نگاهی به تحلیلهای غریب انتخاب هیات رییسه مجلس دهم
«رضا صادقیان»، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:
تحلیلهای سیاسی در ایران امروز به دو گونه صورتبندی میشود. یکم؛ تحلیلهایی که منتظر وقوع رویداد میمانند و بعد از مشاهدهی وقایع و به دست آوردن مستندات کافی نوشته میشوند. شاید بتوان این نوشتارها را تحلیلی نخواند و بیشتر به عنوان یادداشت و یا گزارش از آنها نام برد. دوم؛ تحلیلیهایی که قبل از رویدادهای اجتماعی و سیاسی ارایه میشود و اغلب به بیراهه میرود، سخنانی درخوری ندارند و بعضاً پس از مدتی نظراتشان با توجه به شکلگیری رویداد اصلی ابطال میشود و از دایرهی اعتبار خارج میشود. کمتر شاهد تحلیلهایی استخواندار از نوع دوم هستیم. در واقع اکثر کنشگران سیاست و یا کارگزاران سیاست در کشور با تحلیلهایی از نوع اول نزدیکی دارند و هرگاه گامی در راستای تحلیلهایی از روش دوم میگذارند آنچنان به هیجان و غیرواقعگرایی سقوط میکنند که ناچارند در مقابل آن گفتارها سکوت در پیش گیرند و یا با گزینهای بدتر به توجیه همان گفتهها بپردازند.
مروری کوتاه در موضعگیریها و یادداشتهای سیاسی هر دو جناح سیاسی در روزهای قبل و بعد از انتخابات مجلس شورای اسلامی ما را بیشتر با چنین نگاهی آشنا میکند. از زمان کسب اکثریت آرای مردم توسط 30 نمایندهی لیست امید در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، چنین انتخابهایی از سوی مردم برای چنین ناظرانی حکم تابیدن نور بیشتر به رویدادهای کشور تعبیر نشد، بلکه آنچه را خود در ذهن پرورش داده بودند را با مصداقهای بیرون به خوانندگان عرضه کردند. به بیانی دیگر؛ خواستههای رأی دهندگان به لیستهای امید را روز به روز بزرگتر و فربهتر کردند، فارغ از آنکه بالا بردن خواستهها و مطالبات برای هیچ سیاستمداری بدون بحران و ناامیدی شهروندان نخواهد بود. اینطور نگرشی بیش از آنکه تحلیلگرایانه باشد، حزبی نگر و یا جناحی نویس و در حالتی بدتر شخصیبین است، تغییرات سیاسی را با عینک و از زوایهای مینگرد که علاقه دارد و به احتمالات دگر کمتر میپردازد و یا اساساً آنها را به کلی نادیده میانگارد.
روز یکشنبه 9/ خرداد / 1395، رقابت و انتخاب ریاست مجلس با نتیجهای قابل پیشبینی انجام شد؛ نتیجهای که با توجه به ژلهای بودن وضعیت نمایندگان مجلس دهم چندان دور از ذهن نبود. برخی از تحلیلگران در روزهای گذشته چنان از جادهی واقعگرایی بهدور افتادند که برای خود، رییس مجلس و اعضای هیات رییسه را چیدند و شادمان از چنین چیدمانی بودند. ناگفته نماند که میتوان اقدام به چیدمان نیروهای سیاسی کرد، خواستههای خود را در میان نیروهای قدرتمدار و بانفوذ پیگیری کرد و… ولی تمام این اقدامات از راهروی گفتگو و مذاکره و لابی با اصحاب قدرت انجام میگیرد، گفتگوهایی که بر اساس واقعیتها و رویدادهای واقعی بنا نهاده شده است و نه خواستهها و تحلیلهای هیجانی و دامن زدن به جو رسانهها.
رأی علی لاریجانی با 173 و دکتر عارف با 103 رأی نشان از آن دارد که همچنان نمیتوان از نفوذ و قدرت یکی از جریانهای سیاسی در مجلس دهم سخن گفت، در مجلسی که بیش از 50 نماینده تابلوی مستقل بودن بلند کردهاند و سابقهی دیگر مجالس نشان داده نمایندگی از این دست بیش از آنکه درگیر مسایل ملی و منطقهای به صورت کلان باشند علاقه دارند کارهای محلی و حوزههای خویش را سامان دهند و هر زمان فضایی فراهم آید به سوی این جناح و یا جریان مقابل میغلتند. خردهای هم به چنین جریانی نیست، جریانی که خود را مستقل میخواند نسبتاً تکلیفش با خودش روشن است. خردهی اصلی به کسانی وارد است که تغییرات سیاسی را به شدت کانالیزه شده و غیرکاربردی مینگرند، هدفگرایی و رسیدن به کرسی ریاست را آنقدر بزرگ میبینند که جایی برای نگرش از منظری دیگر نمییابند.
دو روز بعد، 11/ خرداد/95 انتخابات اعضای هیات رییسهی مجلس با اندکی تغییرات روبرو شد. علی مطهری به هیات رییسه ورود پیدا کرد و مصطفی کواکبیان که با داشتن نشریه و جایی در میان رسانههای کشور، اما از واقعیت بهدور بود که در رقابت با لاریجانی موفق به کسب 11 رأی شد. همانقدر که کسب رأی حداقلی توسط کواکبیان نشان از غیرواقعنگری در حوزهی سیاست میدهد، دمیدن در شیپور پیروزی دکتر عارف نشانی از واقعگرایی به همراه نداشت. از سویی دیگر میتوان آرای کسب شده توسط دکتر پزشکیان و علی مطهری را بیش از آنکه رأی جناحی و یا حزبی تعریف کرد، تلاش شخصی و فعالیتها و موضعگیریهای سیاسی آنان دانست. تلاشهایی که بخشی از آن به مواضع آنان بعد از حوادث انتخابات ریاست جمهوری دورهی دهم – سال 1388 – بازمیگشت.
بدون تردید جایگاه دکتر عارف در میان جریان اصلاحطلب غیرقابل تردید است، اینکه بخواهیم و یا نخواهیم منتخب نخست پایتخت کشور است، ولی نمیتوان با کسب آرای بیشتر در انتخابات خواهان جایگاه بیشتر بود. به دست آوردن جایگاه بیشتر و تاثیرگذارتر از رهگذر رأی بیشتر به دست نمیآید، آرای پرشمار در چنین مواقعی لازم است ولی کافی نیست. آنچنان که کاندیدای رأی نخست شهر قم که روزهای اول اعلام نتایج توسط هوادارانش به سوی رقابت با دیگر رقبا فراخوانده میشد بعد از مدتی سکوت کرد و کلامی از رقابت بر زبان جاری نکرد، متوجه شد وزن رأی مردم دارای جایگاهی است و توان رأی نمایندگان منتخب، لابیهای بیوقفه و نفوذ جریانهای سیاسی دارای وزنی تاثیرگذار و صد البته متفاوت. همچنین در مجلس ششم رأی اول تهران محمدرضا خاتمی بود، ولی براساس موقعیت سنجی و درک درست و بهنگام ریاست مجلس به مهدی کروبی رسید، انتخابی که در همان دوره برای بسیاری گران آمد ولی گذشت زمان نشان داد آن انتخاب صحیحی بوده است.
به گمانم آقای عارف به سوی رقابت با لاریجانی هل داده شد. معنی چنین سخنی دوری کردن از رقابت بر سر کرسی ریاست مجلس نبوده و نیست؛ ولی نمیبایست در شرایطی که وزن و شمارگان نمایندگان نزدیک به لیست امید و اصلاحطلبان مشخص و شفاف نیست به شخصیتی چون عارف به گونهای تحلیل داد که اکثریت آرا به سود وی خواهد بود و با کاندید شدن رأی لازم را کسب خواهد کرد. نباید به سویی رفت که کواکبیان به کسب 11 رأی میدان را واگذار کند. چنین نتایجی نشان از تحلیلهایی دارد که واقعگرایانه نبود، تحلیلهایی که رایآوری در میان مردم و شهروندان را با کسب رأی از سیاستمداران و اهل قدرت یکی میپندارند.
در نظر آوردن شمارگان رأی مردم به صورت تکعاملی و یکسویه راهگشای قدرتیابی بیشتر نیست، اولین قدم چنین مسیری ناامید کردن رأی دهندگان است. تحلیلگران و آشنایان نزدیک به دکتر عارف و جریان لیست امید -اصلاحطلبان بیشتر از هر زمان باید دقت به خرج دهند. نمیتوان به سادگی مطالبات و خواستههای شهروندان را فزونی بخشید و هرگاه احساس کرد توان پاسخگویی به این خواسته فراهم نیست از مردم خواست مطالبات خویش را به وضعیت قبل بازگردانند!
انتهای پیام