آیت الله مصباح؛ از تقدیس تا توهین!
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «آیت الله مصباح؛ از تقدیس تا توهین!» نوشت:
اخیرا جناح اصولگرا شاهد جدالی تند و سهمگین از «لعن و نفرین تا تقدیس افراطی» در باره «مرحوم آقای مصباح» است که میتواند درس عبرتی برای عبرتگیرندگان باشد. این حقیر هیچگاه مرید آقای مصباح نبودهام و نوشتههای ایشان را هم زیاد مطالعه نکردهام زیرا در فلسفه [رشته تخصصی آقای مصباح] سررشتهای ندارم و در مطالعات تفسیری، کلامی و فقه سیاسی از ابتدا با نوشتههای علامه طباطبایی و شهید مطهری مأنوس شدم و وقتی کتابهای آقای مصباح را میخواندم، لذاذت نثری و استحکام برهانی موجود در نوشتههای علامه و شهید را نمییافتم لذا از ادامه مطالعه آنها دست کشیدم و نظرات سیاسی ایشان هم با منظومه فکری بنده سازگار نبود لذا در نوشتههایم بسیار به نقد نظراتش پرداختهام.
بعد از انتخابات 76 آقای مصباح به عنوان نظریهپرداز مخالف وارد گود شد. در آن سالها بنده که در مرکز تحقیقات حوزه نمایندگی ولی فقیه سپاه به خدمت اشتغال داشتم، مغضوب شدم و چندین بار برای «سین جیم» احضار گشتم. در اولین سین جیم در تهران، از یکی از متفکران مغضوب سخن به میان آمد و آقای سینجیم کننده مرا سرزنش کرد که تو در تفکراتت پیرو فلان و فلان هستی در حالی که «آقای مصباح مطهری زنده انقلاب به بیان رهبری» را کنار نهادهای! در جواب گفتم من به فلانی و فلانی ارادتی ندارم و با بسیاری از نظراتشان مخالفم و منظومه فکریام را از امام، علّامه و شهید مطهری گرفتهام و گر چه رهبری، آقای مصباح را مطهری زنده میخواند، ولی بنده بر این باورم که فاصله آقای مصباح با شهید مطهری، فاصله زمین تا آسمان است!
از طرف دیگر توهین، بخصوص به عالمان [از هر نحله و رشتهای] کاری ناپسند است که در جامعه اسلامی باید به شدت با آن مبارزه شود. متأسفانه توهین به عالمان در کشور ما بعد از انقلاب سابقهای دردناک دارد و عدم مواجهه عالمان دین با توهینها و توهینکنندگان دردناکتر بوده است. روزی که جماعتی به عنوان حزب اللهی و دفاع از دین و نظام در حوزه به بعض مراجع تقلید و در دانشگاه به اساتیدی که چون حاکمیت نمیاندیشیدند، توهین کردند و از حوزه علمیه اعتراضی برنخاست، باید میدانستند که این شتر چموش روزی در خانه آنان هم خواهد خوابید. بعد از تئوریپردازیهای آقای مصباح قبل از خطبههای جمعه تهران، در یکی از نشریات ضمن یک کاریکاتور به ایشان توهین شد و جناح قدرتمند و حکومتی حوزه به اعتراض قیام کرد و در مسجد اعظم بست نشست و روزها با تمام توان مردم را به همراهی دعوت کرد ولی همان مردمی که دو دهه قبل، در اعتراض به توهین یک روزنامه به رهبرشان، اعتراضاتی را به راه انداختند که به انقلاب انجامید، این بار ساکت بودند و دعوت همراهی را اجابت نکردند چون دیده بودند چهره قدرتمند و تریبوندار حوزه نه مدافع «علم و عالم»، که مدافع افراد و جناح خودش است.
امروز بعد از دو دهه از آن واقعه، نه فردی از دگراندیشان یا اصلاح طلبان بلکه فردی از جناح تندرو «اصولگرایی کیهانی» آقای مصباح را آماج بدترین توهین[سبّ و لعن] قرار داده و بر او و فکر و تعالیمش تاخته است. نماد تندرویی اصولگرایی[آقای شریعتمداری کیهان] هم ابتدا با لحنی مهرآمیز در صدد سوق دادن او به اعتراف به خطا برآمد و بعد از بینتیجه دیدن اقدامش، با تندی مواجهه کرد، ولی جامعه نسبت به این جدال تند بیتوجه است و واکنشی نشان نمیدهد زیرا آقای مصباح را نه «مقدّس» و نه «مطهری انقلاب» و نه «ستون ولایت» میداند بلکه او را یکی از عالمان حوزه میبیند که در «جوّ بیاخلاقی حاکم» که خود حوزه و جناح آقای مصباح در ایجادش کمتأثیر نبوده است، مورد بیحرمتی یکی از همان تندروهایی قرار گرفته که در بیاخلاقی، کارنامه درخشانی دارند. طرفداران آقای مصباح گمان میکردند که «شهید مطهری» را پیامهای امام بالا برد و تقدّس بخشید؛ لذا انتظار داشتند با پیام و تمجید رهبری، آقای مصباح مطهری انقلاب و مقدّس گردد ولی آقای مطهری را وزانت علمی، انصاف تحقیقاتی، بیان برهانی و اخلاق انسانیاش تقدّس و احترام و بخشید و جاوید ساخت که حقایقی ثابت و پایدارند و هر کس با این معیارها همساز باشد، همچون شهید مطهری محبوب و جاوید خواهد شد. فاعتبروا یا اولی الابصار.
انتهای پیام