دومین مغز متفکر جهان | امیر هاشمی مقدم
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در دومین یادداشت خود دربارهی وضعیت اخیر افغانستان نوشت:
اطرافیان اشرف غنی عموما او را به عنوان «دومین مغز متفکر جهان» یاد میکردند. میگویند نشریه انگلیسی «پراس پکت» در سال 1392 او را در جایگاه دوم فهرست صد نفره متفکران جهان جای داده بود. اما همین جمله دستمایه شوخی و مسخره اشرف غنی توسط شهروندان افغانستان شده بود که تا او سوتی میداد، میگفتند: «دومین مغز متفکر جهان را ببین».
با این همه به باورم اشرف غنی حقیقتا یکی از باهوشترین سیاستمداران منطقه بود (اگر نخواهم بگویم جهان). هیچ کسی به اندازه غنی نمیتوانست این همه با زیرکی دشمنان خود را به دوست و پشتیبان تبدیل کرده، زهر آنها را گرفته و سپس به گوشهای پرتابشان کند.
در انتخابات سال 1392 و در حالیکه بیشتر رهبران غیر پشتون، جانب رقیب اشرف غنی، یعنی عبدالله عبدالله را گرفته بودند، غنی توانست ژنرال دوستم، رهبر ازبکها را بهعنوان معاون اول خود منتسب نموده، و به این شیوه پشتیبانی او و رأی ازبکها را از آنِ خود کند. زمان زیادی نیاز نبود تا ژنرال دوستم بفهمد او هیچ اختیاری بهعنوان معاون اول رئیس جمهور نداشته و در واقع بازیچه غنی است. اما کار از کار گذشته بود، غنی برای او پروندهسازی کرده، او را در بازداشت خانگی نگه داشته و سپس به ترکیه تبعید نمود.
عبدالله عبدالله بهعنوان اصلیترین رقیب اشرف غنی در انتخابات، پشتیبانی تقریبا همه تاجیکها و هزارهها را داشت و بنابراین نسبت به آنچه تقلب انتخابات به سود غنی خوانده میشد (و شواهد نیز حاکی از تقلب گسترده بود)، اعتراض گسترده کرد. شرایط آنچنان وخیم شد که احتمال جنگ داخلی میرفت؛ چون نه عبدالله و نه طرفداران او حاضر به کوتاه آمدن نبودند. جان کری، وزیر وقت امور خارجه امریکا ساعتها و روزها با هر دو نفر گفتگو کرد تا مسئولیت کشور تقسیم شد: غنی رئیس جمهور و عبدالله ریاست اجرایی (چیزی شبیه نخست وزیر) که نیمی از اختیارات اجرایی کشور را داشت. اما غنی با مهرهچینیها و رفتارش، به زودی به عبدالله نیز نشان داد که همهکاره کشور خود اشرف غنی است و کسی دیگر را بهعنوان شریک نمیپذیرد.
استاد عطا محمد نور، استاندار/والی قدرتمند استان/ولایت بلخ در شمال کشور، که امپراتور شمال لقب گرفته بود، فردی خطرناک برای غنی به شمار میرفت. غنی چند بار تلاش کرد او را عوض کند، اما استاد عطا زیر بار نرفت. غنی نیز میدانست زورش به او نمیرسد. بنابراین او را به پای میز مذاکره کشاند و تعهدات و وعدههای فراوان به وی داد. به گونهای که بالاخره سازش کرده و استاد عطا از والیگری بلخ کناره گرفت. تنها چند روز زمان کافی بود تا بفهمد فریب خورده؛ اما دیگر کار از کار گذشته بود.
چندین رقیب و فرد قدرتمند دیگر را نیز غنی به همین شیوه از سر راهش کنار گذاشت. شگفت اینکه هیچ یک از این افراد، از سرنوشت نفرات قبل تجربه نگرفتند و این احتمالا خودش از شگردهای اشرف غنی بود.
بنابراین اشرف غنی یکی از سیّاسترین و زیرکترین سیاستمدارانی است که تاکنون منطقه به خود دیده است. اما به راستی چه شد که چنین فرد باهوشی نتوانست کشور را حتی در حد یک ماه در برابر یورشهای طالبان محافظت کند؟ پاسخ این پرسش در اولویتبندی نادرست اشرف غنی نهفته است. زمانی که کشور با فقر، نابرابری اقتصادی، نا امنی گسترده، خطر قدرتگیری طالبان و داعش و… روبرو بود، اشرف غنی سرگرم سرنگون کردن رقبا از یکسو، و فارسیزدایی و تحمیل هویتهای جعلی به اقوام غیر پشتون از سوی دیگر بود.
ناخودآگاه ذهنم به سوی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی ایران میرود. نهادهایی که تا چند سال پیش نه تنها شهروندان ایرانی، بلکه همسایگان و حتی کشورهای غربی نیز به توانمندی بالای آنها اذعان داشتند. اما اکنون وضعیت امنیتی کشور به گونهای شده که هر روز نشانهای از نفوذ گسترده اسرائیل، روسیه، چین و حتی ترکیه و جمهوری آذربایجان در حساسترین نهادهای کشور آشکار میشود. چه شد که نهادهای واقعا قدرتمند امنیتی کشور نتوانستند این شبکههای نفوذ را کشف و خنثی کنند؟ همچون موردِ اشرف غنی، در اینجا نیز پای اولویتبندی نادرست در میان است.
در شرایطی که همه میدانستند بسیاری از کشورها مانند گرگ و کفتار در پی تضعیف و تکه پاره کشور هستند، فعالیت اصلی بسیاری از این نهادهای امنیتی عموما در راستای تضعیف جناجهای سیاسی رقیب، پروندهسازی برای شخصیتهای دگر اندیش، فعالان اجتماعی، انجمنهای صنفی، سندیکاهای کارگری و… متمرکز شد و از وظیفه اصلیاش دور ماند. نتیجهاش شد ترور چند باره دانشمندان هستهای کشورمان، سرقت اسناد هستهای کشور در مقیاس گسترده، خرابکاری در تاسیسات هستهای و در یک کلام، نفوذ گسترده شبکههای جاسوسی گوناگون به بخشهای مهم و حساس کشور. از جمله به استناد گفتههای علی یونسی، محسن رضایی و علی مطهری در همین چند ماه اخیر.
سقوط افغانستان، برآمدن طالبان، فروپاشی دولت ظاهرا قانونی و فرار رئیس جمهوری که لقب «دومین مغز متفکر جهان» را داشت، درسهای بسیاری برای ما دارد؛ البته پیش از آنکه خیلی دیر شود.
انتهای پیام
بزرگوار بهتر بود می نوشتی غنی حیله گرترین ونامردترین سیاست مدار منطقه بود چون این چیزها که گفتی به معنای سیاست نیست.ضمن اینکه یک بی اطلاعی عظیم در متن شما هست:اینکه اشرف غنی با انتصاب دوستم رای ازبکها را بدست آورد!جناب نویسنده بهتره بدونید که ایشان کلا در یک کشور سی سه میلیونی با کمتر از یک میلیون رأی رییس جمهور شد