فوتبال را بیصدا تماشا کن | مهدی میرآبی
مهدی میرآبی، نویسنده و روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «زین پس فوتبال را باید بدون صدا تماشا کرد» به بهانهی درگذشت حمیدرضا صدر نوشت:
صبح را خوب آغاز نکردم، دوستی پیغام گذاشته بود “ببین چه نازنینی را از دست دادیم” در ذیل تصویر حمیدرضا صدر. دو همکار شهرستانیِ دیگر هم خبر این ضایعه را به اطلاع من رسانده بودند.
خیلی سال است که دیگر تلویزیون آن جذابیت سابق را ندارد، اسطورههای قدیم و جدید برای تحلیل و گزارش و گویندگی از سر جبر روزگار یا به اجبار از این تماشاخانه کوچ کردهاند. تماشاخانهای که عمومی بود و قرار بود عمومی بماند، اما سالهاست که دیگر عمومی نیست، بودجهی هنگفتِ عمومی میگیرد و خصوصی اداره میشود. ملی بود اما میلی دارد پیش میرود. این چهار پنج سال اخیر از میان همهی برنامههای محروم شدهیِ پرتنوع، مفید و ارزشمندِ سیما فقط برنامههای فوتبال برایمان مانده بود که همان را هم از بین بردند و رها کردند تا بقایای اجسادش از بیخ و بن گندیده شود. شخصیتها را یا ممنوع التصویر کردند یا پروبالی دادند تا به شکل آزادتری در تعیین رئیس فدراسیون مهندسی شود. مسببان این وضع از مدار خارج شدهاند یا منتقدین این وضع و حقگویان؟!
بعد از درگذشت ناصر حجازی، منصور پورحیدری و کنار گذاشتن عادل فردوسیپور و مهاجرت مزدک میرزایی حالا حمیدرضا صدر هم از میان ما رفت. صندلیِ مجریها و کارشناسان و منتقدانِ زبده و کاردان در سیمای ما (نه تنها در ورزش بلکه در همهی حوزهها) سالهاست که خالی است و دارد خاک میخورد.
حمیدرضا صدر پای ثابت بازیهای حساس ملی و باشگاهی بود و با آن تحلیلهای جذاب و البته متفاوتاش که بیشتر به فلسفه و تاریخ فوتبال اشاره داشت تا تحلیل فنی در مستطیل سبز، مخاطبان را همراه مینمود. وی به قلمرویی از فوتبال میپرداخت که از دیرباز تا امروز کمتر به آن پرداخته شده بود، ماهیت و جایگاه بهدست آمدهی فوتبال را خلاصه و تیتروار توضیح میداد و نقش سیاست و اقتصاد و استبداد و ثروت را در رقم خوردن بسیاری از نتایج، میزبانیها و جامها را به خوبی با مردم در میان میگذاشت.
هر بار در لابهلای تفسیرهای خوبِ خود به گوشهای از جهان فوتبال اشاره میکرد که چطور ملتها برای کشف اسرار آن مسیرهای پرتلاطم را برای ترقی طی نمودهاند. به راستی که فوتبال هدیهای بود ناخواسته، از طرف یک کشور جهانگشا و توسعهطلب به کشورهای فقیرِ عقب مانده تا از این راه برای بازسازی، قدرت گرفتن و به ثروت رسیدن کوشش کنند. شاید ما هم مثل خود او طرفدار آن دست از مردم سرزمینی بودیم که در حلبیآبادها با پاهای برهنه و در زیر یوغ استبداد و زورگوییِ اشغالگرانِ غرب، حرف خود را در مستطیل سبز زدند و از راه فوتبال و کاپهای قهرمانی هویت ملی به رخ کشیدند. در دوران تبعیض “آرژانتین و برزیل” اینگونه به رسمیت شناخته شدند.
در دنیا میلیونها انسان روزانه و به طور مدام تلاش میکنند که خوب بنویسند، خوب مجریگری کنند و خوب مربیگری کنند و… اما فقط تعداد کمی و شاید هم انگشت شمار در هر کشور به آن درجهی استاد تمام و قلّهی پر افتخار و پُر و پیمان میرسند.
حالا و با رفتن این گوهرهای ارزشمند است که متوجه میشویم چه حفرهی عمیقی در قاب تصویرِ فوتبال ایجاد کردهایم. آیا دقت کردهایم که چرا تماشای فوتبال دیگر شبیه گذشته برایمان جذاب نیست؟! فوتبال دارد مسیر خود را طی میکند و تلخیها و شیرینیها را خلق میکند اما آن شخصیتها دیگر نیستند که این دادهها را به خوبیِ هر چه تمامتر برای ما آماتورها تحلیل، اجرا و گزارش کنند، اینجاست که تماشای فوتبال دیگر زهر میشود.
در هنگام تماشای فوتبال نشنیدن صدای این عزیزان به همان اندازه آزار دهنده است که شنیدن صدای بعضی گزارشگران!
انتهای پیام