خرید تور تابستان

درباره اصلاحات، اعتدال و برجام | علی پایا

علی پایا در روزنامه ی شرق نوشت: آرزو و آرمان اصلاحات، تقویت جامعه مدنی و افزایش خودآیینی است، برای آنکه افراد بتوانند در محیطی آزاد كه مبتنی بر عقل و اخلاق است تصمیم بگیرند. هرچه در مسیر تضعیف این آرمان قرار گیرد، راه را براي اصلاحات و اصلاح‌طلبی دشوار مي‌كند؛ حتی می‌توان شرایطی حاد را در نظر گرفت که با تهدید و حذف مطلق خود‌مختاری در افراد اصلاحات با انسداد کامل مواجه شود. نظام‌های غیردموکرات که عرصه‌ای برای خودمختاری فرد باقی نمی‌گذارند، میخ بر تابوت اصلاحات می‌کوبند. شیشه عمر اصلاحات جامعه‌ای توانمند و باز است، بسته‌نگاه‌داشتن جامعه و وارد‌آوردن فشار بر مردم تا آنان به موجوداتی محتاج و وابسته به غیر و به عبارتی «دگرآیین» تبدیل شوند و مجبور باشند برای بقایشان به دستاویز نفاق، ریاکاری و انقیاد صِرف روي آورند، تیشه به ریشه اصلاحات می‌زند و آرمان اصلاح‌طلبی را دود می‌کند و به هوا می‌برد.

کوشش تمامی اصلاح‌طلبان واقعی اگرچه از صحنه سیاست رسمی رانده شده‌اند، جلوگیری از آسیب‌خوردن و بی‌پناه‌شدن اجتماع است. آنان دغدغه‌مندانه با توش و توانی که برایشان باقی مانده است، نمی‌خواهند آرمان نیک‌خواهان که در تاریخ پرفراز و نشیب ایران برای توسعه و سرافرازی ملی رنج‌ها کشیده‌اند و در راهش جان‌ها و آبروها نثار کرده‌اند، به انحراف و اعوجاج کشیده شود. مهم‌ترین شاخص انحطاط از نظر اصلاح‌طلبان، روند سیاسی و تصمیم‌هاي کلانی است که محصولش به جامعه‌ای ضعیف، در‌خودبسته، محتاج‌به‌غیر و مطیع منجر می‌شود. انزجار از احمدی‌نژاد از سر امر شخصی و خصومت خصوصی با او نبود و نیست بلکه با برنامه‌ای بود که در هشت سال از سوی دولت و کارگزارانش کشوری را که در بهترین موقعیت در داخل و خارج قرار داشت به قعر تهی‌دستی و ذلت و فساد کشاندند. انزجاری که از لوح ضمیر ملی به‌زودی پاک و زدوده نمی‌شود. مسئله احمدی‌نژاد، مسئله‌ای واقعی و ملی است، مسئله ضایع‌كردن سرمایه‌هایی است که عزت و توانمندی ملی را هدف گرفت و فرسود و تباه كرد. هنوز آثار شوم برنامه‌های کلان دولتش کاملا روشن نیست و به بررسی عمیق و جدی برای زدودن ضایعات و خرابی‌ها و جلوگیری از مهلکه‌های بیشتر نیاز دارد.

مسئله احمدی‌نژاد که به بحرانی تمام‌عیار بدل شده بود، به تصمیمی ملی برای روی کار آمدن دولت دکتر روحانی منجر شد. دفاع اصلاحات از دولت دکتر روحانی که تأثیری قاطع در پیروزی او ایفا کرد، توأم است با همبستگی و انتقاد مشفقانه؛ انتقاد برای تقویت دولت اعتدال تا آفت‌هاي دولت پیشین و بقایایش این دولت را مبتلا كند. دفاع اصلاح‌طلبان از دولت تدبیر و امید، دفاع از حریم جامعه مدنی بود که به‌جد در معرض آسیب قرار داشت، آثار جراحت بر پیکر جامعه مدنی هنوز باقی است؛ این جامعه در ورطه درگیری‌های داخلی برآمده از فساد روشمند و نبود شفافیت، وجود تبعیض و فشارهای اقتصادیِ بیشتر از طاقتش، از سوی قدرت‌های جهانی به تله افتاده بود.  کلاف سردرگم و درهم‌تافته‌اي كه دستپخت دولت نهم و دهم بود، جامعه را به بحراني کشاند كه خوشبختانه با عزمی ملی و درک عمومی از بحرانی که گریبانش را گرفته بود، به انتخابی دست زد تا ضربه‌گیر اعتدال و عقلانیت، تا حدی جلوي بحران‌های بیشتر و خطرناک‌تر را بگیرد. بدیهی بود دولت اعتدال برای بازکردن کلاف درهم‌پیچ مشکلات قادر نبود همه گره‌ها و قفل‌ها را یک‌جا و یک‌مرتبه باز کند. دفاع اصلاحات از دولت اعتدال، دفاع از عقلانیت برای برون‌آوردن جامعه از بحران بیشتر در میان انبوهی از زخم‌ها و جراحت‌ها بود؛ زخم‌هایی که دولت بايد با تدبیر، موارد حادتر و بحرانی‌ترش را شناسایی كند و با تشخیص اولویت از میان آنها، به حل و گره‌گشایی‌شان اهتمام ورزد.  سیاست «تفکیک» و اولویت‌بندی در وضعیت بحران‌زده، سیاستی ناگزیر بود که دولت اعتدال را فرا می‌خواند. در این موقعیت تصمیم‌گرفتن و انتخاب در میان تعدد مشکلات وخیم، کار را بسیار سخت و دشوار مي‌كند. شرایطی که به دولت یازدهم ارث رسید، بی‌اغراق به جبهه جنگ و تعدد زخمی‌هايي شبیه بود که برای درمان به پشت جبهه می‌آورند. محدودیت منابع و نبودن تجهیزات کافی و نیروی متخصص، تصمیم برای «تفکیک» و الویت‌بخشی درمان، همان وضعیت خطیری بود که دولت اعتدال برای تصمیم‌گیری با آن مواجه شد و گریبان دولت یازدهم را گرفت. کسانی که در معرض مخاطره تصمیم‌گیری نیستند و ناظر بیرونی‌اند، می‌توانند غیرمسئولانه خرده بگیرند و تصمیم‌های اضطراری را به باد انتقاد، بدون آنکه خود راه ‌حل بدیل و بهتری داشته باشند. برای روشن‌شدن وضعیت دولت اعتدال در مواجهه با بحران احمدی‌نژاد، خوب است قطعه‌ای از کتاب «در ستایش بی‌سوادی» نوشته انسِنْس برگر را نقل کنیم تا به اضطرار و حساسیت «تفکیک» و ضرورت اولویت‌بندی که ناخواسته با عوارض منفی همراه است یا وضعیت تریاژ در شرایط بحران‌زده مانند جنگ که برای نجات انسان‌ها ناگزیری‌هایی را بر تصمیم‌گیر مسئول تحمیل می‌کند، بیشتر واقف شویم. «البته هیچ اولویت‌بندی خالی از جنبه منفی نیست و مسکوت‌گذاشتن این نکته، ریاکاری خواهد بود. کلمه تریاژ (triage) ریشه فرانسوی دارد و مفهومش تفکیک یا گزینش است؛ این کلمه از قرن نوزدهم در پزشکی جبهه‌های جنگ باب شد. پس از نبردهای بزرگ پزشکان در برابر این پرسش قرار گرفتند که با توجه به راه‌های دشوار و پرخطر حمل‌ونقل، ظرفیت محدود بیمارستان‌های صحرایی و امکانات نارسایی مداوا چگونه به زخمی‌ها برسند. چنین بود که قواعد سه‌گانه «تفکیک»، راه خود را صریح و روشن باز کرد: زخمی‌های سبک را با مداوایی مختصر به خود وامی‌گذاشتند و مصدومان علاج‌ناپذیر را هم به سرنوشتشان. به این ترتیب مداوای مؤثر نصیب آنان می‌شد که هم به این مداوا نیاز حاد داشتند و هم امید بهبودشان می‌رفت. تنگنایی که این پزشکان و امدادرسانان در آن گرفتار شده بودند نیاز به شرح ندارد. آنها همیشه باید با خطر‌کردن اخلاقی می‌زیستند که زندگی و مرگ دیگران باعث آن بود».
قطعه‌ای را که نقل شد با وضعیت به‌جا گذاشته‌شده برای دکتر روحانی تطبیق کنید. کشوری که به علت ماجراجویی در سیاست خارجی با تحریم‌های رو به آغاز یک نزاع خطرناک و منجر به جنگ روبه‌رو شد، آن‌هم با توجه به آشفتگی‌های منطقه‌ای که ایران را در معرض تهدید جدی قرار می‌دهد. بلوکه‌شدن منابع مالی ایران و نبود امکان فروش نفت از طریق کانال‌های بانکی، دائرمدارشدن افراد مجهول و مشکوک برای فروش ثروت ملی و ایجاد فساد مالی روشمند در ابعاد واحد ‌هزاران ‌میلیارد تومان، تعطیلی زنجیره‌ای مراکز تولید و ایجاد لشکری از بی‌کاران، تورم برکشیده به بالای ٤٠ درصد و بدون مهار، افزایش ناگهانی و جهشی قیمت دلار بدون هرگونه چشم‌اندازی در وضع متزلزل پول داخلی، ایجاد تقاضاهایی افزون بر یارانه که در قالب وعده‌های پردامنه و با آب‌وتاب به صورت سراب به جامعه منتقل می‌شد و بر انتظارات بدون پشتوانه دامن می‌زد و بر وابستگی بدون خلاقیت تولید آن می‌افزود، ایجاد فضایی بحرانی از سوی دولت و افزودن بر تشنج ناشی از انتخابات و برخورد غیرمسئولانه احمدی‌نژاد با آن، درگیری احمدی‌نژاد با رؤسای قوه ‌مقننه و قضائیه و تهمت فساد به بالاترین سطوح تصمیم‌گیری و تزاحم و صف‌آرایی آنان در برابر یکدیگر، بیرون‌آمدن خبرهای نجومی از فساد به صورتی سریالی، عدم کفایت و مدیریت دولتی و تعویض‌های نافرجام و مکرر، واردات اجناسی لوکس از ماشین تا لوازم آرایش در وضعیت خطرناک اقتصادی و کمبود شدید نقدینگی برای خرید اقلام ضروری مانند دارو برای بیماری‌های خاص، ورشکسته‌شدن بانک‌ها با تحمیل وام‌های بی‌حاصل و غیرتولیدی به روستاها، مهم‌تر از همه فاصله ناشی از بی‌اعتمادی مردم به دولت و گسترش بی‌انگیزگی و… بخشی از کلاف کلافه‌کننده درهم‌پیچیده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود که نصیب دولت یازدهم شد. دولت با منابع ناچیزی که برایش باقی مانده بود، کاملا در وضعیت اضطراری تریاژ قرار گرفته بود.
برای نجات جان کشور از بحران و «تفکیک» عاجل مشکلات و تعیین اولویت، دولت دکتر روحانی به‌حق، کم‌کردن تنش و خروج از وضعیت خطرناک درگیری با جامعه جهانی و حل موضوع فلج‌کننده تحریم‌ها را مهم‌ترین وظیفه خویش تشخیص داد. انتخابی سخت که قطعا با آثار منفی نیز توأم می‌شد. اما بهترین و عاقلانه‌ترین تصمیمی بود که دولت می‌توانست برای عبور از وضعیت بحران‌زده بگیرد. برجام نتیجه تصمیمی بود که در اتاق نظام تدبیر گرفته شد. در اطراف این تصمیم باوجود گسست‌ها و افتراق‌هایی که پیش آمده بود اجماعی کم‌سابقه شکل گرفت و در برابر توفانی‌ترین انتقادات مخالفین تاب آورد و بر کرسی قبول نشست و مبنای عمل نظام قرار گرفت. مهم‌تر از همه با استقبال وسیع مردم مواجه شد و به کم‌شدن فاصله مردم از دولت و نظام نیز یاری رساند. مخالفان برجام از همه ابزار تبلیغاتی که به نحو وسیعی در اختیار داشتند و مهم‌ترین و مؤثرترینشان رسانه عمومی و ملی بود و شرط بی‌طرفی را کنار گذاشته بود، کوشیدند برجام را خیانت به منافع ملی و پذیرش ذلت و نفی استقلال کشور نشان دهند و آن را از چشم مردم بیندارند. اما وجدان عمومی می‌دانست «تفکیک» و انتخاب دشوار دولت و نظام تدبیر، جان به ورطه مهلکه افتاده کشور را نجات داد و هر عارضه منفی که بر آن مترتب شد، با نجات کشور قابل برابری و همسری نبوده است. انسنس برگر در مقاله خود آنانی را که به کسانی در شرایط حاد و آشفته جنگی مجبور به انتخاب سخت و محدود می‌شوند و ناگزیر از «تفکیک» برای نجات جان آدمیان، انگ فاشیسم می‌زنند و عمل آنان را تقبیح می‌کنند، می‌تازد و شماتت می‌کند و نقدشان را غیرمسئولانه، اگر نگوییم منفعت‌جویانه و کاسب‌کارانه، می‌شمارد: «فقط آدم‌فروشان- در اینجا بخوانید جرح به جامعه مدنی و آسیب‌زدن به خودمختاری و خودآیینی –می‌توانند «تفکیک» را چیزی مشابه گزینش فاشیستی-در این جا بخوانید خیانت به منافع و عزت ملی و نفی استقلال کشور -بخوانند، چراکه هدف از «تفکیک» نجات جان‌هاست- در اینجا بخوانید نجات کشور و جامعه از ورطه جنگ و تحریم تباهگر – حال آنکه گزینش فاشیستی با هدف نابودی انجام می‌شد. راه‌حلی جهانی که مداوای مساوی همه بیماران – در اینجا بخوانید همه مشکلات کشور – را امکان‌پذیر کند، هنوز در افق آینده به چشم نمی‌خورد. برعکس، شواهد می‌گوید جبر گزینش پیوسته‌تر خواهد شد. یعنی همچنان به اتاق تریاژ نیاز خواهیم داشت. برای عبور از اضطرار هنوز راهی بلند در پیش داریم.
دفاع اصلاح‌طلبان از «تفکیک» و اولویت دولت دکتر روحانی و دفاع از برجام، کوتاه‌مدت و تاکتیکی نیست بلکه برای آنان دفاع از برجام در منطق موقعیت کنونی تنها راهبرد و استراتژی صیانت از جامعه مدنی محسوب می‌شود. توافق ملی برجام کشور را از انجماد و سکون اقتصادی خارج کرد و به حضور فعال‌تر و مثبت‌تر در جامعه جهانی انجامید. این سمت‌گیری هم توان کسب‌وکار را به‌مرور افزایش می‌دهد و هم امید به تکاپو را دوباره به جامعه‌ بازمی‌گرداند. دو عاملی که جامعه مدنی ایران با تکیه بر آن می‌تواند جان تازه بگیرد و حیاتش را تداوم بخشد.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا