پروژه فکری مرحوم دکتر فیرحی
حبیب عشایری، مدرس دانشگاه وپژوهشگر اندیشه سیاسی، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز به بهانهی گرامیداشت روز قلم دربارهی پروژه فکری مرحوم دکتر داود فیرحی نوشت:
تلاش ها و اهتمام پژوهشی درخور تامل و شایسته مرحوم دکترداود فیرحی از حیث اینکه موجب توسعه سطح آگاهی های علمی درخصوص امکان پیوند دستگاه فکری فقه به عنوان رکن اساسی سنت و مختصات دولت مدرن گردید؛ به نظر بسیارستودنی است. چنانچه دغدغه “محمد ارکون” از اندیشمندان جهان عرب را با هدف تمایز میان سنت و میراث که مبتنی بر چهار عنصر است؛ نظیر: امراندیشیده، امرنااندیشیده، امراندیشه پذیرو امرنااندیشه پذیرکه درتطبیق حوزه اندیشه اسلامی بکارگرفته شد؛ به عنوان تبیین هرچه بهترپروژه فکری مرحوم فیرحی مبنا قرارداده و یا اینکه براین باور باشیم که اساسا سنت مبتنی بر دووجه ژانوسی است که وجه نخست آن ویرانگر بوده و به تعبیر ” امین معلوف” هویت های مرگبار می آفریند؛ همانند آنچه که همه ما درفکر وعمل گروه های تکفیری مشاهده می کنیم و وجه دوم آن برپایه سنتی استوار است که اتفاقا از قابلیت تداوم وانسجام درجامعه برخوردار است؛ باز هم در آنصورت به عمق و بنیاد ایده ها و نظرات دکترفیرحی بویژه درارتباط با دغدغه های اصلی ایشان بیشتر پی خواهیم برد. به نظر می رسد پژوهش های ماندگار آن مرحوم همانند تلاش های علمی برخی از اندیشمندان ممتاز جهان عرب به نوعی نسبت سنجی عالمانه و هوشمندانه میان مولفه های مهمی نظیر: ” ماوسنت گذشته” ؛ ” ماوسنت غرب” ؛ “ما و واقعیت های موجود” بود.
درروزگاری که همچنان درجهان اسلام شاهدهستیم که درارتباط با کم وکیف حضورمردم دراجتماع وسیاست؛ دو نوع رویکرد سنتی و نوگرای اجتهادی وجوددارد؛ تاملات آن مرحوم ستودنی است. به باور او اندیشه در فقه وحکمرانی حزبی به عنوان یکی از الزامات دولت مدرن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است؛ چونکه دولت مدرن و بسیاری از الزامات آن مانند: تحزب درزمره مسائل مستحدثه و پراز ابهام وتردید است. در واقع موضوع شناسی و حکم شناسی مبنای اصلی پژوهش های ایشان درجهت تبیین دقیق پروژه فکری اشان است. او معتقد بود اگر نتوان با اتکاء به دانش فقه سیاسی وبا امکان بهره گیری از ظرفیت حکمرانی حزبی منطبق با فقه؛ الگوی مناسبی ارائه کرد؛ قطعا الگوهای بدیل مانند: حکمرانی موجی، حکمرانی تک حزبی یا نظامی، حکمرانی شخصی یا حکمرانی محفلی و فسادآلود جایگزین آن خواهد شد. طبیعتا به اعتقاد او شناخت دقیق از فعالیت های حزبی ونظام حزبی بدون آگاهی از دیدگاه محققان این پدیده دردانش سیاسی ناممکن می نماید.
بطورکلی مجموعه تلاش های علمی و دانشگاهی مرحوم فیرحی را می توان به عنوان دستاورد در موارد و نکات ذیل دسته بندی کرد:
- یگانه طریق ورود به عصرجدید ضرورتا تکیه براندیشه و دانش مدرن و بازخوانی منایع سنتی است.
- الزام استفاده عالمانه از دستگاه فکری فقه درجهت پیوند با مفاهیم مدرن سیاسی نظیر: حاکمیت، حقوق،ملت، مردم، دموکراسی و اراده عمومی.
- معرفی هوشمندانه دانش فقه سیاسی به عنوان یک دستگاه معرفتی که از یک سو به امر ایمانی ونصوص ثابت و قدسی وصل است واز سوی دیگر به امرسیاست و الزامات زیست سیاست که بالذات متغیر، زمانی ومکانی است.
- اینکه رویکرد متصلبانه درسنت تنها مانع گذار به دموکراسی درجهان اسلام نیست؛ بلکه رواج ورسوخ اندیشه های چپ مارکسیستی نیز یکی دیگر از موانع اساسی این گذار است.
- تاکید محض بر جنبه های اقتصادی عدالت و غلبه افراط مآبانه مساوات اقتصادی برانتخاب سیاسی؛ موجبات ظهور پوپولیسم فراگیر و اولویت و تقدم دولت نسبت به جامعه میشود.
- انسان مسلمان امروز دروضعیت دوگانه ای قرار دارد؛ ذهنیتی که درچنبره ناهمسازی اقتدارملهم ازسنت وضرورت های مردم سالاری؛ لاجرم دچار دوگانگی و فرسایش شده ودرمعرض نوعی بی معنایی(پوچی/نهیلیسم) خطرناک واقع شده است که گسست عقیده و عمل از لوازم ذاتی آنست.
- نظم سلطانی که بنیاد اجتماعی دانش هاس سنتی ما را تشکیل می داد؛ اکنون درحال گذار به نظم جمهوری است و بنابراین ما ناگزیر به گسست از تفسیرهای سنتی خود هستیم.
- هرگونه کوشش درتجدید بنای فکرسیاسی دراسلام؛ نیازمند جستجوی مجدد در نصوص دینی از یکسو ونقادی و گسست از گفتمان سیاسی دوره میانه و نظام دانایی آن از سوی دیگر است.
- حزب پل رابطی است که اراده سیاسی را به نظام حقوقی بدل می کند.
- وجوه مشترکی میان سه جریان عمده دراندیشه سیاسی اسلامی؛ یعنی فلسفه سیاسی، فقه سیاسی اهل سنت و فقه سیاسی شیعه و نیز برخی از جریانهای فرعی همچون: تاملات عرفانی وجود دارد که شاخص ترین وجه مشترک آنها؛ پیوند ایجابی یا سلبی با نظام قدرت است.
- قدرت سیاسی اسلام مشروط و مقید به قانون وشریعت است؛ به گونه ای که حتی رسول خدا(ص) و جانشینان معصوم ایشان نیز اولا مقید به موازین شریعت بوده و ثانیا خود را موظف به مشورت با مردم می دانستند.
- بااستناد به اندیشه علامه نایینی؛ آن مرحوم براین اعتقاد بود که عناصرثبات درنظام سیاسی اسلام عبارتنداز: الف) حکومت دراسلام ازسنخ ولایت و امانت است ونه از سنخ مالکیت؛ ب) مشورت پذیر بودن حکومت و اینکه مردم در حکومت دخیل هستند؛ ج) وجود آزادی های اجتماعی وسیاسی شهروندان دربرابر قانون.
- خطابات عمومی شرع؛ انباشته از امکانات تحلیلی گسترده پیرامون دولت ملی مدرن درجهان اسلام است.
- فقه سیاسی کلان به بررسی شاخص های عمومی حکومت نظیر: خاستگاه مشروعیت، سازوکاراستقرارحکومت، شرایط حکمران و حکمرانی، ساختارواهداف حکومت، رابطه حقوق وتکالیف شهروندان، حدود آزادی ها، نسبت حقوق و تکلیف شرعی ورابطه عرف و شرع درتنظیم قوانین حکومت می پردازد. اما فقه سیاسی خرد به بررسی نظام انتخاباتی، فرایند تقنین، شیوه فعالیت فعالان سیاسی و غیره.. می پردازد.
- زندگی سیاسی درجامعه دینی هم نیازمند داشتن بنیان های عقلی و دینی و هم نیازمند احکام وجزییاتی است که رفتارهای سیاسی را دردرون یک نظم سیاسی قاعده مند کند.
- او فقه را توانمند برای دفاع از تجدد می دید و اهتمام جدی داشت تا همانند برخی از علمای مشروطه ایران؛ دلایل متقنی را برای پایه گذاری ساختارهای جدید بویژه مبتنی بردموکراسی بیابد.
- پیوند آشکاری میان حزب با حقوق عمومی که درمنابع فقهی به حقوق مشترک تعبیر میشود؛ وجود دارد وفاصله عمل ونظر در حزب وحکمرانی حزبی شاید یکی از مهم ترین مشکلات و چالش های حکومت داری است.
- باید مکانیسم روشن و مقبولی را میان سه حوزه فقه، حزب وقانون موضوعه متصور شد.
- ضمنا مجموعه تلاش های پژوهشی مرحوم دکتر فیرحی گام مثبتی در جهت پاسخگویی به پرسش های مختلفی مانند:
- دلالت های اجتماعی و سیاسی ایمان اسلامی کدامند؟
- اگر چنین دلالت هایی وجود دارد؛ به کدام جنبه از نظام سیاسی در جامعه اسلامی امروز مربوط است؟
- ایمان اسلامی چگونه و چه نقشی را درسیاست یک جامعه اسلامی جدید همچون جامعه معاصرما ایفا می کند؟
- اگر اسلام وفقه که حداقل بخشی تعیین کننده از نیرو محرکه جوامع امروز ما درگذار به مردم سالاری از مشروطه تاکنون است؛ دستگاه فقه این وجوه نوگرا ودموکراتیک را چگونه تبیین می کرده است؟
- و براین اساس چگونه وبا چه بیانی بین دین و دموکراسی پیوند می زند؟
- بینش فقهی-سیاسی برخاسته از یک جامعه ایمانی چه نقشی در حوزه گفتگوی عمومی و سیاست یک جامعه اسلامی در عصر ما می تواند داشته باشد؟
انتهای پیام