پیامدهای حمله به سفارت عربستان
مصطفی ایزدی، فعال فرهنگي در یادداشتی در روزنامه ی شرق نوشت:
پس از حمله عدهای با لباس شخصی به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد، در یادداشتی نوشتم که نفوذیهای آگاه، عوامل آگاه خود را به میدان تفرقهافکنی بین ایران و عربستان فرستادهاند؛ اگرچه بین این دو کشور مسلمان، اختلافات دیرینه وجود داشته؛ اما بدون تنشآفرینی، بهویژه وقتی که حاکمان حجاز به دلیل تحمیل یک جنگ ضدانسانی در یمن، به ضعف مفرط دچارند، میتوان از اختلاف و تفرقه کاست.
اگر همه مسلمانان، بهویژه علما و سیاستمداران به این باور برسند که دین اسلام با اتحاد فرقههای گوناگون اسلامی، گسترش مییابد و با تفرقه و خصومت، ضربه میخورد، جایی برای اینهمه درگیریهای خانمانسوز در میان مسلمانان و این همه مزاحمت کشورها برای یکدیگر، نمیماند. اگر کشورهای بزرگ اسلامی، اعم از ایران، مصر، عربستان، پاکستان، ترکیه، مالزی، مراکش، افغانستان و سایر ممالک مسلماننشین، به وحدت برسند و از کشمکشهای فرقهای و مذهبی دست بردارند، جهان اسلام پیشرفت میکند و میتواند به رقابت با جهان پیشرفته بپردازد؛ اما چنین فرضی فعلا در دسترس نیست و نمیتوان همه اغراض و کینهها و تعصبات مذهبی را از میان علما و سیاستمداران مسلمان برچید؛ ولی میتوان با تدبیر و کیاست و دفع مزاحمان، از ضربهخوردن بیشتر بر پیکر اسلام و مسلمین جلوگیری کرد. آنچه در این دو، سه دهه در عربستان علیه ایران و ایرانیان صورت گرفته، نشان میدهد حاکمان قبیلهای عربستان که با شیوهای غیردموکراتیک، بر سر قدرت آمده و همچنان حکومت میکنند، به دلایلی چند، ازجمله نژادپرستی، تعصب مذهبی، بیفرهنگی، حسادت به شرایط ایران در منطقه و وابستگی به دشمنان اسلام، نمیخواهند ایرانیان را در مکه و مدینه ببینند، حتی هنگامی که همه مسلمانان واجد شرایط برای حج تمتع، در خانه خدا گردهم میآیند، دیدن ایرانیان برایشان بسیار سخت است؛ بنابراین سعی میکنند به شیوههای گوناگون برای حج ایشان مانعتراشی کنند. به نظر نگارنده، از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ایران – که جوانان حجازی نیز علاقهمند به تغییر شرایط کشور خود بودند- و پسازآن، شکست عراق در جنگ تحمیلی، سعودیها ترفندهای زیادی را به کار بردهاند که از شرکت ایرانیان در مراسم حج جلوگیری کنند. بهراحتی میتوان رفتار حاکمان عربستان در ٣٠ سال گذشته را اجرای یک سناریوی ضدایرانی قلمداد کرد که چند وقت یک بار گوشهای از آن روی صحنه میآید.
١- حمایت همهجانبه عربستان سعودی از صدام در جنگ تجاوزکارانه علیه ایران و انقلاب اسلامی، به قصد تضعیف مردم ایران و کوچککردن کشورمان، بخشی از این سناریو بود.
٢- بهانهجویی سعودیها درباره مراسم برائت از مشرکین و تلاش آنان برای جلوگیری از چنین مراسمی به هر بهانه، در دهه اول انقلاب. ٣- همزمان با یأس بعثیها از پیروزی بر ایران و جداکردن خوزستان از ایران، یعنی در سال هفتم جنگ تحمیلی (تابستان ١٣٦٦) کشتار وحشیانه ایرانیان در خیابانهای مکه مکرمه که بیش از ٤٠٠ زائر ایرانی به شهادت رسیدند، بخشی از سناریوی یاد شده است؛ ناامن نشاندادن سرزمین وحی برای حجاج ایرانی، محتملترین نتیجه این قتلعام شیطانی در امنترین نقطه جهان. ٤- بیاحترامی به حیثیت دو نوجوان ایرانی در یکی از فرودگاههای عربستان که نتیجهاش در ایران، دامنزدن به غیرضروریبودن سفر به عربستان، در شبکههای اجتماعی مجازی بود. این امر نفرت دیرینهای را که در زمانهای گذشته بین ایرانیان و عربها بوده، زنده کرد و بهترین هدیه به حاکمان حجاز بود. چهبسا دامنزدن به ناسازگاری نژادی دو کشور، از ناحیه نفوذیها کلید خورده و جوانان پرشور ایرانی، آن را دامن زدهاند. ٥- وقتی همه آن ترفندها، برای جلوگیری از رفتن ایرانیان به مکه و مدینه کارساز نبود، سعودیها چاره را در این دیدند که واسطه سیاسی خود را با ایران اسلامی قطع کنند تا زمینه حضور ایرانیان برای زیارت خانه خدا و مرقد مطهر نبوی در مدینه منوره، از بین برود. آخرین بخش سناریو این بود که باید اجرا میشد. این اقدام غیرمعمول، بهانهای میطلبید که متأسفانه به دست عدهای افراطی بیفکر در حمله به سفارت عربستان در تهران صورت گرفت. اگر بپنداریم که حمله به سفارت عربستان در تهران، بخشی از آن سناریو بوده، پندار اشتباهی است؟
انتهای پیام