آیت الله صانعی: چند سال قبل گفتم دروغ نگوییم؛ یک حملاتی شد!

آیت الله صانعی گفت: یادتان هست که چند سال قبل گفتم دروغ نگوییم، بگویید دروغ بد است، جزو گناهان کبیره است، از جانب هرکسی باشد، بد است، دروغ بدبختی می آورد، نابسامانی می آورد، اگر آدم دروغ بگوید، از جرگه اهل ایمان بیرون می رود. یک حملاتی به ما شد که چرا این طور می گویی، بگذارید بگویند!
به گزارش انصاف نیوز، متن کامل سخنان این مرجع تقلید در آخرین جلسه ی درس خارج فقه خود در تاریخ پنجم خرداد ماه در جمع روحانیون و طلاب علوم دینی درباره ی ماه مبارک رمضان در پی می آید:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم اللّه الرحمن الرحیم. با توجه به اینکه در آخر ماه شعبان هستیم و در آستانه ی ورود به ماه مبارک رمضان – که ماه رحمت و مغفرت الهی است- قرار داریم، چند جمله ای از باب تذکر خدمت شما عرض می کنم و در این ماه که در روایات به «شهر الله» از آن یاد شده و ماه دعا و استجابت دعاست، کلیه مؤمنین را دعا کنید و اگر ما جزء آنان باشیم، پس مشمول آن دعاها قرار می گیریم و اگر نباشیم، توقع شخص غلط است. ممکن است شما بگویید چه کاری برای ما کرده ای که ما به تو دعا کنیم؟ همان گونه که عمار به خلیفه دوم گفت: «ما به مؤمنین دعا می کنیم و اگر مؤمنی، مشمول دعای ما هستی و اگر مؤمن نیستی که هیچ». چون باید کسی کاری کرده باشد تا من به او دعا کنم. «من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق». به هر حال، من التماس دعا دارم و این جملات را می گویم برای این که شما به مؤمنین دعا کنید.
در ماه مبارک رمضان این دعاهای کوچک را بخوانید و به مردم هم بگویید بخوانند. فوری اشکال در سندش نکنید، حالا یک دعایی است بر فرض که سند هم نداشته باشد می گوید: «اللهم اجعل صیامی فیه صیام الصائمین و قیامی فیه قیام القائمین…»،[۱] «اللهم قوّنی علی اقامه أمرک»،[۲] حال یا آن ثواب هایی را که ابن عباس از رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) نقل کرده اند،- اگر سندش درست باشد- به ما می دهند و اگر هم نباشد، خدا به ما لطف می کند، ما به آن امید می خوانیم که آن ثواب ها را ببریم، آن ثواب ها هم به ما داده می شود. پس دعاهای کوچک ماه مبارک رمضان را اشکال سندی نکنید و تا می توانید دعاهای مختصر و کوچک را پیدا کنید و برای مردم بیان کنید، مردم دیگر حال و حوصله دعاهای بزرگ را ندارند، بله سابق حال و حوصله داشتند، بعد از افطار می نشست به دعا کردن یا قرآن خواندن و دعاهای طولانی و مفصل را می خواند، ولی الآن دیگر حوصله آنها را ندارند، لذا باید دعاهای کوتاه و کوچک را پیدا کرد و به مردم معرفی کرد، این که این ذکر را بگویید این فایده را دارد. اما دعاهای طولانی و مفصل مثل دعای ابی حمزه ثمالی که همه اش معارف است و قرآن صاعد است را به دیگران بگویید که می توان بخش بخش خواند و لازم نیست همه دعا را در یک شب بخواند. درست است که زین العابدین (علیه السلام) یک شبه می خواند، ولی شرطش یک شبه خواندن نیست، یک مقدارش را امشب می خواند یک مقدارش را فردا شب می خواند و یک مقدارش را پس فردا شب می خواند و مانعی ندارد، هم کاشف الغطاء این نظریه را دارد هم سیدنا الاستاذ امام(س) این نظریه را دارد. هم مطابق با صناعت و قواعد است، چون توالی و یک شب خواندن در آن شرط نشده تا افراد به خواندن دعای پربار ابوحمزه ثمالی موفق بشوند و چقدر زیبا می گوید: «خدایا! اگر مرا به جهنم ببری، دشمنانت خوشحال می شوند، و اگر به بهشت ببری، دوستانت خوشحال می شوند؛ پس بهتر که دوستانت خوشحال بشوند». این گونه با خدا حرف می زند. یا می گوید: «خدایا! هنگامی که تک و تنها در میان گودال قبر بر تو وارد می شوم، بر من بخشش کن و به غربت من در آن خانه تازه و نو رحم کن، به طوری که بجز تو انس نگیرم، ای آقای من». الآن کمتر می خوانم ولی سابق ها همه اش را در یک شب می خواندم ولی حالا دیگر موفق نیستم که جهاتی برای عدم توفیقم دارد. حالا شاید غذاها مؤثر باشد، مریضی ها مؤثر باشد؛ چون آن وقت می گفتند در اصفهان اگر یک نفر به حاکم نفرین می کرد، بلافاصله فردا صبح حاکم از دنیا می رفت. یا حاکمی آمد و گفتند این طور است گفت کاری می کنم که دیگر نفرین هایشان مستجاب نشود. گفت هر کس یک تخم مرغ بیاورد. همه آوردند و تخم مرغ ها را با هم مخلوط کرد و بعد گفت بیایید بردارید، هر کس بزرگ تر را برمی داشت و هر کس تخم مرغ دیگری را برداشت و پس از آن هر چه دعا کردند، مستجاب نشد. با غذای حرام و شبهه ناک که الحمدلله بین ماها هیچ چیز از آن نیست، سابق ها وقتی می خواستند به مکه بروند، پول احرامشان را از کسی می گرفتند که وجوهات به او می دادند. در محل ما یک حاجی داشتیم به نام حاج محمد علی قاسمی که نزد آقای درچه ای رفته و حساب کرده بود. مرحوم درچه ای این طور بود که «وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ»،[۳] را مراعات می کرد … دوباره برگشته بود نزد مرحوم درچه ای و ایشان پرسیده بود: چه شده که دوباره آمده اید؟ گفته بود: «آقا پول لباس احرام را به من بدهید که پول حلال باشد». حالا هم این طور است که ما آخوندها، البته خودم را می گویم که اگر واقعاً پول لباس احرام را از من بگیرد، آیا پول حلال و طیب و طاهر را از من می گیرد یا نه؟ به هر حال، این جهت را باید به افراد یاد داد و تذکر داد. همان طور که تذکر می دهیم که قرآن را بخوانند، باید تذکر داد که دعاهای طولانی و مفصل را هم بخوانند.
برخی از مسلمانان چه در گذشته و چه امروز خیلی خوب فکر می کردند و خوب عمل می کردند خیلی زاهد بودند و زاهدند. در قدیم آخوندها مقید بودند، تعبد و تنسک داشتند. اصلاً آخوندی یعنی تعبد و تنسک؛ یعنی دینداری. اگر مردم به ما احترام می گذارند، برای این است که اسوه و الگو باشیم والا خیلی از دانشمندان به بشریت و انسان ها خدمت می کنند یا خیلی از دانشمندان ممکن است به روح انسان ها خدمت کنند، چرا مجلس آنها مجلس فرشتگان نیست؟ برای این که آنها اسوه نیستند، به خاطر اسوه بودنمان است، والا به صرف لباس که سبب نمی شود ما محترم بشویم یا دانستن اینکه تمسک به عام در شبهه مفهومیه، محل اشکال است یا تمسک به عام در شبهه مصداقیه چنین و چنان است، ارزش نمی آورد، بلکه ارزش به این است که ما اسوه و الگو برای جامعه باشیم. بنده وقتی به اتفاق اخوی به اصفهان آمدیم مرحوم آسید محمدباقر ابطحی -که از ارکان علمای اصفهان بود- همان روز اول برای شب ما را دعوت کرد با این که من یک بچه دهاتی بودم و مرحوم والد من هم یک روحانی ده بود، اما روی علاقه ای که به او و به روحانیت داشت، ما را دعوت کرد. ما به منزلشان رفتیم که منزل بزرگی در اصفهان بود و خوب یادم هست چند تا پسر داشت که همه در همان خانه زندگی می کردند. وقتی سفره انداختند و غذا را آوردند، یکی از این بچه ها به عموی خود گفت: آقا عمو. مرحوم آسید محمد باقر فرمود: بیا اینجا. گفت: نگو آقا عمو! پرسید پس چه بگویم؟ فرمود: بگو حاج آقا عموجان، وقتی می خواهی اسمش را ببری، کلمه «جان» و «حاج آقا» را به آن اضافه کن با احترام بگو. حالا ما قوم و خویش ها را که هیچ، بیگانه ها را هم با بی احترامی نام می بریم و فکر نمی کنیم که ماه رمضان باید به بیگانه ها رحم کرد. پیغمبر اول ماه مبارک رمضان که می شد، حسب روایتی که سید در اقبال دارد «مسند» هم نقل کرده، اول ماه مبارک رمضان تمام اسرایش را آزاد می کرد؛ همه بنده ها را آزاد می کرد. امام زین العابدین (علیه السلام) بنده ها را تا ماه رمضان نگاه می داشت و در ماه رمضان، همه غلام ها را آزاد می کرد، عید روزه که می شد، غلام می خرید. بنده چه می کنم؟ بنده همه را غلام می کنم، به جای این که ماه رمضان آزاد کنم، تلاش می کنم با دروغ، نیرنگ و عوام فریبی، همه را در ماه رمضان غلام خود کنم! در ماه رمضان و ظلم؟ در ماه رمضان و بدگویی از افراد؟ در ماه رمضان و بی احترامی نسبت به مسلمان ها؟ «من اهان لی ولیاً فقد بارزنی بالمحاربه»،[۴] این حدیث قدسی است، و می گویند فرق حدیث قدسی با قرآن در این است که قرآن با وحی به وسیله جبرئیل آمده و حدیث قدسی خودش بر پیغمبر اسلام نازل شده است. آخر «مجمع البحرین» فرق بین حدیث قدسی و قرآن را بیان می کند. حالا ماه رمضان که ماه خداست و ما مهمان خدا هستیم، آن وقت در آنجا ظلم کنیم؟ اذیت کنیم؟ به افراد صدمه بزنیم؟ افراد را گرفتار کنیم؟ بدانیم در همیشه روی یک پایه نمی چرخد؛ یک روزی ظالم فریاد می زند، اما کسی به دادش نمی رسد. [فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَهً بِمَا ظَلَمُوا]،[۵] کجا رفتند ظلمه؟ «این الظلمه و ابناء الظلمه»؟ پادشاهانی که ظلم و ستم می کردند، کجا رفتند؟ قدرتمندان ستمگر کجا رفتند؟ نمی خواهم بگویم من و تو به جامعه ستم می کنیم، می گویم حداقل به همسایه مان ظلم نکنیم؛ حداقل به فرزندانمان ظلم نکنیم. والا حاکمان و قدرتمندان که نه دستمان به آنها می رسد و نه ما را قابل می دانند، آنها خودشان مستقل هستند و هر طور می خواهند، عمل می کنند و هیچ کسی سؤال و جوابی هم ندارد. البته روزی سؤال و جواب دارند. [وَلاَ یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ]،[۶] می خواهد حرف بزند، می گوید می خواهم حرف بزنم. اصلاً به او اجازه نمی دهند چون می خواهد دروغ بگوید، اینجا که دروغ گفته، آنجا هم دروغ، اینجا که اهل نفاق بوده، آنجا هم نفاق، [الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم]،[۷] یک روز آنها می آیند شهادت می دهند. در دعای کمیل می خوانید «کرام الکاتبین» یعنی آنهایی که به تو اطلاع می دهند [خدا]، اینها کرام اند، بزرگان اند؛ نه آدم های مجهول الهویه، دروغگو، بدجنس و پست. انسان در هر شریطی نباید دروغ بگوید. یادتان هست که چند سال قبل گفتم دروغ نگوییم، به مردم بگویید در «جامع الأخبار» آمده است که اگر مسلمانی دروغی بگوید، یک بوی بد از دهانش خارج می شود که هفتاد هزار فرشته لعنتش می کنند،[۸] بگویید دروغ بد است، جزو گناهان کبیره است، از جانب هرکسی باشد، بد است، دروغ بدبختی می آورد، نابسامانی می آورد، اگر آدم دروغ بگوید، از جرگه اهل ایمان بیرون می رود. یک حملاتی به ما شد که چرا این طور می گویی، بگذارید بگویند. خوب خسته که شدند، اما یک روزی [وَلاَ یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ]. یک روزی، آتشی انسان را می گیرد که قلوب انسان را می سوزاند [نَارُ اللهِ الْمُوقَدَهُ*الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الاَْفْئِدَهِ]،[۹] دیده اید وقتی آدم در یک جا خجالت می کشد، چطور می سوزد و ناراحت است؟ حالا این نمونه ای است از آتش آنجا که قلب را می سوزاند، جان را می سوزاند؛ روبه رو می رود، آتش است؛ سمت راست می رود، آتش است؛ سمت چپ می رود، آتش است؛ پشت سر می رود، آتش است، چون اینجا همیشه آتش از دهانش درآمده؛ همیشه تمسک به ظلم و ستم کرده؛ همیشه بی احترامی کرده است. خوب آنجا هم همین است، آنجا انعکاس اعمال اینجاست، بلکه به فرموده سیدنا الاستاذ امام(س) و فلاسفه بزرگ، ما از همین جا بهشت را آماده می کنیم و به آنجا می رویم؛ از همین جا جهنم را آماده می کنیم و به آنجا می رویم. این جهنمی که اینجا ما را می سوزاند، حجاب جلویش است و کم هم می سوزاند، ولی آنجا دیگر حجابی نیست و می سوزاند تا قلب انسان آتش می گیرد. گفتند مرحوم حاج میرزا احمد مدرس به یکی از بزرگان که نمی خواهم اسمش را ببرم، گفت آقا این قانون سربازی را بردارید، چون این قانون در همه جا مشکل است، مخصوصاً در مملکت ما و در بهترین دوران جوانی به سربازی می رود. خوب اگر جنگ باشد که خود مردم بدون سربازی هم می روند. امام در «کشف الاسرار» گفته سربازی در اسلام چطور است. به او گفت شما سربازی را بردارید. لا اله الا الله که قدرت چه می کند! با آدم های خوب چه می کند! گفت شنیده ام شما لمعه خوب می گویید، شما همان درس لمعه تان را بگویید. یعنی وارد این مسائل نشوید! بعد که از دنیا رفت در مدرسه نیم آورد دوازده بار نماز بر او خوانده شد؛ یعنی هر یک از مجتهدین بزرگ اصفهان با مأمومینشان می آمدند به مدرسه و چون برای همه جا نداشت، نماز میت می خواندند و می رفتند. در حال احتضار، یک طرفش مرحوم آسید محمدباقر درچه ای استاد آیت الله بروجردی نشسته بود و یک طرفش مرحوم آخوند گزی صاحب عنوان الکلام، آدم بسیار موجّه و موقّر و عالمی بود. آن وقت رو می کرد به طرف چپ، حمله می کرد و عصبانی می شد، رو می کرد به سمت راست و خوشحال می شد. به آسید محمدباقر گفتند این محتضر چه کار می کند؟ گفت به طرف چپ که رو می کند، شیاطین عدیله را می راند و به طرف راست که رو می کند، با فرشتگان سر و کار دارد و با آنها صحبت می کند.
خدایا! ماه رمضان را برای ما ماه عبادت، طاعت و بندگی خودت قرار بده. خدایا! ماه رمضان را در روز قیامت از دست ما راضی قرار بده. خدایا! قرآن، احکام اسلام، نبی اسلام و ائمه معصومین (علیهم السلام) را از دست ما راضی قرار بده. خدایا! به ما توفیق بده به قدر توانمان اعمال ماه خدا و شهر ضیافت الله را انجام بدهیم.
================
[۱]. دعای روز اول ماه رمضان.
[۲]. دعای روز چهارم ماه رمضان.
[۳]. توبه، آیه۱۰۳.
[۴]. کافی، ج۲، کتاب الأیمان و الکفر، باب من آذی المسلمین و أحتقرهم، ح۸.
[۵]. نمل، آیه۵۲.
[۶]. مرسلات، آیه۳۶
[۷]. یس، آیه۶۵.
[۸]. الْمُؤْمِنُ إِذَا کَذَبَ مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ لَعَنَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ خَرَجَ مِنْ قَلْبِهِ نَتْنٌ حَتَّى یَبْلُغَ الْعَرْشَ وَ یَلْعَنُهُ حَمَلَهُ الْعَرْش (بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۶۳، به نقل از: جامع الاخبار) در روایت دیگر آمده: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَلَکَیْنِ: هَلْ یَعْلَمَانِ بِالذَّنْبِ إِذَا أَرَادَ الْعَبْدُ أَنْ یَفْعَلَهُ «۱۱»، أَوِ الْحَسَنَهِ؟ فَقَالَ: «رِیحُ الْکَنِیفِ وَ رِیحُ «۱۲» الطِّیبِ «۱۳» سَوَاءٌ؟» قُلْتُ «۱۴»: لَا، قَالَ: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا هَمَّ بِالْحَسَنَهِ، خَرَجَ نَفَسُهُ طَیِّبَ الرِّیحِ، فَقَالَ صَاحِبُ الْیَمِینِ لِصَاحِبِ الشِّمَالِ: قِفْ «۱۵»، فَإِنَّه قَدْ «۱» هَمَّ بِالْحَسَنَه إِذَا هَمَّ بِالسَّیِّئَهِ، خَرَجَ نَفَسُهُ مُنْتِنَ «۵» الرِّیحِ، فَیَقُولُ صَاحِبُ الشِّمَالِ لِصَاحِبِ الْیَمِینِ: قِفْ، فَإِنَّهُ قَدْ هَمَّ بِالسَّیِّئَه، فَإِذَا هُوَ فَعَلَهَا کَانَ لِسَانُهُ قَلَمَهُ وَ رِیقُهُ مِدَادَهُ وَاَثْبَتَهَا عَلَیْهِ؛ از امام کاظم(علیه السلام) پرسیدم دو ملک نویسنده اعمال از کجا میدانند کاری که بنده میخواهد انجام دهد، حسنه یا سیئه هست؟ امام فرمود: آیا بوی کثافت با بوی عطر یکسان است؟ هرگاه بنده تصمیم به انجام کار خوبی میگیرد، نفسش معطر میشود و نویسنده خوبیها به نویسنده بدیها میگوید: دست بدار که او تصمیم به خوبی گرفته است و هر گاه تصمیم به انجام گناهی بگیرد، نفس او متعفن میشود و نویسنده بدیها به نویسنده خوبیها میگوید: دست بدار که این تصمیم به گناه گرفته است، پس به محض اینکه آن عمل را انجام داد، زبانش قلم و آب دهانش مرکب میشود و آن عمل را بر ضرر او ثبت میکند. (کافی، ج۲، ص۴۲۹)
[۹]. همزه، آیه۶و۷.
انتهای پیام




