خرید تور تابستان

تک‌گوییِ اجباری مونا فرجاد از ابتلایش به کرونا [+فیلم]

مونا فرجاد که آخرین روزهای ابتلا به کرونا را سپری می‌کند، از فاجعه‌ای انسانی سخن می‌گوید که هر روز شاهدش هستیم؛ از دست دادن تعداد زیادی از هموطنان‌مان، شلوغی مصیبت‌بار بیمارستان‌ها، داروهایی کمیاب با قیمت‌هایی گزاف، کادر درمانی که به تنگ آمده و جامعه‌ای که تحت فشار روانی سنگینی است.

او این پرسش را هم مطرح می‌کند که در این شرایط اگر خانواده یک کارگر دچار کرونای دلتا شد، باید بال بال زدن و مرگ عزیزش را به تماشا بنشیند؟

او که دو نوبت واکسن کرونا زده و این روزها به این بیماری مبتلا شده در گفتگو با ایسنا توضیحات کوتاهی درباره بیماری خود و شرایط دارو و درمان همزمان با خیز پنجم کرونا بیان می‌کند.

فرجاد درباره ابتلای خود به کرونا می‌گوید: دو دوز واکسن زدم. ۱۶ روز بعد از تزریق دوم درگیر شدم. همه می‌دانیم واکسن، ایمنی کاملی ایجاد نمی‌کند و همچنان احتمال ابتلا به ویروس وجود دارد. فقط رنج بیماری را کاهش می‌دهد و جلوی مرگ را می‌گیرد ولی از ابتلا پیشگری نمی‌کند مگر اینکه دست کم هفتاد درصد جامعه واکسینه شده باشند.

او درباره تزریق واکسن توضیح می‌دهد: تنها راهی که می‌توانستم واکسن بزنم، شرکت در فاز تحقیقاتی و مطالعاتی یک واکسن بود و همین راه را انتخاب کردم.

این بازیگر در عین حال تاکید می‌کند: این مطلب به معنی بد بودن واکسن ایرانی نیست. تا جایی که می‌دانم در کشورمان سابقه خوبی در ساخت واکسن داریم. به هر حال طبق توصیه سازمان بهداشت جهانی مبنی بر این که هر واکسنی در اختیارتان است، حتما بزنید، من هم تصمیم گرفتم این واکسن را بزنم و امیدوارم واکسن ایرانی هم به تایید بهداشت جهانی برسد.

او در ادامه با ابراز تاسف از آمار بالای قربانیان کرونای دلتا اضافه می‌کند: اگر پیش از این و قبل از ورود گونه دلتا، به واردات واکسن سرعت داده بودند و مثلا ۶ ماه پیش می‌توانستیم واکسن و پایگاه‌های واکسیناسیون بسیار بیشتری در اختیار داشته باشیم که مردم ناچار نشوند در صف‌های طولانی بایستند و اگر آن زمان که بحث ضرورت قرنطینه مطرح بود، این کار را جدی گرفته بودیم و به هر ضرب و زوری بود، قرنطینه واقعی به معنی بسته شدن ورودی و خروجی شهرها ایجاد می‌شد، شاید امروز همه‌گیری وحشتناک کرونای دلتا را تجربه نمی‌کردیم، شاهد این همه مرگ هم نبودیم، کادر درمان این گونه در سختی نبود و این همه فشار روانی در جامعه وجود نداشت.

او که برای درمان خود چند مراجعه کوتاه مدت به بیمارستان داشته است، ادامه می‌دهد: یک بار برای اسکن ریه به بیمارستانی تازه تاسیس و محلی رفتم اما شلوغی و ازدحام جمعیت در آن غیرقابل باور بود. این بیمارستان هنوز ناشناخته است و قبل‌تر که برای کارهای دیگری به آن مراجعه کرده بودم، خیلی خلوت بود ولی حالا شلوغی آن برایم غیرقابل باور بود. می‌خواستم آمپولی تزریق کنم ولی گفتند دست کم ۴۵ دقیقه معطلی داردکه تصمیم گرفتم به خانه بیایم و تزریقات را در خانه انجام بدهم.

فرجاد ابراز تاسف می‌کند: شلوغی بیمارستان‌ها مصیبت است و دارو هم به سختی پیدا می‌شود. یک اسپری نیاز داشتم که یکی از دوستان پزشکم توانست از داروخانه‌ای در کرج پیدا کند. برای پیدا کردن سرم به چندین و چند داروخانه مراجعه کرده بودند. چون خیلی از داورهای کرونا از طریق سرم تزریق می‌شود، وضعیت دارو و سرم فاجعه است، سخت پیدا می‌شود، آن هم با قیمت‌هایی عجیب و غریب  ؛ سرم چیست که پیدا نشود؟! خود من یک سرم را ۶۰ هزار تومان پیدا کردم ولی پیغام‌هایی در صفحه‌ام دارم که بعضی از مردم بابت یک سرم تا ۱۵۰ هزار تومان هم پرداخته‌اند.

او به قیمت دیگر داروهای کرونا هم اشاره می‌کند و می‌گوید: خوشبختانه ریه‌ام درگیر نشده بود، بنابراین به داروی رمدسیور نیاز پیدا نکردم ولی می‌دانم که این دارو اگر پیدا شود، بین ۲ تا ۱۵ میلیون خرید و فروش می‌شود که واقعا فاجعه است چون پای جان آدم‌ها در بین است. سئوال من این است که اگر کارگری که درآمد بالایی ندارد، در این وضعیت عزیزش بیمار شود، چه باید بکند؟! باید شاهد بال بال زدن و مرگ او باشد؟! این شرایط، فاجعه انسانی به معنای واقعی است که هر روز در حال وقوع است!

مونا فرجاد در دوران کرونا تک گویی‌های نمایشی زنانه‌ای را بر اساس حروف الفبا در صفحه شخصی خودش اجرا می‌کند که مورد اقبال تماشاگران قرار گرفته است.


یک تک‌گوییِ اجباری بی ترتیبِ الفبا

مونا فرجاد که در صفحه‌ی اینستاگرام خود تکگویی‌هایی را اجرا می‌کند، چند روز پیش در کنار ویدیویی با عنوان «یک تک‌گوییِ اجباری بی ترتیبِ الفبا» نوشت:

به‌جای «تک‌گویی‌های زنانه بر اساسِ حروفِ الفبا»: یک تک‌گوییِ بی الفبا
نفس ندارم که بخوانم
جان ندارم که حفظ کنم
چرایش روشن، اگر به پیرامون بنگریم
که چون من بسیارند این روزها
تا بازگشتِ نفس، با شما همراهانِ گرامی‌ام،
که پشتیبانی‌تان پشت‌گرمی‌ام بود و دلخوشیِ این راهِ تا نیمه رفته، خداحافظی می‌کنم و بدانید هرروز الفبا در سرم می‌چرخند به شوقِ وصلِ دوباره با شما.
اما خارج از ادبیات، که حتا تلخ و سیاهش، نور است ‌شیرینی، جهتِ اطلاع هموطنانم بگم که من دو دوز واکسن زده بودم؛ نه خارج و اینا… همین‌جا… نه با رانت و‌ پارتی و این‌ها؛ بلکه در مراحلِ تحقیقاتی… و خب شاید همون بوده که رنج رو کاهش داده؛ شاید هم نه! نامی از واکسن نمی‌برم که دستاویزی برای ارزیابی‌های هول‌هولکی و غیرعلمی نشه. اما به‌نظرم لازمه بدونیم که ایمنیِ بعدِ واکسن، صددرصد نیست؛ و از اون‌جا که هیچ اعتمادی به قول‌ها و نویدهایی که می‌دن نیست، خودمون… خودمون باید مراقب همدیگه باشیم؛ با همون راه‌های ساده‌ای که یاد گرفته‌یم… ما وظیفه‌ی خودمون رو برای حفظِ سلامتیِ خود و دیگران انجام بدیم؛ باقی‌ش دیگه بخت‌مونه که معلوم نمی‌کنه ما رو کجا می‌شونه… به امید دیدار در زودها…

ببینید:

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا