چرا محمدرضا حکیمی از جمهوری اسلامی فاصله گرفت؟
مهدی نصیری در یادداشتی تلگرامی با عنوان «ادالت به جای عدالت/ چرایی فاصله گیری حکیمی از جمهوری اسلامی به قلم خود او» نوشت:
مرحوم استاد محمد رضا حکیمی که در زمره هسته اولیه انقلابیون و مبارزان علیه رژیم شاه بود و آثاری در تهییج و برانگیختن مردم و جوانان علیه رژیم پهلوی نوشته و منتشر کرده بود، پس از پیروزی انقلاب و گذشت یک دهه از استقرار جمهوری اسلامی، با مشاهده نابسامانی ها و ضعف مدیریتها و عدم تحقق عدالت اقتصادی به تدریج از حمایت از نظام فاصله گرفت و به نگارش مقالاتی انتقادی پرداخت.
از جمله مقالاتی را با عنوان نامه ها از آبان 1370 تا اسفند 1372 در نشریه آینه پژوهش قم به چاپ رساند و طی آنها نقدهای خود بر انقلاب و دلیل فاصله گیری خود را از آن تشریح کرد.
حکیمی در یکی از این نامه ها می نویسد:
«پیروزی یک انقلاب به پیروزی ارزشهای مورد ادعای آن است و حاکم شدن آن ارزشها و نویدها، نه پیروزی نظامی و سیاسی و أمثال آن، زیرا این پیروزی ها در کودتاها و شورشها نیز به دست می آید.» (حکیمی، قصد و عدم وقوع، نامه ها، انتشارات دلیل ما، 1382 ص 172)
وی در نامه یازدهم در اسفند ۱۳۷۲ نوشته است:
«انقلاب ما هنوز تا یک «انقلاب واقعی»، فاصله ای بسیار دارد. و آنچه مایه تاسف عمیق است این است که هر روز که می آید این فاصله نه تنها کمتر نمی شود، بلکه بیشتر نیز می شود، و شکافهای قارونی در زندگیها همواره عمیق تر و عمیق تر می گردد. در این حرکت که در ایران واقع شد، کارهایی می بایست بشود و نشد، و کارهایی نمی بایست بشود و شد. و عمده ناکامی انقلاب از همینجاست. به نظر اینجانب می بایست سرمایه داران در حاکمیت نفوذ نمی کردند که کردند، و می بایست روحانی به کارهای اجرایی نمی پرداخت که پرداخت. نتیجه موضوع نخست، محو زمینه های حرکت به سوی عدالت و ساختن جامعه قرآنی شد برای همیشه و نتیجه موضوع دوم، ضعف مدیریت و قابلیت هرچه بیشتر نفودپذیری شد، به صورتی غیرقابل جبران؛ و می نگریم که ضعف مدیریت چگونه بیداد می کند، و امیدی به سامانیابی نابسامانیهای گوناگون برجای نمی گذارد.» (همان منبع، ص 296)
مرحوم استاد حکیمی در انتقاد از حضور روحانیون در مصادر و مناصب اجرایی می افزاید:
«روحانی می باید فقط به «نظارت» بسنده کند. کناره گیری درست نبود، لیکن نظارت کافی بود. و روحانی خبیر و متعهد و قاطع و بی طمع (نه نامتعهد، و دنیاطلب، و سست عنصر و فرصت جو ….) می توانست با همان نظارت، مسائل را به صورت اسلامی درآورد. و در این وضعیت، نقصها و ضعفها و انحراف از اهداف انقلاب نیز به او منسوب نمی گشت، و حرمت او در نفوس – که برای تأثیرگذاری تربیتی ضروری است هماره محفوظ می ماند.» (همان، ص 296)
حکیمی که در جایی دیگر نوشته است در جمهوری اسلامی «ادالت» (تداول قدرت و ثروت در دست عده ای خاص) به جای “عدالت” نشسته است، نامه هایش را این گونه خاتمه می دهد:
«… درست همانند کسی که در تاریکستانی به سر برد و به هجوم نور بر آن تاریکستان بیندیشد، و سپس بکوشد تا خورشیدسازانی به هم رسند و چاره شب دیجور را به ارمغان آورند، و در آن امید بندد که شعارآوران، تاریکستان را – اگرچه نه همه، ولی در مقیاسی قابل قبول و متناسب با شعار – بدل به روشنستان کنند … لیکن پس از گذشت این سالیان، و لمس واقعیاتی نامطلوب، در ابعاد گوناگون اوضاع، و اطلاع یابی هماره از نابسامانیهایی هرچه بیشتر و خلاف انتظار … و از کسان و عملکردها … به این نقطه رانده می شوم که «ما قُصِدَ لَمْ یَقَع وما وَقَعَ لَمْ یُقصَد»؛ {آن چه مقصود ما از مبارزات و انقلاب بود، محقق نشد و آن چه محقق شد، منظور و مقصود ما نبود} پس سخن کوتاه باید والسلام. تهران، اسفند ۱۳۷۲.» (همان، ص 302)
آقای نصیری در یادداشت دیگری با عنوان «حکیمی و مکتب تفکیک» نوشت:
یکم. مکتب تفکیک بر جریانی پاگرفته از حوزه علمیه مشهد در چند دهه اخیر با فعالیت مرحوم میرزا مهدی اصفهانی (متوفای 1365 ق) از شاگردان فقه و اصول میرزای نایینی در نجف و سپس شاگرد برجسته او آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی ( متوفی1346 ش ) و شاگردانش آیات سیدان، مرحوم مروارید، مرحوم میرزا جواد تهرانی، استاد حاج حیدر رحیم پورازغدی، مرحوم استاد حکیمی و… اطلاق می شود که به نقد و رد میراث فلسفی ارسطو و افلاطون ( که در فلسفه های مشاء و اشراق و حکمت متعالیه نمود یافته ) می پردازد و یافته های الهیاتی و متافیریکی این دو فیلسوف شهیر یونانی را در تعارض با مبانی الهیاتی قران و آموزه های اهل بیت ع می داند.
دوم. جریان نقد فلسفه یونانی (میراث ارسطو) و عرفان مصطلح و تصوف (میراث افلاطون و فلوطین) پس از ورود به جهان اسلام از عهد اموی و عباسی، عمری طولانی داشته و به گواهی متون رجالی، اولین ردیه را بر ارسطو، هشام بن حکم( متوفی 199 ق) شاگرد برجسته امامان صادق و کاظم ع نوشته است (شيخ طوسي، اختيار معرفةالرجال2/ 530) همچنین در آثار 180 گانه فضل بن شاذان (متوفی 260 ق) از کتابی با عنوان «الرد علی الفلاسفه» نام برده شده است (رجال نجاشی/ 307) و در دوران غیبت، کلام شیعه با آثار بزرگانی چون نوبختی، مفید، ابن زهره حلبی، طوسی، سید مرتضی، قطب الدین راوندی، علامه حلی، علامه مجلسی، میرزای قمی، ملا احمد نراقی و … متولی دفاع از الهیات عقلی شیعه و نقد مبانی فلسفی و عرفانی یونانی بوده است.
سوم. زنده یاد استاد حکیمی با نگارش مقاله ای با عنوان «مکتب تفکیک» در سال 71 در نشریه کیهان فرهنگی و انتشار کتابی با همین عنوان در سال 1375، تعبیر«مکتب تفکیک» را ابداع کرد. این تعبیر بدین معناست که فیلسوفان و عارفان مسلمان باید بین آموزه های فلسفی وعرفانی یونانی با آموزه های الهیاتی وحیانی (معارف قران و اهل بیت علیهم السلام) تفکیک کرده و با خلط این دو با هم دچار التقاط و امتزاجِ رهزن و زیانبار نشوند.
چهارم. مکتب تفکیک، مخالف عقلانیت و برهان آوری و قائل به تعبد در مسائل الهیاتی مانند توحید و نبوت و معاد و …نبوده بلکه مدعی است میراث الهیاتی ارسطو و افلاطون منطبق با موازین عقلی نبوده و طبعا از آنجا که الهیات قرانی و وحیانی مبتنی بر عقل و حجت باطنی خداوند است، الهیات یونانی در تعارض با وحی نیز می باشد.
پنجم. در برخی از عبارتهای مرحوم میرزا مهدی اصفهانی، مطالبی در مخالفت با برهان و استدلال آوری، مطرح شده و مورد نقد و اعتراض موافقان و مخالفان فلسفه قرار گرفته اما اصحاب تفکیک این مطالب را ناظر به استدلال های فلسفی و نه براهین عقلی دانسته اند و البته برخی از منتقدان فلسفه، وجود برخی اشکالات را در این ارتباط در کلمات میرزای اصفهانی پذیرفته و آن را نقد کرده اند.
ششم. مرحوم حکیمی در نقد فیلسوفان وعرفای مسلمان، ادب نقد و گفتگو را رعایت کرده و هرگز به دنبال راه اندازی یک نزاع متعصبانه و آلوده به تکفیر و تخطئه شخصیتی بین مخالفان و موافقان فلسفه وعرفان نبود و بلکه در کمال احترام، بزرگان اهل فلسفه و عرفان را نقد می کرد.
این سنت نقد و گفتگوی احترام آمیز در میان دیگر بزرگان مکتب تفکیک از جمله آیات درگذشته حاج شیخ مجتبی قزوینی و میرزا جواد تهرانی و چهره زنده و برجسته دیگر تفکیکی آیت الله سید جعفر سیدان نیز پیوسته رعایت شده است.
هفتم. مشرب وسیع دانشمند فقید محمد رضا حکیمی علی رغم اصرارش بر خلوص اندیشه دینی، در برخورد و تعامل با اندیشمندان و روشنفکران با انواع گرایشها در پیش و پس از انقلاب، آشکار و زبانزد بود تا جایی که مرحوم دکتر شریعتی با وجود اختلافات نظری اش با مرحوم حکیمی او را وصیّ تام الاختیار خود در تصحیح و ویرایش محتوایی آثار صوتی و مکتوبش قرار داد. این خصیصه حکیمی می تواند برای نسل امروز و طلاب و دانشجویان در برخورد با اندیشه ها و اندیشوران گوناگون الگو باشد تا بتوان در ابهامات و تردیدهای عصرحیرت و غیبت هادی و حجت معصوم خداوند، هر چه بیشتر راهی به معرفت و اندیشه های صائب و قرین به علم و اطمینان گشود.
هشتم. برخی از آثار استاد حکیمی در نقد فلسفه و عرفان مصطلح عبارت است از: مکتب تفکیک، اجتهاد و تقلید در فلسفه، مقام عقل، الهیّات الهی و الهیّات بشری و معاد جسمانی در حکمت متعالیه. اما برجسته ترین اثر علمی او دانشنامه قرانی و حدیثی الحیات (12 جلد) است که تالیف مشترک او با دو برادر اندیشورش آیت الله حاج شیخ محمد حکیمی و زنده یاد آیت الله حاج شیخ علی حکیمی است. در الحیات به مباحثی چون معرفت شناسی، عقاید، انسان شناسی، اخلاق، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، سیاست و سبک زندگی از منظر قران و روایات معتبر اهل بیت علیهم السلام پرداخته شده است.
انتهای پیام
مکتب تفکیک گفتمان شیعه را به گفتمانی درون گروهی که حتی قابلیت مطرح ساختن باورهاواعتقاداتش را درمیان اهل تسنن و بالاتراز آن عموم مردم جهان -که می بایست به کمک علم و فلسفه و عرفان به تبلیغ شیعه پرداخت -راندارد تبدیل می کند. پیشنهادمی شود بزرگان کتابی تحت عنوان “مکتب ترکیب” بنویسند و ضمن ردعالمانه مکتب تفکیک بنیانها استدلالات ودستاوردهای مکتب ترکیب را بابیان وشرح امثال علامه طباطبایی و امام خمینی تشریح کنند.