خرید تور تابستان

ما و مسالهٔ سقوط افغانستان | فاطمه کریمخان

فاطمه کریمخان، روزنامه‌نگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهٔ اوضاع افغانستان نوشت:

کمتر کسی پیدا می‌شود که این روزها در رسانهٔ شخصی‌اش، از امکانی برای ارسال مطلب و اظهار نظری در مورد اوضاع افغانستان خودداری کرده باشد، مهم نیست که اغلب آنچه این روزها حتی در رسانه‌ها منتشر می‌شود یا به کلی نسبتی با آنچه در افغانستان رخ می‌دهد ندارد و یا تنها سایه‌ای محو از حوادث را بازنمایی می‌کند؛ فضای تحلیلی جدی فارسی زبان سال‌هاست که آموخته برای دسترسی به «خبر» و «اطلاعات» اصولاً نمی‌توان روی فارسی زبانان حساب زیادی باز کرد، با این حال حجم محتوایی که فارسی زبانان در حال تولید آن هستند چشم‌گیر است، و حتی اگر نسبتی با افغانستان و طالبان نداشته باشد، آینهٔ خوبی در برابر خود ما قرار داده است.

عموماً در چنین وضعیتی می گویند بهتر است از آنچه فعالان سیاسی و رسانه‌ای غیرمشهور تولید می‌کنند گذر کنید و ببینید آنها که دسترسی‌های وسیع‌تری به مخاطبان دارد و به نوعی رهبران افکار به حساب می‌آیند در تحلیل اوضاع چه می‌گویند، این بار اما اجازه دهید به قاعدهٔ هرم رجوع کنیم، و ببنیم آن‌ها که دسترسی خاصی به اطلاعات و دانش ندارند، دسترسی خاصی به رسانه‌ها ندارند، و همین طور دسترسی خاصی به منابع قدرت ندارند، ماجرا را چطور تفسیر می‌کنند.

به نظر می‌آید اقلاً سه گروه را می‌توان از هم تمیز داد، روشنفکران خسته، روزنامه‌نگاران و نویسنده‌های بازنشسته ممنوع القلم و ممنوع التریبون، استادهای دانشگاهی که به دانشگاه راهی ندارند، آنها که اتفاقاً تاریخ منطقه و افغانستان را می‌شناسند، فعالان ضد جنگ، و کسانی که از همان ابتدا هم به حضور آمریکا در منطقه و بخصوص افغانستان خوش‌بین نبودند، با بیم و امید به اوضاع نگاه می‌کنند. به هر حال حضور نظامی آمریکا در منطقه و بخصوص در افغانستان باید تمام می‌شد و هیچ راه آبرومندانه‌ای برای ترک یک جنگ باخته وجود ندارد. اینها کسانی بوده و هستند که از همان ابتدا هم گزارش‌های لنز بستهٔ شبکه‌های خبری وابسته به پول‌های خارجی از هفتهٔ مد و مدرسه اسکیت و حضور زنان در استادیوم‌های فوتبال در افغانستان را جدی نگرفته بودند و در مورد تحریک شکاف‌های موجود در یک جامعهٔ به شدت سنتی که عرصه نزاع‌های قومی و مذهبی و محل درگیری‌های نیابتی قدرت‌های منطقه‌ای بوده و هست هشدار می‌دادند. همین‌ها هستند که امروز بیشتر سکوت می‌کنند، از تحقق آنچه پیشبینی کرده بودند حسرت می‌خوردند و در عین نگرانی از سلطه یک گروه تندرو بر خاک افغانستان، و نگرانی در مورد فعالان مدنی کم شمار، کم بنیه و رها شده در جامعهٔ غیرروادار افغانستان به کسانی که امروز افغانستان را فروپاشی کامل مدنیت می‌دانند هشدار می‌دهند که طالبان نیرویی که بیش از دو دهه پیش کنترل افغانستان را در دست داشت نیست، و باید برای تحلیل اوضاع صبر کرد. اینها همان کسانی هستند که در ارائهٔ تصویر از وضعیت داخلی هم هیچ پیروزی یا شکستی را مطلق ارزیابی نمی‌کنند و معتقد هستند که آب به هر حال راه خودش را باز خواهد کرد.

در مقابل این گروه آرام و کم سر و صدا دو گروه دیگر با شدت و حدت در حال دریدن یکدیگر در بستری از تفسیر حوادث افغانستان هستند، در روزهایی که صدای پای طالبان در افغانستان هر روز بلندتر می‌شد عده‌ای با مقایسه موقعیت افغانستان با سوریه و عراق تحت حملهٔ داعش می‌پرسیند فاطمیون و نیروهای نظامی رسمی ایران کجا هستند و چرا برای دخالت در افغانستان و جلوگیری از آسیب به «ناموس شیعیان» و «تعطیل شدن عزاداری سید الشهدا» وارد میدان نمی‌شوند؟ در شب‌های آخر کامل شدن سلطه طالبان به افغانستان، درخواست از نهادهای بین المللی برای کمک و کنترل اوضاع افغانستان، و مقصر دانستن بایدن برای آنچه در افغانستان رخ می‌دهد افزایش پیدا کرد، همین گروه از فعالان سیاسی و رسانه‌ای بوده و هستند که مدام با پیدا کردن یا ساختن نشانه‌های این همانی برخی برخوردهای داخلی با رفتارها یا سیاست‌ها و موضع گیری‌های طالبان در افغانستان تندروهای ایران را متهم می‌کنند که سلف نیروهای طالبان هستند و از پیشروی آنها در افغانستان راضی و خوشحال‌اند.

گروه دیگر همان کسانی هستند که از طرف این دسته به عنوان هواداران طالبان توصیف می‌شوند، چهره‌های تندرویی که ادعا می‌کنند به مراجع قدرت نزدیک هستند و دولت شکست خورده افغانستان در برابر طالبان را با دولت‌های اصلاح‌طلب و میانه‌روی ایرانی این همانی می‌کنند و با «غرب‌گدا» خواندن بخش بزرگی از نیروهای داخلی از فرصت به وجود آمده برای تخلیه انرژی سر ریز شده‌شان برای دامن زدن به اختلافات و افزایش نارضایتی‌ها استفاده می‌کنند.

مشخص است که پای هیچ کدام از این دو گروه روی زمین بند نیست! حقوق بشر علاوه بر دغدغه‌مندان واقعی‌اش، مشتی کارمند پروژه‌ای در سرتاسر جهان دارد که با تعطیل شدن دخالت نظامی بخصوص آمریکا در کشورهای دیگر، از نان خوردن می‌افتند. در نتیجه فعالیت همین گروه‌هاست که عده‌ای در هیچ حالتی حاضر به پذیرش رئالیسم حاکم بر روابط بین الملل و بی اهمیتی تقریباً مطلق حقوق بشر برای هسته‌های سخت قدرت نیستند و همچنان امیدوار هستند که با نامه نوشتن و هشتگ زدن در شبکه‌های اجتماعی جلوی اتفاقات محتوم آینده را بگیرند، یا با ساخت این همانی به نارضایتی‌های به حق داخلی دامن بزنند و با پرخاش به بخشی از نیروهای داخلی که چندان هم مسالمت‌جو نیستند، به امنیتی‌تر شدن فضا و افزایش برخوردها کمک کنند. در طرف دیگر این میز کسانی که از هر فرصتی با ربط و بی ربط برای تحقیر و تخریب دست آوردهای جنبش مدنی در کشور استفاده می‌کنند، دولت‌های قانونی و روندهای سیاسی خرد و کلان کشور را که بعضاً با حمایت عالی‌ترین مقام کشور پیش رفته است زیر سؤال می‌برند و از یک کاسه کردن همهٔ کسانی که دقیقاً در سمت راست خودشان ننشسته‌اند بهره می‌برند، سطح منازعات را افزایش می‌دهند و تنش را بیشتر می‌کنند. به نظر می‌آید هر دو گروه با دلایل متفاوت اما به شیوهٔ مشابه گوش‌ها و چشم‌های خود را روی پذیرش واقعیت بسته‌اند.

بعید است در جهان حتی یک پدیده اجتماعی را بتوان پدیده‌ای تک عاملی توصیف کرد، تولد طالبان، قدرت گرفتن دوباره‌اش، سقوط دولت افغانستان، وضعیت امروز ایران، حتی یخ زدن آب در دمای صفر درجه هم چند عاملی است. همهٔ کسانی که تلاش می‌کنند از آب گل آلود وضعیت امروز افغانستان ماهی به نفع جدال‌های سیاسی داخلی خودشان بگیرند، در یک مسیر و با یک روش گام بر می‌دارند، نقش مار می‌کشند و مردم را از واقعیت منحرف می‌کنند.

عقل تحلیلی، عقل سرد است. کسانی که فضای سیاست را با فضای استادیوم اشتباه می‌گیرند، یک طرف با پرسیدن از این که «غیرتتان کجاست» بدون منطق و پشتوانه گروه‌های حامی دخالت نظامی ایران در خارج از مرزهای کشور را تحقیر می‌کنند، و طرف دیگر که باز هم بدون منطق و پشتوانه گروه‌های حامی افزایش رابطه با جهان را «غرب‌گدا و دست نشانده و جاسوس بیگانه» می‌نامند، تنها به ادامهٔ روند تناهی که هر روز فشار روانی بر دوش جامعه را سنگین‌تر می‌کند کمک می‌کنند و البته احتمالاً از این بستر برای تخلیه روانی و احیاناً پر کردن جیب و ردیف کردن دو سه پرونده برای آینده بهره‌برداری می‌کنند.

آنها که نگران دست‌آوردهای جامعه مدنی به صورت کلی، و هوادار ایدهٔ ثبات برای بهبود اوضاع و قدرتمند شدن نهادها برای افزایش تاب‌آوری و کاش فاصله و جدال بین دو سر طیف فعالان و دغدغه‌مندان سیاسی هستند، از ها ها و هو هو کردن فاصله بسیار دارند و همان‌ها، صدایی هستند که شنیده نمی‌شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا