌دنبال «نجات جمهور» بودند. بعضی فهرست‌‌های انتخاباتی هم مزیّن به‌نام جمهور بودند و گفته شد «جمهوریت» نظام در خطر است. حال، نگاهی به گذشته بیندازیم و ببینیم ما تا سال ۱۴۰۰ با چه نوع جمهوریتی‌ مواجه بوده‌ایم.

از ابتدای انقلاب تا پایان دوره نخست ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی را می‌توان «جمهوری کاریزمایی» نام نهاد. در این دوره غلبه با جاذبه رهبری بود و مردم به اندک اشاره‌‌ی رهبر و با مشارکت بالا در انتخابات شرکت می‌کردند و رأی می‌دادند. در این دوران رقابت معمولاً کمرنگ بود، به‌نحوی که نامزد پیروز پیش از اتمام انتخابات یا حتی برگزاری آن معرف حضور همگان بود؛ به زبان آماری رقابت کم و انحراف از معیار آراء نامزدها زیاد بود.

حتی، در نخستین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری هم شاهد بودیم آراء نامزدها به‌طرز معناداری تفاوت داشت. این رویه تا انتخابات دوره ششم ادامه داشت تا آنکه جدالی گفتمانی-سیاسی میان آقایان هاشمی رفسنجانی و توکلی درگرفت. در این دوره رقابت بالا گرفت و همزمان مشارکت پایین آمد. این تغییر نشان داد دوره رهبری کاریزماتیک به سر آمده است و دیگر مردم به فرموده، برگه رأی خود را پُر نمی‌کنند.

علاوه بر این رئیس‌جمهور مستقر با خطای محاسباتی در زمینه اقتصاد پاس گل مهمی به رقیب‌ داد و به آلترناتیوسازی کمک کرد و رأی چهار میلیونی وی را ساخت و محمود احمدی‌نژاد بعدها از این نکته درس آموخت که چگونه می‌توان به جنگ بزرگان رفت و آن‌ها را به اشرافی‌گری و ویژه‌خواری و… متهم کرد.

انتخابات ریاست جمهوری دوره ششم آغاز «جمهوری رقابتی» و گذار از پارادایم پیشین بود. این دوره را می‌توان با تسامح «جمهوری رقابتی» نامید. رقابت در این دوران نه‌ به‌معنای رایج کلمه بلکه مرادف با اجازه نظام سیاسی برای رقابتی درون‌حکومتی بود؛ گویی نظام از خود بیگانه‌زدایی کرده و به یک حزب با تعدادی فراکسیون اجازه رقابت داده است. وجه ممیزه این دوران، افزایش همزمان مشارکت و رقابت بود و رویه‌اش تا انتخابات دوره دوازدهم ادامه یافت.

اکنون، با انتخابات ریاست‌جمهوری دوره سیزدهم وارد دوره‌ای جدید از جمهوریت شدیم که «جمهوریت به‌شرط لا» یا به بیان دقیق‌تر «جمهوری لاجمهور» توصیف‌کننده آن است. در انتخابات ۱۴۰۰ پروژه بیگانه‌زدایی از سیستم تحت لوای نظارت استصوابی و سایر ابزارهای حذفی به نقطه اوج خود رسید؛ به‌نحوی که همه رؤسای‌جمهور بالقوه آمدند و هیچ‌کس نماند!

هیچ فراکسیونی در درون نظام سیاسی نماینده واقعی خود را نداشت و صرفاً ساخت قدرت طیفی از نامزدهای خود را تأیید کرد و در ویترین انتخابات چید. در جمهوریِ لاجمهور رقابت و مشارکت تؤامان کاهش یافت و شد آنچه شد!

جمهوریِ لاجمهور اما پایان راه نیست و چنانچه این وضعیت ادامه یابد، ممکن است نظام سیاسی ایران به‌صورتی دیگر تغییر شکل دهد؛ چنانکه تلویحاً گفته شد شاید در آینده انتخابات به‌معنای امروزین وجود نداشته باشد. به بیان دیگر، ممکن است در روندی که اهمیت صندوق رأی به حداقل رسیده است، ضرورت وجودی آن نیز از بین برود تا نهایتاً فردی فی‌المثل از طریق بیعت به ریاست قوه مجریه گمارده شود یا آنکه ساختار یکپارچه قدرت فردی را برای اداره امور کشور تربیت و معرفی کند و اساساً پست ریاست‌جمهوری حذف شود.

در این رویه، سیاست به‌طور کلی از سلسله مسائل عمومی کشور خارج خواهد شد و همه‌چیز بر مدار اقتصاد خواهد چرخید. یعنی از یک سو، عده‌ای «کارگزار» -ولو با لعاب سیاست- اداره امور عمومی کشور را به‌عهده خواهند گرفت و اقتصاد را به پیش می‌رانند و از سوی دیگر، وزارتخانه‌های حساس و پُست‌های سیاسی-امنیتی از دایره «هماهنگی» خارج می‌شوند و مستقیماً زیر نظر رهبری قرار خواهند گرفت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا