امنیت هست، اما کم است؟! | نواب همتیان
نواب همتیان، دانشجوی دکتری فرهنگ و ارتباطات، در یادداشتی با عنوان «امنیت هست، اما کم است؟!»، که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
اگر رمان 1984 جورج اورول را نخواندهاید، حتما بخوانید. احساس خفقان توام با نظارت در جای جای کتاب موج میزند.تا جایی که به هر دوربین شهری مظنون میشوید. البته اگر نسخه انگلیسی آن را بخوانید بهتر است. ترجمههای موجود قدری نقص دارند. هنگامی که کتاب را میخوانید همیشه از وجود کسی برای نظارت و وجود دوربینهای نظارتی در داستان میترسید. فارغ از جو سنگین امنیتی و نظارتی که بر کتاب حاکم است، این کتاب یک نکته مهم دارد و آن قدرت القائات رسانههاست. که میتوانند کاری کنند تا احساس چیزی که نیست در مردم ایجاد شود و احساس چیزی که هست در مردم نابود شود. درست مثل وضعیت امروز کشور ما. درجهی وجود امنیت در کشور ما به گفته شاخصهای جهانی اوضاع بدی ندارد. اما احساسش در بین مردم نیست. به عنوان مثال آمار جرم و جنایت در کشور ما طبق شاخص جهانی میزان جرم، بسیار کمتر از عراق، اوکراین، سوئد و حتی آمریکاست.
به اصل این آمار حتما مراجعه کنید. میزان جرم در کشور ما از بعضی از کشورهای اروپایی مثل سوئد هم پایینتر است. اما چرا مردم ما از زندگی در کشور ما احساس امنیت نمیکنند؟ چرا با وجود اینکه کشور عراق از درجه امنیت پایینتری برخوردار است و تقریبا از کنار هر فردی رد میشوید ممکن است انتحاری باشد، مردم این کشور از مردم کشور ما احساس امنیت بیشتری دارند؟ پاسخ همه این سوالات یک چیز است. قدرت القائات رسانهها.
همانطور که گفتم رسانهها میتوانند مردم ساکن در یک کشورِ امن را دچار ناامنی روانی کنند و برعکس، مردم ساکن در یک کشور ناامن مثل عراق را به سمت آرامش روانی و احساس امنیت ببرند. درست مثل چیزی که در رمان 1984 میبینیم. عمده ی دستگاههای نظارتی تصویر شده در رمان 1984 برای تامین امنیت بود. اما القائات مختلف تریبونداران داخل داستان باعث شد تا مردم احساس امنیت نکنند. همین الان که این متن را میخوانید کشور ما به طور متوسط روزی دو کشته میدهد تا من در امنیت این متن را بنویسم و شما در امنیت این متن را بخوانید. یعنی اگرچه هزینه زیادی میدهیم اما توان برقراری امنیت را داریم. اما القائات دستگاههای رسانهای مختلف اعم از داخلی و خارجی تلاش میکنند ایران را کشوری ناامن از هر لحاظ نشان دهند. احساس امنیت را میزنند تا امنیت کسب و کار نباشد. تا ثبات زندگی نباشد. تا امید نباشد. تا انگیزه نباشد. تا کسی جرات هیچ حرکتی را نداشته باشد.
اگرچه ناامنی روانی فقط از طریق رسانه ها ایجاد نمیشود ولی کشور ما به دلیل اینکه تحت هجمهی تبلیغاتی و رسانهای بسیار جدی قرار دارد این ناامنی روانی در کشور ما بسیار بیشتر از کشورهای دیگر است. به عنوان مثال کشور سوئد تحت هجمهی تبلیغاتی و رسانهای هیچ کشوری قرار ندارد. با این وجود به لحاظ امنیت اجتماعی پایینتر از کشور ما قرار دارد. اما برای ایران تعداد بسیار زیادی رسانه به طور متوسط ساعتی دو میلیون کلمه تولید میکنند تا مردم ایران در امینت روانی نباشند. و این واقعیت، واقعیت تلخی است. پس،طبیعی است که تامین امنیت روانی و امنیت مرزهای ایران که بین افغانستان، عراق، سوریه، یمن، آذربایجان و کشورهای پرتلاطمی مثل اینها قرار دارد بسیار سختتر از سوئدی است که نه درگیر جنگ تبلیغاتی است و نه افغانستان و عراق و داعش و طالبان دور او هستند. حال، به همهی مشکلات این روزهای مردم مظلوم سرزمینم باید جنگ ناجوانمردانهی تبلیغاتی و رسانهای را هم اضافه کرد. تا از صبح که بیدار میشوند و قصد دارند روز خوب و پرنشاطی را کنار خانواده شروع کنند به محض باز کردن صفحات مجازیشان با انواع تولیدات رسانهای مواجه شوند که فقط قصد ایجاد ناامنی روانی دارند. تا حدی که گاهی قصد دارند حتی با نمایش تصویر بریده شدن دست فردی توسط درب یک کنسرو لوبیا آن را به یک معضل و بحران اجتماعی تعمیم بدهند و از آن یک سرنخ برای ناامید کردن جامعه و ایجاد ناامنی روانی بسازند. البته ناگفته نماند که مگس روی زخم مینشیند! منظور اینکه ناکارآمدیهای برخی حضرات مسئولین را هم به همه اینها اضافه کنید. همین روزها که مردم عزیزمان توسط کرونا دارند یکی یکی پرپر میشوند آنقدر لحظات امیدبخش و لذتبخش در بین مردم در حال رخ دادن است که یکی از آنها برای آرامش خاطر امنیت روانی یک کشور بس است. آن خانوادهای که برای تمامی اهالی آپارتمانشان که درگیر کرونا هستند غذا میپزد و هر روز بین آنها پخش می کند امیدبخش نیست؟ آن جراحی که می دانست با جراحی یک بیمار کرونایی قطعا کرونا می گیرد ولی جراحی را انجام داد و کرونا هم گرفت، کجای این رسانههاست؟ آن عزیزانی که داوطلبانه جنازههای کرونایی را در غسالخانهها غسل میدهند و کفن می کنند را چرا نباید ببینیم؟ آن راننده کامیونی که بار کپسول اکسیژن برای بیمارستان کروناییها داشت با لاستیک پنچر بدون توقف تا بیمارستان رفت تا سر موقع برسد کجای رسانه هاست؟ و هزاران مورد دیگر. اما تو، ایرانی هستی و نباید اینها را ببینی. تا مبادا شکوفه امید در ذهنت جوانه بزند. بخش عمده ای از این احساس ناامنی کاذب است و دروغ. گول نخوریم، آرام باشیم و هوشیارباشیم که کدام موضوع یک القای رسانهای است و کدام موضوع صادقانه برای ما روایت شده است.
انتهای پیام
شما مثل اینکه متوجه نشدید که دولت ایران آمارهای اشتباه به نهادهای بین المللی می دهد.
احساس ما کاملا درست است، ایران اصلا کشور امنی نیست.
قتل، کتک کاری، اسید پاشی، آدم ربائی، زن ازاری، کودک ازاری و تجاوز و …. به شدت در این کشور رو به افزایش است.
وقتی امارهای واقعی مخفی بشوند، نتیجه اش این می شود که کشور شما از کشورهای اروپایی هم امن تر می شود!! جوک سال!
اما واقعیت حس شما است. حس ما است. آنچه می بینید. اینجا امنیت نیست. خود را با اعداد الکی گول نزنید.