صفدر تقی زاده و ادبیات داستانی جنوب
محمد کیانوشراد، نمایندهی اسبق مردم خوزستان در مجلس، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده، به یاد زنده یاد صفدر تقی زاده، نویسنده، که در روزهای اخیر درگذشته است، نوشت:
سال ۸۳ «همایش ادبیات داستانی جنوب» که با بزرگداشت یکی از پیشکسوتان ِ داستان نویسی ایران، «عدنان غریفی» همراه بود، به همت بنیاد خوزستان شناسی در اهواز برگزار شد.
دکتر محمد جعفری قنواتی از اساتید، تاریخ و فرهنگ عامه ایران، و مدیر پژوهشی بنیاد خوزستان شناسی، طی سخنانی گفت: «برگزاری این همایش، در حقیقت، نخستین همایش داستانی خوزستان، طی چهل سال اخیر است. داستان نویسی در خوزستان که از اواخر دهه ۳۰ پا گرفته بود، در دهه ۴۰ با شکوفایی قابل توجهی همراه گردید و تعداد زیادی از نویسندگان را به سوی خود جلب کرد. در دهه چهل با حضور موثرافرادی مانند زنده یاد احمد محمود، محمد ایوبی، عدنان غریفی، پرویز زاهدی، مسعود میناوی، بهرام حیدری، منوچهر شفیانی، ناصر مؤذن، پرویز مسجدی، احمد آقایی، و ….. باعث گردید ادبیات داستانی خوزستان، قوام گیرد».
این همایش با سخنانی از عدنان غریفی، صفدر تقی زاده، مصطفی مستور، محمد جعفری قنواتی، حسن میرعابدینی، نصرالله امامی، صالح حسینی، به همراه مراسم تقدیر از عدنان غریفی داستان نویس، شاعر و مترجم جنوبی به پایان رسید. مجموعه سخنرانیهای این همایش، در صورت شرایط لازم منتشر خواهد شد.
تقی زاده به نقش ترجمه آثار انگلیسی و آمریکایی در داستاننویسی کوتاه اشاره دارد. و در کنار آن به محیط صنعتی شرکت نفت و مسائل کارگری در شکل گیری مضمون و نیز با روحیهٔ خاص جنوبی که آمیخته به صداقت و صمیمتی خاص است و در آثار نویسندگان جنوبی وجود دارد اشاره میکند. نقش ترجمههای تأثیر گذار تقی زاده، در شکل گیری ادبیات نو، نقشی قابل توجه و ماندگار است.
در این همایش، صفدر تقی زاده نیز در مورد شکل گیری و بسط «نطفه ادبیات داستانی جنوب» سخن گفت.
متن سخنان مرحوم صفدر تقی زاده، در اینجا برای نخستین بار منتشر و تقدیم خوانندگان میشود.
سخنان صفدر تقی زاده در همایش ادبیات داستانی جنوب
نطفه ادبیات داستانی خوزستان، با صدور یک مرغ پا کوتاه ِ گردن دراز، در اواخر دههٔ ۱۳۳۰ در آبادان بسته شد. «مرغ پا کوتاه» اسم داستان کوتاهی است از نجف دریابندری، و میشود گفت که نخستین داستان کوتاهی است که از یک جوان خوزستانی به شکل پرداخته و نوشته شده است.
داستانی است مربوط به یک مرغ که در روزهای شنبه و چهارشنبه به تقلید از خروس آواز میخواند و همین موجب میشود، مردم خانهای که مرغ پا کوتاه، در آن است، با بلاهای زیادی مواجه شوند.
در خلال داستان، زندگی فلاکت بار کارگران شرکت نفت در آبادان آن روز را هم، به تصویر میکشد.
نجف دربابندری شاید پس از خواندن ِ داستانهایی از ادبیات ِ نوین آمریکایی آن روز، این داستان را نوشته است. داستانی که هنوز هم از داستانهای کوتاه خوب تاریخ داستان نویسی ماست.
من در آن سالها، در همان دبیرستانی که دریابندری درس میخواند بودم. هر دو در دبیرستان رازی آبادان بودیم.
البته او دو سه سالی از من جلوتر بود. بعدها که به شرکت نفت پیوستم، دوستی ما ادامه یافت. در آن ایام ما شبها به باشگاه ایران در آبادان میرفتیم و دور هم جمع میشدیم.
شرکت نفت برای کارمندانِ خودش تسهیلاتی فراهم کرده بود، از جمله باشگاهها و سینماهایی که فیلمهای تازه انگلیسی و گاهی آمریکایی نشانمی داند. گروهی از کارمندان شبها به باشگاه میرفتند، گروهی شطرنج بازی میکردند، گروهی بیلیارد، گروهی جمع میشدند و در باره برنامههای ورزشی حرف میزدند، گروهی مثل ما به ادبیات و هنر و سینما به خصوص موسیقی کلاسیک علاقه مند بودند. ما در باشگاه جمع میشدیم و آقای دریابندری یک شب برای ما همین داستان «مرغ پا کوتاه» را خواند که خیلی برایمان جذابیت داشت. گاهی هم پیک نیک میرفتیم و در میان نخلستانها جمع میشدیم و هر کسی هر هنری داشت در آنجا ارائه میداد.
آقای دریابندری در این پیک نیکها هم شعرهایی که از حفظ بود با صدایی رسا و مؤثر میخواند. شعرهایی مثل شعر عقاب دکتر خانلری یا شعر جغد جنگ ِ ملک الشعرای بهار.
شرکت نفت در آبادان نشریهٔ روزانهای هم منتشر میکرد که خبرهای هنری و برنامههای سینمایی و ورزشی و باشگاهی در آن چاپ میشد. گذشته از این آگهیها و خبرها گاهی مطالب ادبی هم در این روزنامه منتشر میشد که برای علاقه مندان به ادبیات خیلی لذت بخش بود.
چند سالی پیش از آن ایام در ادبیات کشور آمریکا تحولی صورت گرفته بود و بهویژه در دنویسی، نویسندگانی صعود کرده بودند که آثارشان تقریباً برای همهٔ مردم دنیا جذابیت داشت. نام ارنست همینگوی مثلاً همه جا بر سر زبانها بود.
نمونههای کوچکی از آثار این نویسندگان در نشریه خبرهای روز و بعدها در نشریهٔ «پیک نفت» و «مشعل آبادان» منتشر میشد که علاقه مندان به ادبیات را جذب کردند. ۳-۴ سالی پیش از این ایام صادق چوبک، مجموعه داستانهای «خیمه شب بازی» را منتشر کرده بود. صادق چوبک هم به احتمال بسیار قوی، تحت تأثیر این ادبیات تحول یافتهٔ امریکا، به ویژه مثل آلبرت ماتز، قرار گرفته بود و این داستانها را که البته برای خودشان اصالت داشتند و کاملاً ایرانی بودند نوشته بود.
داستان «عدل» صادق چوبک در بارهٔ اسبی است که در جوی آبی افتاده است و قلم پایش شکسته، و مردم اطراف او جمع شدند و اظهار نظرهایی میکنند، تحت تأثیر کامل داستان ِ واقعی گوشهٔ خیابان اثر آلبرت ماتز است.
دو سه سال بعد هم، ابراهیم گلستان داستانهایی از ارنست همینگوی ترجمه کرده بود و با مقدمهٔ مبسوط و روشنگرانهای بنام زندگی خوشِ کوتاه فرانسیس مکومبر منتشر کرده بود.
مطالهٔ این آثار، نجف دریابندری جوان و اهل مطالعه را برانگیخته بود که مرغ پا کوتاه را بنویسد.
در این سالها من از دبیرستان رازی آبادان به آموزشگاه فنی نفت آبادان یا همان «تکنیکال اسکول» رفتم و در آنجا ادامه تحصیل دادم. در اینجا با محمد علی صفریان، یک انسانی شریف و فرهیخته هم کلاس شدم. در آموزشگاه فنی نفت آبادان هر ساله جشنی بر پا میکردند و به فارغ التحصیلان اول تا سوم جوایزی میدادند و بعضی از آنها را برای ادامه تحصیل به انگلستان میفرستادند. در این جشن یا مراسم، غالباً نمایشنامههایی هم اجرا میکردند.
استاد ما «مستر فریمن» دست بر قضا من و محمد علی صفریان را هم برای بازی در نمایشنامهٔ آن سال انتخاب کرد و اجرای نمایشنامه با موفقیت مواجه شد و قرار شد، نمایش به زبان فارسی هم اجرا شود. محمد علی صفریان و من نمایشنامه را به زبان فارسی ترجمه کردیم و از اینجا کار مشترک ما بصورت مترجم آغاز شد. ما هم در نشریههای شرکت نفت و از جمله در خبرهای روز مطالبی ترجمه میکردیم و به چاپ میرساندیم.
در آن زمان ما مقالهای ترجمه میکردیم، تحت این عنوان که، آیا همینگویهای دیگری هم وجود دارند؟ در این مقاله آمده بود که ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر و اسکات فیتزجرالد و تامس وولف، بطور قطع تا بیست سال بعد همچنان در زمرهٔ نویسندگان بزرگ آمریکا قرار دارند و مورد احترام خواهند بود. اما آیا از میان نویسندگان ِ جوان آمریکایی پس از جنگ جهانی دوم چه کسانی میتوانند عضو این گروه باشند؟
مطالعه نشان میداد که سن اغلب آنها از ۴۰ کمتر نیست. بعضی از نویسندگان دیگر مثل ِ ایروین شاو، جان لوسی، سال بلو و رالف الیسن نام برده بود که همگی حدود ۴۰ ساله بودند.
نویسندگان جوانتر ، نورمن میلر، ترومن کاپوتی، ج. د سالینجر و گور ویدال حدود ۳۲ ساله هستند. این گونه مطالب برای خوانندگان علاقه مند به ادبیات داستانی بسیار دلچسب بود. همراه با ترجمهٔ داستانهایی از همینگوی و اشتاین برگ و آستین کالور و نویسندگان دیگر.
می توانگفت که نشریههای شرکت نفت و تسهیلاتی که شرکت نفت برای علاقه مندان به هنر و ادبیات فراهمکرده بود در پیشبرد داستاننویسی ما تأثیر فراوان داشت.
نجف دریابندری، پس از داستان «مرغ پا کوتاه گردن دراز» سرگرم ترجمهٔ وداع با اسلحهٔ همینگوی شد و هر چند که از سالهای بعد، سه – چهار داستان کوتاه دیگر نوشت، دیگر بهکلی کار نوشتن داستان را کنار گذاشت و یکسره به ترجمهٔ آثار ادبی و فلسفی پرداخت.
با توجه به اینکه نشریههای شرکت نفت، که تماماً در آبادان منتشر میشد و به مناطق نفت خیز هم میرفت، می توانبا حدس و گمان گفت که احمد محمود هم در اهواز با این نشریهها آشنا بوده، یا نمونههای از ادبیات آن روز آمریکا را که در این نشریهها منتشر شده یا بصورت کتاب منتشر شده، خوانده است و کار نویسندگی را با این پشتوانهها آغاز کرده است.
چیزی حدود ۱۰ سال پس از آغاز داستان نویسی در آبادان، نسل تازهای از نویسندگان جدید در شهرهای مختلف خوزستان پا گرفت و در مسابقههای داستان نویسی، شایستگیهایی از خود نشان دادند.
از جمله ویژگیهای داستاننویسی خطه خوزستان، میتوان به طور خلاصه به یکی یا دو کلمه اشاره کرد و آن نیز، سلامت و صداقت و دلنشینی کلام آنهاست و انتخاب موضوعهای بکر و انسانی. من چند سال پیش با یکی از نویسندگان نسبتاً مطرح ِ داستان نویسی امروز، صحبت میکردم و از او پرسیدم که، آیا شما اصلاً در آبادان و اهواز و مناطقِ نفت خیز بودهاید؟ گفت نه. گفتم پس چطور مطالبی در باره خصوصیات خوزستان از جمله پالایشگاه و لهجهٔ آنها در داستانهایت نوشتهای؟ گفت آخر میخواستم به داستان ِ خودم مثل نویسندگان ِ خوزستانی لطف و چاشنی تازهای بدهم.
خطه خوزستان امروز به وجود این نویسندگان و شاعران خود افتخار میکند و من مطمئنم که خوزستان با اینمایه های امید بخش، آیندهای بس درخشان در پیش خواهد داشت. متشکرم.
انتهای پیام