کنفرانس تهران و یادآوری سفیران | عبدالله شهبازی
عبدالله شهبازی، تاریخپژوه، در «تاریخ ایرانی» نوشت:
در دهه ۱۳۸۰، که به عنوان مشاور تاریخی با سازمان صداوسیما همکاری میکردم، با بعضی سازندگان فیلم و سریال این مشکل را داشتم زیرا در فیلمنامههای خود گاه صحنههای حماسی و اغراقآمیز و غیرواقعی از مقاومت مردم در برابر حضور ارتشهای متفقین (بریتانیا و اتحاد شوروی و آمریکا) در ایران میساختند. باید برایشان فضای جنگ جهانی دوم و شهریور ۱۳۲۰ در ایران را توضیح مفصل میدادم و میگفتم که در فرهنگ سیاسی ایران شهریور ۱۳۲۰/ اوت ۱۹۴۱ بیش از همه به معنای سقوط دیکتاتوری وحشتناک رضا شاه بود و شروع دورانی ۱۲ ساله از فضای آزادی سیاسی نسبی که تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دوام آورد و برای جامعه ایران مغتنم بود. این دوران یکی از شکوفاترین ادوار تاریخ مطبوعات ایران است به دلیل این فضای باز سیاسی و آزادی نسبی.
اشغال ایران در پی ورود ارتشهای متفقین با اشغال دوران جنگ اول جهانی تفاوت داشت به این معنا که «اشغال سرزمینی» نبود؛ هدف ایجاد مسیری امن بود برای ارسال کمکهای لجستیک به پشت جبهه شرقی یعنی جبهه شوروی در جنگ با آلمان هیتلری. آمریکا ثروتمندترین دولت در بین متفقین بود و بیشترین سهم را در ارسال این کمکها داشت. اتحاد شوروی خط مقدم جنگ علیه آلمان نازی و متحدانش بود و بیشترین خسارت انسانی و مالی را در این جنگ داشت که برایش به بهای جان ۲۷ میلیون انسان تمام شد که ۱۹ میلیون نفرشان مردم عادی و غیرنظامی بودند. در این جنگ تلفات بریتانیا ۴۵۰ و تلفات آمریکا ۴۱۹ هزار نفر بود.
ارتشهای متفقین بطور منظم در مناطق مورد نظر خود در ایران مستقر شدند و دستور داشتند حتیالمقدور وارد ارتباط و اصطکاک با مردم نشوند. تنها مشکلی که ایجاد شد برخی درگیریهای مختصر در آغاز ورود و در پایان جنگ، بحران سیاسی سالهای ۲۵- ۱۳۲۴ بود به دلیل خروج دیرهنگام ارتش شوروی از آذربایجان و حمایت از فرقه دمکرات که غائله آذربایجان را آفرید. این ماجرا علل دیگری داشت که در برخی کتب و مقالات خود شرح دادهام.
در جامعه ایران آن زمان حداقل میتوانیم ادعا کنیم که احساس مورد تجاوز قرار گرفتن به دلیل ورود ارتشهای متفقین، اگر وجود نداشت غلبه نداشت بلکه غلبه با شادی ناشی از سقوط دیکتاتوری سهمگین رضاشاه بود و آزادیهای سیاسی که تا کودتای ۱۳۳۲ دوام آورد.
بنابراین، شهریور ۱۳۲۰ و ورود ارتشهای متفقین به ایران را باید در فضای آن روز تحلیل کرد و دچار زمانپریشی (آناکرونیسم) نشد. اگر این تحلیل را نپذیریم اولین پرسشی که مطرح میشود این است که چرا مردم به مقاومت، از جمله درگیری مسلحانه با نیروهای اشغالگر و شکلهای دیگر مبارزه، دست نزدند و چرا علمای دینی وقت فتاوی جهادیه صادر نکردند و ساکت ماندند؟ این رویکرد برعکس جنگ اول جهانی است که علمایی مثل مجتهد لاری فتوای جهاد دادند (۱۳۳۶ ق. / ۱۹۱۷ م.) و جنگهای سنگینی با قشونهای بیگانه درگرفت ولی در جنگ دوم اینگونه نبود به دلایلی که گفتم.
درباره علت انتشار عکس سفرای بریتانیا و روسیه تصورم این است: «کنفرانس تهران» واقعه تاریخی مهمی است مانند سایر کنفرانسهای مشابه که در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم رخ داد. به گمانم، چون ۲۵ اوت ۲۰۲۱/ ۳ شهریور ۱۴۰۰ هشتادمین سال ورود ارتشهای متفقین به ایران است، احتمالاً سفارتخانههای بریتانیا و روسیه (به عنوان وارث اتحاد شوروی سابق) برنامهای داشتند برای بزرگداشت نقش ایران در جنگ دوم که کنفرانس تهران (۱۹۴۳/ ۱۳۲۲) نماد آن است و به این دلیل سفرای فوق عکس گرفتند. با توجه به عدم سابقه حساسیت منفی جدی در فرهنگ سیاسی ایران در گذشته، به دلایلی که عرض کردم، آنان تصوری از واکنشهایی که در ایران پدید آمد نداشتند.
اگر نظام سیاسی ایران به گونه دیگر بود، یعنی نظام سیاسی دارای روابط حسنه با غرب بود، میتوانست از این مناسبت استفاده تبلیغاتی کند و نقش ایران را در شکست آلمان هیتلری به رخ بکشد ولی جمهوری اسلامی چنین رویکردی ندارد چون مخالف با آن نظم جهانی است که پس از جنگ جهانی دوم استقرار یافت. حکومت پهلوی نیز دل خوشی از شهریور ۱۳۲۰ نداشت چون منجر به برکناری و تبعید رضاشاه شد و ضعف وحشتناک نظام سیاسی وقت را آشکار کرد.
انتهای پیام