«حرم امام با تصمیم سران قوا و توسط سپاه ساخته شد نه سیدحسن خمینی»
معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: حجتالاسلام رشید داودی از طلاب حوزهی علمیهی قم و از شاگردان سید حسن خمینی، در گفتوگو با انصاف نیوز به تحلیل انتقادات متفاوتی که دربارهی زیارتنامهی امام خمینی از نقطهنظرات مختلفی طرح شده بودند پرداخته است.
هیئت دولت سیدابراهی رئیسی به سیاق معمول در شروع کار خود به حرم بنیانگذار انقلاب اسلامی رفتند؛ ساختمانی که بلحاظ تزیینات و تجملات بکار رفته در مقاطع مختلفی مورد انتقاد قرار گرفته است. اما در این دیدار تنها ساختمان حرم نبود که مورد توجه قرار گرفت، بلکه خواندن «زیارتنامهی امام خمینی» توسط مداحی که در این مراسم حاضر بود توسط افراد مختلفی به دلایل متفاوت مورد انتقاد قرار گرفت.
بویژه موضوعی که انتقادات را از نفس زیارت نامه به محتوای آن کشاند، وجود سلام بر نام فرزندان بنیانگذار جمهوری اسلامی در آن بود. رشید داودی میگوید فرازهای جدید این زیارتنامه بر اساس نظر مؤلف آن اضافه شده است. یعنی هر تغییری که در زیارتنامه صورت گرفته است براساس نظر خود آیت الله جوادی آملی بوده است.
محسن حسام مظاهری، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی تشیع و آیینهای شیعی، که از منتقدان زیارتنامهی مذکور بوددر یادداشتی به نقد آن پرداخت و در بخشی از آن دربارهی این زیارتنامه و فرازهای جدید آن نوشت: «صرفنظر از اضافات متن زیارت، بزرگان دینی به ما توصیه کردهاند که اشخاص را با حق بسنجیم، نه برعکس. آقای جوادی آملی، که من شخصاً برایشان احترام زیادی قائل هستم، به عنوان یک عالم و مفسر قرآن و مرجع تقلید جایگاه محترمی دارد. ولی بری از خطا نیست. عملشان هم برای خودشان محترم است، اما ترویج و تکثیر آن عمل در مقیاس عمومی نیاز به استدلال و حجت عقلی دارد. صِرف اینکه گفته شود زیارتنامه انشای عالمی مثل ایشان بوده، شاید شرط لازم باشد، اما کافی نیست.
بر اهل فن پوشیده نیست که آقای جوادی آملی به عنوان یکی از شاگردان آیتالله خمینی، ارادت و علاقهی خاصی به استاد خود داشته و از حیث نظری هم تعریف و تفسیر خاصی از جایگاه ایشان و مفهوم ولایت فقیه دارد. این تعریف را سالها پیش در کتاب «بنیان مرصوص» بیان کرده و پس از آن نیز در سخنرانیهای مختلف آن را بازگو کرده است. (ازجمله سه سال قبل در سخنرانی مراسم رونمایی از کتاب «تقریر الاصول» ـ دی ۱۳۹۷). یکی از محورهای تعریف ایشان که در متن زیارتنامهی انشائی هم رگههایش مشهود است، بهنوعی قائلبودن به مقام «امام» آنهم در معنای شیعیاش نه پیشوای سیاسی و رهبر یک انقلاب یا جمهوری برای آیتالله خمینی است. (روشن است که آنچه مردم معمولی از رهبر فقید در ذهن دارند با آنچه در ذهن آقای جوادی است، چقدر فاصله دارد.) من الان در جایگاه مناقشه در این نظریه نیستم. تنها میخواهم به موقعیت متناقضی که گروهی از اصلاحطلبان مذهبی دارند توجه دهم. درهرحال باور مذکور به ولایت فقیه و آیتالله خمینی لوازم و پیامدهایی دارد. سؤال اینجاست که آیا منسوبان آیتالله خمینی و متولیان مرقد و نیز شرکای سیاسی اصلاحطلبشان به این لوازم هم پایبندی دارند؟ به عبارت دیگر تناقض حلناشدنی اینست که کسی نمیتواند به فحوای این زیارتنامه معتقد باشد و همزمان داعیهی اصلاحطلبی هم داشته باشد. این دو قابل جمع نیست. و استمرار این موقعیت متناقض، تنها اتهام سوءاستفاده از باورهای مذهبی برای رسیدن به منافع سیاسی و جناحی را اثبات میکند.»
داودی هچنین تشریح میکند که موضوع زیارتنامه پیش از این هم طرح شده بود و مانند مسئلهی ساختمان حرم، مبنای اولیهی انتقادات مبنایی سیاسی است. چرا که آنهاکه شروع به انتقاد از ساختمان حرم و «کاخ-حرم» بودن آن پرداختند، همان کسانی بودند که در جریان تصمیمگیری در جلسهی سران قوا برای ساخت این حرم بودهاند و وابسته به جریاناتی هستند که خودشان دستاندرکار ساخت حرم شدهاند.
او در بخش دیگری از این گفتوگو با تاکید براینکه انتقادات علمی و اندیشهای که به همهی موارد اینچنینی پرداختهاند را باید شنید، میگوید اگر انتقادی به حرم سازی یا زیارتنامهنویسی برای افراد غیر معصوم است، باید به کلیت این رویه نقد را وارد کرد و نه تنها به یک مورد خاص؛ چراکه تمرکز روی موردی خاص و سکوت در باقی موارد شائبهی سیاسی بودن این انتقادات را بیشتر خواهد کرد.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
اگر نقدی به زیارتنامه هست، به تمامی زیارتنامههای غیرماثور باشد
انصاف نیوز: نظرتان درمورد انتقادات طرح شده نسبت به زیارتنامهی حرم امام خمینی و همچنین ساختمان حرم چیست؟
رشید داودی: بحث زیارتنامه و نحوهی ساخت و ساز حرم دو موضوع متفاوت است. در این چند روزه هم دیدید که مطالب مختلفی از سوی منتقدان و مدافعان گفته شد. در ابتدا به بحث زیارتنامه میپردازم.
موضوع زیارتنامه تحت عناوین مختلفی مورد نقد قرار گرفت؛ اگر بخواهیم درمورد این عناوین صحبت کنیم لازم است این مقدمه را بگوییم که: زیارتنامهها را یا ادعا داریم که از امام معصوم صادر شده است –که اصطلاحا آن را زیارتنامهی ماثور میگوییم- این زیارتنامه خارج از دین نیست که به آن ملحق شده باشد، یعنی نوآوری در دین نیست که عدهای بخواهند آن را بدعت در دین بنامند.
در کنار زیارتنامههای ماثور یکسری زیارتنامههایی داریم که از طرف معصوم صادر نشدهاند اما از همان صدر اسلام تا به امروز برای بزرگان علم و دین و مذهب وجود داشتهاند؛ فرقی هم نمیکند که از نوادگان معصومین باشند یا نباشد؛ اینها را زیارتنامههای غیرماثور میگویند.
اگر امروز کسی میخواهد نقد علمی کند –نه با رویکرد سیاسی- باید بگوید که اساسا نوشتن زیارتنامههای غیرماثور کار درستی است یا نه؛ در این زمینه فرقی نمیکند که زیارتنامه را برای امام خمینی بنویسند و یا سالهای بعد برای برخی دیگر از افراد نوشته شود و یا سالهای گذشته برای بعضی دیگر از افراد نوشته باشند؛ و این بحث در مورد همه موارد قابل طرح است.
اما در نقدهایی که این روزها طرح شده است، غالبا ما این رویکرد را ندیدیم؛ لذا کسانیکه نقدها را پاسخ دادند –که من ادبیات بعضی از آنها را نپسندیدم- این بود که گفتند «رویکرد برخی در نقدشان سیاسی است؛ شما به این مسئله ریشهای نپرداختید و اگر نقدی هست باید به هر زیارتنامهای که توسط غیرمعصوم نوشته شده است انتقاد کنید که نکردید!».
نکتهی دوم اینکه تقریبا غالب دوستانی که نقد را ابتدائا مطرح کردند –نمیخواهم این را قاطعانه بگویم- اما ادبیاتشان اینگونه بود که اصلا نمیدانستند این زیارتنامه بیش از 30 سال پیش نوشته شده و در حرم امام خوانده میشده است. قبل از ساخت و ساز جدید حرم این زیارتنامه بالای ضریح هم نصب شده بود و همانجا نوشته شده بود که متن آن را آیت الله جوادی آملی نوشتهاند؛ اما گویا برخی از این منتقدین از این قضیه اطلاع نداشتند و لذا سمت و سوی نقدهایشان اصل زیارتنامه نبود، بلکه این بود که «بیت امام آمدهاند زیارتنامهای برای پدر و پدربزرگ خودشان تهیه کردهاند و هرکسی هم از خانوادهشان فوت کند به این زیارتنامه اضافه میکنند.» که دیدید در فضای مجازی، برخی این ماجرا را حتی به طنز کشاندند و اسم نوه و نتیجهها را هم اضافه کردند و این قضیه را وهن کردند.
پس توجه شود که در ابتدا غالب دوستان منتقد اصلا نمیدانستند این زیارتنامه را چه کسی نوشته است؛ لذا بعد که عدهای پاسخ دادند نویسندهی آن آیت الله جوادی آملی است، مطالب دیگری را طرح کردند؛ یک عده احترام گذاشتند به آقای جوادی، عدهای هم گفتند که ایشان هم اشتباه کرده است و این بدعتگذاری در دین است. و ما گفتیم که بدعتگذاری این است که گفته شود این زیارتنامه از معصومین علیهم السلام صادر کرده است درحالیکه صادر نکرده باشد و این انتساب دروغ باشد.
این زیارتنامه متن مقدس و غیرقابل تغییری نیست
یک نقدی که مطرح شد این بود که زیارتنامههای غیرماثور شاکلهی مشخصی دارند؛ یعنی حتی زیارتنامههای حرم حضرت معصومه و… هم با سلام بر امامان معصوم آغاز میشود. اما در زیارتنامهای که اکنون در حرم امام خمینی وجود دارد با سلام بر شخص امام خمینی و فرزندانش آغاز میشود.
این سوال جدید متفاوت از سوال قبلی است؛ موضوع قبلیمان این بود که اساسا زیارتنامه نوشتن برای بزرگان کار صحیحی است یا نه؛ که گفتم این پیشینهای دارد که اگر بخواهد نقدی وارد شود و بحثی صورت گیرد باید نسبت به تمام زیارتنامههای غیرماثور باشد، نه به یک فرد. اما سؤالی که الان طرح کردید نقد محتوای زیارتنامه است.
در پاسخ به این سؤال باید توجه کنیم که وقتی میگوییم این زیارتنامه را غیرامام نوشته است، به این معناست که متن متنی مقدس و غیر قابل تغییر نیست؛ متنی است که یک بزرگی درمورد بزرگ دیگری نوشته است؛ حال شما میتوانید نقد کنید که اگر این قسمت زیارتنامه اینگونه نوشته شود درستتر و بهتر است و کسی دیگر میگوید که همین حالتی که وجود دارد بهتر است؛ و طبیعتا آقای جوادی آملی نظرشان این بوده که همین متن فعلی کفایت میکند و شایسته است. نکتهی دوم اینکه میگویند برخی از الفاظ بعدا به متن زیارتنامه اضافه شده است. طبیعتا اسم مرحوم حاج احمدآقای خمینی در زیارتنامهی اولیه نبوده است، و بعد از فوت ایشان -تا آنجا که من اطلاع دارم- بر اساس نظر مؤلف زیارتنامه، فرازهای جدید به آن اضافه شده است. یعنی هر تغییری که در زیارتنامه صورت گرفته است براساس نظر خود آیت الله جوادی آملی بوده است.
در مجموع، ما میتوانیم در مورد فرازهای این زیارتنامه صحبت مفصلی کنیم؛ چنان که در کنار نقدهای صورت گرفته به متن زیارتنامه، کسانی هم آمدند و گفتند که شان امام خیلی بالاتر از این متن است و مطالب دیگری هم باید به آن متن اضافه میشد.
برخی هم مثل شما یا بنده یا دیگران میتوانیم بگوییم که اگر مطالب به فلان سبک یا با ادبیات دیگری نوشته میشد بهتر بود و تناسب بیشتری با زیارتنامههای دیگر داشت. و روشن است که این مطلب به سلایق و علایق افراد بستگی دارد. ضمن اینکه باید اضافه کنم کلیات این زیارتنامه –یعنی تقریبا از ابتدا تا آخر آن- در مجموع زیارتنامههای غیر ماثور در بقاع و حرمهای امامزادگان و بزرگان مختلف وجود دارد، تقریبا با همین ادبیات و شاکله است و بسیاری از موارد، تنها اسامی تغییر کردهاند. یعنی سلامها به اسم افراد عوض شده و باقی بخشهای زیارتنامه در نمونههای دیگر هم وجود دارد.
بنابراین این زیارتنامه یک متن مقدس و صادر شده از حضرات معصومین نیست و میتوان در مورد شاکله و محتوای آن بحث کرد.
نقد زیارتنامه از یک دغدغهی دینی آغاز نشد
ولی چون محتوا و شکل این زیارتنامه شباهتهایی با زیارتنامههایی دارد که در حرمهای امامان و امازادگان شیعه استفاده شده است نقدهایی را برانگیخته است؛ نظر شخص شما در این مورد چیست؟ آیا این مورد در آینده مشکل ساز نیست؟ بنظرتان نمیتوان آن را بدعت نامید؟
با تعریفی که از بدعت وجود دارد این مسئله قطعا بدعت نیست؛ چون نه کسی آن را به معصومین نسبت داده است و نه کلیات آموزههای دین و مذهب با زیارت بزرگان و زیارتنامه خواندن برای ایشان مخالفتی شده است. اما در برخی نقدهای صورت گرفته، بعضی گفته اند که اینگونه زیارتنامه نوشته، موجب وهن دین است، که در این مورد نیز میتوان به تفصیل سخن گفت. کما اینکه امروزه یک عده میگویند «بوسیدن درب و دیوار و ضریح حرم ها وهن است یا بویسدن دست، وهن است، و لذا نباید انجام شود» و یا برخی مدلها یا سبکهای عزاداری را میگویند وهن مذهب و یا دین میشود. این وهن بودن عنوانی است که میشود راجع به آن صحبت کرد؛ هر مسئلهای در دین در یک بازهای از زمان ممکن است توسط عدهای مصداق وهن دانسته شود و عدهای دیگر هم نظری متفاوت داشته باشند. کمااینکه ، برخی مراجع تقلید درمورد بحث قمه زدن، زنجیر زدن یا حتی سبکهای خاصی از سینه زدن یا مداحی کردن گفتهاند که این روشها موجب وهن دین یا مذهب است و عدهای دیگر محکم ایستادهاند و دفاع میکنند و میگویند وهن دین نیست. پس وهن دین بودن یا نبودن را میشود در مورد خیلی از مسائل مطرح کرد و تشخیص آن در بسیاری از موارد، تابع مقتضیات زمان و مکان است.
اما در مورد بدعت در چنان که قبلتر گفتیم به معنی انتصاب چیزی به دین است که در آن نبوده باشد؛ نه اینکه چیزی که در دین نیست و به این نکته تصریح هم شده است، را در وصف و تکریم فردی خاص بگوییم؛ و روشن است که چنین مواردی بدعتگذاری در دین نمیشود که اگر بود، هر آنچه نوآوری در عالم بود را در بر می گرفت.
باز هم به این نکته بازگردیم که من معتقدم اگر در این قبیل موارد کسی نقدی دارد باید به تمامی زیارتنامههای غیرماثوری که توسط بزرگان در تکریم بزرگان دیگر نوشته شده است، وارد کند نه فقط نسبت به زیارتنامهی امام. یا اگر برخی به ساختن حرم برای امام نقد وارد میکنند، نباید نقدشان را منحصر در حرم امام کنند، بلکه باید نسبت به اصل ساخت حرم، و نسبت به همه حرامها متوجه شوند که همه می دانیم ساخت حرم و مرقد، از دیر باز با تزیین و تجمل و آراستن همراه بوده است.
و در مورد زیارتنامه من معتقدم چون محتوای زیارتنامهها تکریم افراد است اشکالی ندارد؛ و معتقدم در شرایط فعلی طرح مسئله زیارتنامه امام و نقد آن، قطعا و بی تردید از یک دغدغهی دینی آغاز نشد.
زیارتنامه و تصمیم ساخت ساختمان حرم به این شیوه مربوط به چه دورهای است؟
زیارتنامه که بعد از فوت امام –تاریخ دقیقش را خاطرم نیست- اما همان اوایل بعد از فوت امام نوشته شده است. ساخت حرم هم که بعد از فوت امام در جلسهی سران قوا که با حضور مرحوم سیداحمد خمینی تشکیل شده بود، تصمیمگیری و تایید شد و از همان موقع هم پیگیری شد تا بالاخره به انجام رسید.
همه مشاهدهگر آجر به آجری که در حرم روی هم گذاشته میشد بودند
نقشهی ساختمان از ابتدا چنین بوده است؟
من در جریان ریز اطلاعات نقشه و چگونگی ساخت و ساز حرم امام نیستم؛ اما تصمیم درمورد ساخت حرم همانطور که اشاره کردم با سران قوا بود، مجری و شرکتهایی که ساخت و ساز حرم را پیگیری میکردند هم شرکتها و پیمانکارهای سپاه بودند. نقش تولیت هم فقط این بود که این مسیر را مدیریت میکرد. طبیعتا تولیت نه خودشان نقشهپرداز و نقشهساز بودند و نه مجری این کار بودند و نه بودجهای برای انجام این کار داشتند؛ یا کمکهای مردمی بوده است و یا بودجههای عمومی بود که در اختیار حرم گذاشته میشد و اجرایش هم که دست پیمانکاران سپاه بود.
در تمام طول این سالها –از همان فوت امام- که این تصمیم گرفته شد تمامی مسئولین ما از رهبری گرفته تا مسئولین در ردههای پایینتر، هرساله این ساختوساز را مشاهده میکردند و آجر به آجری که در حرم روی هم گذاشته شده است را دیدهاند و کسی هم هیچ انتقادی نداشت. فقط موقعی که افتتاح شد گویی خلقالساعه در پلک برهم زدنی ساخته شده باشد، و برخی انتقاد کردند؛ درحالیکه در تمام این سالها با چشم خود این روند را دیده بودند. لذا طرح این مسئله که نقشهی حرم امام در ابتدا به چه صورت بوده، خیلی نمیتواند جایگاهی داشته باشد.
آقای انصاری هم توضیحات کامل روند ساخت و ساز حرم، و این که تصمیمگیریاش از کجا شروع شد، ساخت و ساز و بودجههایش به چه صورت بود، یک توضیح مفصلی دادند که من وارد این بحث نمیشوم.
قبلا به بیت امام هجمه میکردند که «چرا حرم ساخته نمیشود؟!»
از زمانیکه مشخص شد ساختمان حرم قرار است به چه شکلی باشد و این تزیینات و تجمل قابل مشاهده شد، یکسری از رسانهها زبان به انتقاد از این موضوع باز کردند.؛ چرا از سوی بیت امام و خصوصا سید حسن جلوی چنین مواردی گرفته نشد؟ اگر هم دیگر کار از کار گذشته بود باتوجه به اینکه هم این موضوع و هم مسئلهی زیارتنامه پیش از این هم مطرح شده بود، چرا هیچوقت نه موضعی گرفتند و نه برای تغییر این رویه باتوجه به انتقادات، کاری کردند؟
اولا، این نکته را تاکید کنم که مطالبی که مطرح میکنم تحلیل، دیدگاه و برداشت شخصی خودم است که ممکن است برداشت خطا یا اشتباه داشته باشم که میتواند بعدا تصحیح شود.
ثانیا، از وقتی شکل و شمایل حرم امام مشخص شد، در برخی رسانهها مورد نقد قرار گرفت ـطبیعتا طرح این قضیه توسط رسانهها که همیشه نگاه دقیقشان میتواند راهگشا و اصلاحگر باشدـ اما فراموش نکنید که تا قبل از تکمیل ساختمان حرم، (چنان که اگر در آرشیو رسانهها مراجعه کنید، میبینید) هجمهی بسیار سنگینی به بیت امام میشد که چرا حرم ساخته نمیشود؟! ساخت و ساز حرم تا کی قرار است ادامه پیدا کند؟ و …
مرتبا در رسانهها –خصوصا رسانههایی که منتسب به برخی نهادهای خاص بودند– به صورت هدفمند، سالبهسال نزدیک ایام سالگرد امام که میشد این مسئله را بزرگنمایی میکردند به شیوهای که باقی رسانهها را هم تحت تاثیر قرار میدادند و همه این مطالبهگری را داشتند که «چرا این حرم ساخته نمیشود؟!»
یادم است همان سالی که قرار بود حرم افتتاح شود و پیش از افتتاح آن در مجموعهی حرم بودم؛ یکی از اعضای بیت امام هم آنجا بود و قصد بازدید از روند آماده سازی را داشت، گفت «برویم بخشهایی از حرم که کارش نهایی شده است را ببینیم» به یکی از این تزیینات دیوارها نگاه میکردیم که پرسید «نظرتان چیست؟!» گفتم «بنظرم خیلی زیبا شده» و همانجا بلافاصله این جمله را گفتم که «بنظر من این هجمهای که تا دیروز به بیت امام میشد –بعنوان متولیان ادارهی حرم- که چرا حرم ساخته نمیشود، تمام نخواهد شد بلکه در هجمهای جدید خواهند گفت که چرا اینگونه ساخته شده است؟!» چون معتقد بودم که آغاز آن مطالبهگری نه به صورت طبیعی، بلکه از یک منشا خاص و با اغراض سیاسی صورت میگرفت، لذا پیشبینیام این بود که بهانهی جدیدشان برای هجمه، نوع ساخت و ساز خواهد بود.
ثالثا، نکتهای که در بحث قبلی به آن رسیدم را دوباره تکرار میکنم که اگر نقدی وارد است باید به اساس مرقدسازی و حرمسازی وارد شود و باید راجع به آن صحبت کنیم که این کار، کار صحیحی است یا نه. حرمی که ساخته میشود قاعدتا مکانی عمومی است که تودهی مردمی که میخواهند بیایند آنجا زیارت و ادای احترام نسبت با مرقد بزرگی که در آنجا آرمیده کنند، و لذا در همه حرم ها، علاوه بر تزیین و تجملات متداول، تلاش شده که اسباب آسایش و آرامش مردم نیز مهیا شود.
تردید نکنید اگر حرم به صورت معمولی ساخته میشد، عدهای میگفتند «نظام یا خانوادهی امام، متناسب با مقام و شأن امام عمل نکرده اند و احترام ایشان که اینهمه زحمت کشید و سختی دیدند، تبعید شدند را پاس نداشتند و جایگاهی درخور ایشان نساختند».
لذا معتقدم اساس و آغاز شکلگیری نقدها نسبت به ساختمان حرم، زیارتنامه و مانند آن، از سوی جریانات خاص و با اغراض سیاسی بوده است؛ چرا که رسانههای همین جریانات، تا پیش از تکمیل ساختمان حرم، سال به سال میگفتند چرا حرم ساخته نمیشود، درحالیکه زیرمجموعه های همان نهادها متکفل ساخت و ساز حرم بودند و خودشان داشتند حرم را میساختند و میدانستند نقشهی این حرم به چه صورت است، و همین رسانهها بودند که پس از ساخت حرم بلافاصله اصطلاح کاخ-حرم یا کاخ-مرقد را برای حرم امام بکار بردند و اصطلاح ساخت اشرافیگرایانه و تجملاتی را در ادبیات رسانه ای کشور جا انداختند.
در این رسانه ها، تودهی مردم، که من معتقدم باید حرفشان شنیده شود و مطابق خواست آنها عمل شود، به عنوان جامعه هدف مشخص می شوند و وقتی با این هجمهی رسانهای آنهم با ادبیات خاص! قرار میگیرند و مرتبا در رسانههای مختلف، حتی صدا و سیما می شنوند که حرم را یک کاخ مجلل معرفی میکنند، برایشان جا میافتد که این حرم، کاخ است و اشرافیگری است؛ درحالیکه همان مردم عادی حرمهای مختلف را میروند و میبینند و چنین برداشتی ندارند. اما در مورد حرم امام، جهتدهی منفی افکار عمومی توسط برخی رسانههای خاص خیلی خوب انجام می شود.
این نکته را هم اشاره کنم؛ آن ابتدا که حرم امام ساخته شد شنیدم که در محافل برخی از همین جریانات سیاسی، همانها که در رسانهها مطرح میکنند که کاخ ساخته شده است، این جمله را گفته بودند که «این حرم خیلی زیبا ساخته شده است و آبرویی برای نظام است»؛ و درحالیکه بعضی مکانهای دیگر را که در اختیار برخی نهادهای همسو با آنها هستند –مثل مصلای تهران- هنوز نتوانستند تکمیل کنند؛ میگفتند «چه کنیم که این دست بیت امام و سیدحسن خمینی است و در اختیار ما نیست». گویی که اگر در اختیار خودشان قرار میگرفت، همه چیز مطابق شان و شخصیت امام بوده است چرا که مکانی در خور، برای مرقد ایشان ساخته بودند و لذا به آن مباهات و افتخار میکردند. و به احتمال قریب به یقین در صداوسیما هم شبانهروز از کار خود قدرشناسی و تجلیل میکردند.
بنابراین ریشهی شکلگیری این جریان رسانهای طبیعی نیست؛ اگرچه معتقدم پس از شکلگیریاش عدهای بطور طبیعی نقدهایی را وارد میکنند که شایستهی شنیده شدن و پاسخ گرفتن است.
اگر نقدی دارند باید روی سخنشان اساس حرمسازی باشد
اشاره کردید اگر قرار است به این حرم انتقادی وارد شود باید به تمامی حرمسازیها و مرقدسازیها انتقاد شود؛ آیا بین مقبرهی یک رهبر سیاسی-مذهبی با مقابر امامان معصوم یا امزادگان تفاوتی وجود ندارد؟ باتوجه به اینکه این حرم از بودجهی عمومی ساخته شده است و به تعبیر عامیانه هزینهها برای ساخت آن از جیب مردم بوده است.
مسئلهی بودجه داشتن، منحصر در حرم امام نیست بلکه بقیهی حرمها هم ردیف بودجههای مشخصی دارند؛ مگر برخی از مراقدی که در شهرستانهاست و توسط همان شهرستان مدیریت میشود. که همانها هم از سوی نهادهایی چون اوقاف اداره میشوند.
و این هزینهها هم یا از باب وجههی مذهبی این حرمها است؛ که طبیعتا زمانیکه حکومتی دینی برقرار شده است نسبت به مراکزی که منتسب به دین است یا جنبههای معنوی و دینی در آن ترجیح دارند، وظایفی دارد. و جنبهی دیگر هم جنبه عمومی حرم هاست که حتی اگر حکومت اسلامی دایر نباشد، چون حرمها اماکن عمومی هستند و تودهی مردم از آنها استفاده میکنند طبیعتا می بایست مورد رسیدگی قرار بگیرند. لذا قرار دادن بودجه برای آنها، در سابق وجود داشته، الان وجود دارد و در آینده هم وجود خواهد داشت.
اما در مورد تفاوت میان حرم ائمه معصومین و غیر ایشان؛ طبیعتا باید تفاوتهایی گذاشت؛ اما آن مسئلهای که من مطرح کردم این بود که اگر کسی می خواهد نقدی داشته باشد باید روی سخنش اساس حرمسازی باشد؛ که بحث کنیم و ببینیم که به چه علت انجام میشود و آیا کار درستی است یا نه؛ می دانید که در این زمینه تفاوت دیدگاهی بین اهل تشیع و اهل تسنن وجود داشته است. ما براساس اعتقادات شیعی خود مبانی و دلایلی را برای حرم سازی داریم که اگر بخواهیم درمورد آنها صحبت کنیم بحث به درازا میکشد، و مجال پرداختن به این موضوع نیست و لذا بحث ساخت حرم حضرات معصومین که مبتنی بر مباحث کلامی و اعتقادی و … است، کنار میگذاریم که به جهت جایگاه بی بدیل و حیات مظلومانه و … مورد تکریم قرار گرفتهاند و چنانکه در زمان حیات، ملجا و پناهگاه مردم بودند، پس از شهادت و ممات، مکان دفنشان نیز محل رفت و آمد مردم باشد. لذا بحثشان جداست.
اما درمورد غیرمعصومین؛ درست کردن حرم برای بزرگان و امامزادگان – مثلا قمر بنیهاشم یا حضرت فاطمهی معصومه، یا شاه چراغ و شاه عبدالعظیم و … – چه علتی دارد؟ آیا هدفی غیر تکریم و تجلیل این بزرگان بوده است؟ و غیر از این است که محل دفنشان به گونهای درست شود که محل رفت و آمد مردم باشد و در این رفت و آمد هم طبیعتا مسائل رفاهی درنظر گرفته شود که مردم به سختی نیافتند؟!
در مورد حرم امام نیز، که هم وجههی سیاسی دارند و هم یک وجههی مذهبی، باید گفت: چنانکه امروزه بسیاری از بزرگان معتقدند، شان و جایگاه مذهبی امام نسبت به خیلی از امامزادگانی داریم، بالاتری است، لذا شایسته تکریم و تجلیلی ماندگار است.
و در مورد وجههی سیاسی ایشان نیز باید گفت: طبیعتا نمایندگانی از کشورهای مختلف دنیا برای تکریم شان و جایگاه ایشان وارد ایران میشدند، لذا مسئولان و سران نظام به این تصمیم رسیدند که باید جایگاهی درخور شان ایشان تهیه شود و لذا بنا شد مانند باقی علما و بزرگان سلف، که برایشان حرم درست شده است و مانند همین زیارتنامهای که برای امام هست برای بقیه هم نوشته شده است، رفتار شود.
بنابراین برای امام باتوجه به جایگاهی که داشته است –آنهم نه بر اساس تصمیم فردی یک شخص یا یک خانواده بلکه بر اساس تصمیم نظام- سران نظام که یکی از آنها رهبری فعلی انقلاب است تصمیم گرفتند حرم درست کنند و بعد برای ساخت این حرم خود سران نظام بودجه اختصاص دادند و خودشان هم به اجرا درآوردند؛ حال تولیتش از ابتدا در اختیار بیت امام بوده است.
البته طرح این نکته به این معنا نیست که بخواهم بگویم لزوما بیت امام با ساخت حرم مخالفت داشتهاند، نه! اصلا در جایگاهی نیستم که مورد این قضیه صحبت نمیکنم. و باید خودشان توضیح دهند که اساسا با این کار از ابتدا تا انتهایش موافق بودهاند یا نه؛ روی سخن من این است که ساخت حرم برای امام، تصمیم نظام بوده است و طبیعتاً راهی جز تبعیت هم وجود نداشته چرا که تصمیم کلان بوده که در سطح سران نظام گرفته شده است.
در مجموع باز هم اصرار من بر این است که هر انتقادی که طرح میشود باید علمی و مبنایی باشد و نه متمرکز بر یک مورد خاص، اما این جو رسانهای که هر از گاهی شکل میگیرد، خاموش میشود و چندی بعد دوباره مطرح میشود. (مانند همین بحث زیارتنامه که در گذشته هم مطرح شده بود.)، به صورت علمی و مبنایی مطرح نمی شود بلکه منحصرا در مورد امام، آنهم از طرف مراکز و رسانه های خاصی شکل میگیرد و هدف از آن، اغراض سیاسی است.
به عنوان مثال، همه می دانیم که امروزه مردم نسبت به بسیاری از امور، در مورد نحوهی ادارهی کشور درحوزههای مختلف ناراحت و حتی عصبانی هستند. چنانکه رهبری در صحبتی که اخیرا داشتند فرمودند که مردم نسبت به دولت انتقاد دارند و اعتمادشان کم شده است؛ و البته من معتقدم دولتی که در کلام ایشان ذکر شده است، دولت به معنای قوه مجریه نیست بلکه به معنای حکومت است.
حال در شرایطی که مردم ناراحتند و در فشار و مضیقهی سنگین اقتصادی هستند، وقتی رسانهای با اغراض سیاسی مسئلهای را مطرح میکند و میگوید برای امام، کاخ-مرقد تجملاتی و اشرافی درست کردهاند یا میگوید زیارتنامه درست کردند و میخواهند تقدیس کنند و… گویی میخواهند این عصبانیت مردم را به نفع اغراض سیاسی خود مصادره و جهتدهی کنند. و میدانند که امروزه متاسفانه اگر یک گروه افراطی مسلمان همچون داعش و القاعده و طالبان در دنیا شکل میگیرد، نشریهای مثل شارلی ابدو در فرانسه نمیگوید داعش و طالبان و فلان جریان افراطی بد است، بلکه هجمهاش را به سمت پیامبر عظیم الشأن ما میبرد که پیامبر اسلام است. در اینجا هم همین است؛ میدانند که اگر مردم از هزار مورد ناراحتند، بخواهیم یا نخواهیم، برخیشان انگشت اشاره و اعتراض خود را بخاطر اینکه برخی مسئولین جاخالی میدهند و پاسخگوی عملکرد ناکارآمد خود نیستند، به سمت امام نشانه میروند که بنیانگذار این نظام است.
لذا عدهای هدفمند و بخاطر اغراض سیاسی میگویند برای امام کاخ ساختهاند و این مسائل را برجسته میکنند برای این است که ضعفهای خود را پاسخگو نباشند و هجمهی مردم را میبرند به سمت امام.
من اخیرا توییتی زده بودم با این مفهوم که «حالا اگر دغدغهی دوستانی که به زیارتنامهی امام انتقاد میکنند، تمام شده بازگردیم به مسائل اساسی مملکت»؛ چرا اوضاع کرونا به اینجا رسیده است، چرا اوضاع اقتصادی مردم به این شکل است؛ چرا و چرا و چرا؟! در زندان اوین چه اتفاقی افتاد؟ زمانی که فاجعهی اوین منتشر شد، هجمهی انتقادی خواص جامعه و تودهی مردم به سمت نهادهای مسئول رفت؛ اما یکدفعه موضوعی که سالهاست در جریان بوده، زیارتنامهای که هروقت هیئتهای دولت که به حرم میرفتند خوانده میشده و هرروز بین نمازها هم در حرم امام خوانده میشود، مورد توجه و اعتراض این چنینی قرار نمیگرفته، یکدفعه اینروزها برجسته شد! و ماجرای اوین به حاشیه میرود. و در چنین احوالی بود که برخی آمدند و اساس اتفاقاتی که در اوین افتاد را کلا زیر سوال بردند؛ عدهای گفتند کار صهیونیستهاست، عدهای گفتند فیلمها ساختگی و مونتاژ شده و تحریف شده است و… چه زمانی میشود این موارد اصلی و اساسی را به حاشیه برد؟ زمانیکه حواس مردم به مسائلی حاشیهای و غیر ضروری پرت شود.
ایرادی ندارد که به این موضوع هم پرداخته شود، اعتراض جدی شود و رویکردی روشنگرانه پیش گرفته شود هم درمورد ساخت و ساز حرم، هم زیارتنامه و هم حتی نحوهی مدیریت حرم؛ اما حرف من این است که این مسائل اصلی نباید گم نشود. اگر گم شود اینگونه دچار تحریف میشوند که یک عده بگویند که مسائل زندان اوین همهاش ساختگی بوده است. نباید اجازه داد این مسائل از تیررس خبری که خارج شود و در غفلت رسانهها و بی خبری مردم، واقعیات تحریف گردند.
نکتهای هم درمورد بودجه مطرح کردید؛ سالهای پیش که بحث شفافیت بودجه مطرح شد، و دولت آقای روحانی بدرستی موضوع شفافسازی بودجهها را پیگیری کرد، خب رقم بودجهها در راستای شفافسازی اعلام شد. تنها جایی که از این بودجهها استفاده میکند و نسبت به اعتراض و انتقاد افکار عمومی پاسخگو بود –میتوانید بگویید قانع شدید یا نشدید- اما تنها نهادی که پاسخگو بود، همین تولیت آستان امام خمینی –سیدحسن خمینی- بود که از کنار نقد مردم و رسانه ها بی تفائت نگذشت و شخصاً موضع گرفت و تقاضا کرد که نهادهای زیرمجموعهشان بیایند به مردم گزارش دهند که این بودجهها در کجاها هزینه شده است. گزارشهایش هم روزهای بعد در سایتها منتشر شد.
اما بقیهی نهادها چه کردند؟ نسبت به افکار عمومی و انتقاد رسانه ها پاسخگو بودند؟ شما دیدهاید نهادی پاسخی به حساسیتها و سوالات مردم در زمینهی بودجه و مواردی از این دست، داده باشد؟!
امام سادهزیست بود
شخص امام خمینی دورهای که در قید حیات بودند به مساجد مجلل مساجد اموی میگفتند؛ فکر میکنید شخصیتی که در این دنیا به تعبیری ساده زیست بوده است و رهبر مستضعفین جهان خوانده میشد، درمقابل تملق و برخی تعاریف از خود مقابله کرده بود، بنظرتان اگر الان میبود رضایتی از این وضعیت داشت؟ آیا این روند مورد تایید دیدگاهی است که آیت الله خمینی داشتند با خیر؟
در اینجا دو مطلب مطرح است. یک وقتی آدم در زندگی و سلوک شخصی خود یک رویهای دارد، یک وقت هم دیگران نسبت به بزرگانی که از دنیا رفتند اقدامی را انجام میدهند؛ اینها دو مقوله جدا از هم است. مثلا مگر امیرالمومنین سادهزیست نبودند؟ آیا ما باید بگوییم چرا بعد از ایشان برایشان حرم و بارگاهی اشرافی ساختهاند که خشتهای گنبدش از طلاست؟!
آنچه بر آمده از موازین و آموزههای دین است این است که سبک و سیاق زندگی افراد نباید پر طمطراق و اشرافی باشد؛ البته این آموزه ها به معنای توسعهی فقر و فلاکت و شلختگی نیست؛ برخی از آقایان مدعی سادهزیستی، در تامین معاش خود ناتوان هستند و در فقر زندگی میکنند اما، فقرشان از سر نداری و ناتوانی است؛ نه اینکه دارا باشند و سبک زندگی سادهزیستانه را انتخاب کنند. این به هیچ وجه قابل قبول نیست. سراسر موازین اسلامی و فرمایشات خود امیرالمومنین این است که علیه فقر صحبت میکنند و مردم را به سمت غنا و بینیازی دعوت میکند. و ابتداییترین وظیفهی حکومت ها را نیز چنین می دانند که سطح زندگی مردم را به سطح رفاه و آسایش و آرامش برساند، نه اینکه آنها را دچار فقر و فلاکت کرده و توصیه به فقر کنند.
امام خمینی هم به گواه دوست و دشمن، در زندگی سادهزیست بودهاند مثل باقی اغلب بزرگانمان که سلوک فردیشان سلوک سادهزیستانهای بوده است اما طبیعتا همین افراد وقتی از دنیا رفتند بقیهی بزرگان جامعه و تودهی مردم در جهت تکریم و بزرگداشت آنها کارهایی را انجام دادهاند. حال برخی معتقدند این کارها مناسب و درست است، و برخی آنها را افراطی یا تفریطی میدانند. و این موضوع، منحصر در امام و حرم ایشان نبوده، نیست و نخواهد بود. بنابراین نمیتوان گفت که چون امام سادهزیست بوده بنابراین یا نباید حرم و بارگاهی برایش ساخت یا اگر بقعهای ساخته میشود باید مثلا با دیوارهای خشتی و آجری و فاقد هرگونه امکانات رفاهی باشد.
ساخت حرم و اختصاص بودجه تصمیم یک نظام بود نه کار یک فرد یا یک خانواده
یک تفاوتی که اینجا وجود دارد این است که امام خمینی زمانیکه در قید حیات بودند –که خیلی هم این دوره دور نیست- سازهها و مساجد اینچنینی را اموی مینامیدند؛ نسبت به سازههای مجلل انتقاد داشتند و قول صریح ایشان در این مورد وجود دارد. از این باب این مسئله چگونه قابل توضیح است؟
من ابتدای صحبتم عامدانه این ماجرا را چندین بار تکرار کردم که ساخت حرم برای ایشان و اختصاص بودجههایی که وجود داشته کار یک فرد و یک خانواده نبوده است و تصمیم یک نظام است. کما اینکه در اندیشهی امام ما میتوانیم ویژگیهایی را پیدا کنیم که امروزه در اندیشهی متولیان فعلی جمهوری اسلامی وجود ندارد؛ مثلا اعتقادی که امام به نقش مردم و تعیین کننده بودن آن داشتند را ببینید و با آنچه در انتخابات اخیر رخ داد مقایسه کنید که هیچ شباهتی به هم نداشت؛ و عدهای رسما اعلام کردند که «ما باید به سمت حکومت اسلامی برویم و این انتخابگری مردم معضلی برای نظام شده است». امام یکسری اندیشههای قطعی دارند که لزوما امروزه به آنها عمل نمیشود. مطالب خیلی زیادی که اهمیتش هزار برابر بیش از این موضوعاتی که اشاره کردید است وجود داشته که امروزه نادیده گرفته میشود. مثل درمورد ورود نیروهای نظامی به سیاست؛ تاکیدات امام کجا و آنچه امروز در جامعه میبینیم کجا؟! و در برابر اعتراض به این رویکردها بود که برخی گفتهاند «اندیشهی رهبر سابق آنگونه بوده و اندیشهی رهبر حاضر اینگونه است؛ و طبیعتا باید براساس اندیشهی رهبر فعلی عمل شود». البته رهبری فعلی خودشان بارها این مطلب را گفتهاند که «نه! اندیشه و راه فعلی همان راه و اندیشهی امام است» و خودشان را مجزای از امام نمیدانند و در امتداد راه امام معرفی میکنند. اما بعضی دیگر بدون تعارف میروند و این مسائل را مطرح میکنند و در نتیجه آنچه در عمل درحال رخ دادن است تفاوت بسیار زیادی با اندیشه امام دارد.
در این زمینهی مورد بحث هم بله! امام دیدگاههایی داشتند اما این قضیه تصمیم نظام بود و خود نظام هم آن را اجرا کرد. اما انتقادات را نه به نظام میکنند، نه به مجریان این ساخت حرم وارد میآورند، بلکه همه انتقاد را متوجه متولیانی میکنند که تنها ناظر بودهاند.
اما در مقابل ببینید که در همین فیلمهای منتشر شده در زندان اوین آیا باید به رئیس قوه قضاییهی وقت نقد شود یا به یک زندانبان؟! اگر رویه و نگاه انتقادی درست باشد، نقد باید خطاب به همه سیاستگذاران طرح ساخت حرم و مجریان آن مطرح شود، اما چرا فقط تولیت مورد هجمه قرار میگیرد؟! این نشان دهندهی سیاسیکاری است.
اتفاقی که در زندان اوین رخ داده من ندیدم یک رسانه گفته باشد رئیس قوه قضاییهی وقت، که الان رئیس جمهور شده است باید پاسخگوی این جریان باشد. درحالیکه باید هم به جهت مسئولیت گذشتهشان پاسخگو باشند و هم مسئولیت امروزشان که باید حافظ منافع ملت و قانون اساسی باشند؛ چرا که یک زندانی که در حال تحمل مجازات متناسب با جرمش در زندان است، اگر یک سیلی مازاد بر مجازاتش بخورد، جرم است و رئیس جمهور موظف است در دفاع از حقوق مردم نسبت به این ماجرا واکنش نشان دهد اما تا امروز کلمهای از ایشان در این مورد نشنیدهایم.
خیلی از دیدگاههای امام نادیده گرفته شد
خود امام در زمان حیاتشان، برای پیشگیری از این مسائل –باتوجه به دیدگاههایی که داشتند- مسئولیتی داشتهاند یا خیر؟
من گفتم که اگر بخواهیم به اندیشهی امام وارد شویم خیلی از مسائل نادیده گرفته شده است. مثالی میآورم؛ ابتدای انقلاب برخی مسئولین حوزه نزد امام میروند و تقاضا میکنند بودجهای برای حوزهها اختصاص داده شود. میگفتند برخی ساختمان حوزهها فرسوده است و تبدیل به مخروبه شده است و… امام بشدت مخالفت کردند که متن تقاضا و واکنش ایشان در صحیفهی امام وجود دارد. به هیچ وجه نپذیرفتند چون معتقد بودند حوزههای علمیه باید مستقل باشند، حوزهی علمیه اگر به هر دلیلی وابسته به حکومت شد، ولو اینکه حکومت اسلامی باشد، ولو اینکه بخواهد براساس موازین اسلام عمل کند، استقلال حوزه از بین خواهد رفت. لذا با آن مخالفت داشت.
اما در سالهای اخیر و بویژه در دولت آقای احمدی نژاد دیدیم که بودجههای خیلی زیادی به سمت حوزه و مراکز وابسته سرازیر شد، که بعدها همان بودجهها اثر وضعی خود را گذاشت و تبدیل به یک سم مهلک در حوزههای علمیه شده است، که مجال پرداختن به آن نیست.
لذا دقتهایی که 40 سال پیش ایشان نسبت به این قضایا داشتند و برخی درک نمیکردند، امروزه میفهمیم که ریشه در دید وسیع و تدبیر ایشان داشته است. این مسائلی هم که شما اشاره میکنید درمورد ساخت و سازها و …اینها واقعا اصل نیست. من میگویم اساس این انتقاد وارد است اما نسبت به همهی حرمهایی که دارد ساخته میشود؛ و این را میشود از اندیشهی امام برداشت کرد.
اما فضای انتقادی که امروز در رسانهها شکل گرفته است، فضایی نیست به دنبال یک آسیبشناسی علمی و دغدغهمندانه باشد بلکه در پی اغراض سیاسی و در نقد امام و آنچه منتسب به ایشان است، میباشد. گویی دیواری کوتاهتر از ایشان پیدا نمیشود.
امروز سی و چند سال از فوت امام گذشته است، نسل جوان و نوجوان ما اصلا امام را درک نکردند و هیچ شناختی از سلوک رفتاری و شخصیتی ایشان ندارند. اما هر انتقادی که میشود و هر سوءمدیریتی که در این سالها رخ میدهد بخاطر عدم پاسخگو بودن مسئولین فعلی، هجمهی انتقادات به سمت امام میرود که بنیانگذار این نظام بوده است. و این رویه نه اخلاقی است و نه منصفانه.
افکار عمومی را فریب میدهند به سمت هجمه به بنیانگذار انقلاب
آیا اگر آیت الله خمینی یک صاحب قدرت سیاسی نشده بودند هم این نقدها همچنان وجود داشت؟ چون بنظر میرسد اینگونه انتقادات برای افراد غیرصاحب قدرت کمتر است یا اصلا نیست.
حتما چنین است. اگر امام هیچ وجههی سیاسی نداشتند اصلا کسی با این قضایا کاری نداشت. نه کسی میگفت این حرم، کاخ است نه کسی وضع بودجه برای حرم را غیر متعارف میدانست و نه به زیارتنامه ایشان نقدی وارد میشد. و این از مظلومیت امام است.
امروزه یک عدهای براساس اغراض سیاسی خود و برای فرار از مسئولیتهای سیاسی و اقتصادی که داشتند، افکار عمومی را فریب میدهند به سمت هجمه به بنیانگذار انقلاب. وقتی امروز مردم در فشار و سختی اقتصادی هستند، یک عدهای میآیند صحبت از کاخ-حرم و تجملات میکنند، طبیعی است که مردم واکنش نشان میدهند. اما شما فرض کنید که امروزه مسئولان جمهوری اسلامی توانسته بودند مردم را در یک سطح قابل قبولی از رفاه قرار دهند، آیا کسی حرم را کاخ و تزیینات حرم را نشان از اشرافیگری میخواند؟ مردم این اعتراض را نسبت به ساخت و ساز حرم داشتند؟! رسانهها این موضوع اینقدر برایشان حائز اهمیت بود که به آن بپردازند؟
مسلما نه! چون سیستم ناتوان بوده در این قضیه، واقعا این ناتوانی قابل کتمان نیست، این حمل بر نفی محاسن و دستاوردهای مثبت حکومت نشود، اما برایند نهایی این است که عملکرد جمهوری اسلامی ـ به هر دلیلی از جمله تحریم، ناکارآمدی مسئولان و … ـ در زمینهی اقتصادی امروزه مردم را دچار فقر کرده است. و روشن است در کشوری که اکثریت مردمش زیرخط فقر زندگی کنند وقتی حرف از کاخ-حرم و تجملات و … زده میشود واکنش منفی خواهد داشت.
اگر در باقی موارد سکوت میکنند، نقدشان علمی و اندیشهای نیست
نظر شخص سیدحسن و باقی خانواده درمورد تجملاتی بودن حرم و مسائلی که درمورد زیارتنامه گقته میشود چیست؟ همه همنظرند یا نظرات متفاوت است؟
در این مورد اطلاع دقیقی ندارم و باید از خود ایشان پرسید «اما با توجه به شناختی که از یادگار گرانقدر امام در زمینه نقدپذیری و پاسخگویی در مقابل نقد و سوال دارم، قاعدتا پذیرای انتقادات هستند اما میان نقد و تخریب تفاوت است. و وقتی افرادی نقد خود را تنها منحصر در امام می کنند و نسبت به دیگر حرمهای موجود، بودجهها و زیارتنامههای آنها سخن و اعتراضی ندارند، طبیعتا نمیتوان رویکردشان را منصفانه دانست که در پی پاسخ علمی و دغدغه دینی هستند».
سید حسن خمینی هم دیدگاه شخصیشان را نسبت به این مسائل اگر صلاح بدانند یک موقعی بیان خواهند کرد. اما آنچه من از برآیند صحبتهایشان در مواقعی که بحث شده است برداشت کردم همین بود؛ که اگر کسی نقدی دارد باید نسبت به همهی این موارد باشد؛ اما اگر نسبت به یک مورد بیان میشود و نسبت به باقی موارد سکوت اختیار میشود مشخص است که دنبال یک مسئلهی علمی و اندیشهای نیستند. فقط دارند یک تخطئهی سیاسی با اغراض سیاسی میکنند.
باید این رویهها نظم و نسقی پیدا کند
البته بخش قابل توجهی از انتقادات مطرح شدهی این روزها هم اتفاقا از سوی کسانی بوده است که در مورد مناسکگرایی شیعی کارهای پژوهشی و انتقادی فراوانی انجام داده بودند.
درست است؛ من مطالبی را هم که به این صورت بوده است قبول دارم و در مجموع هم قائل هستم که باید یک نظم و نسقی پیدا کند و به این شکل یله و رها نباشد که هرکسی یا هر حکومتی یا هر جریانی بخواهد از سوی خودش کاری کند. باید یک شکلی پیدا کند که از افراط و تفریط خارج شود؛ این نقد درستی است. اما غالب کسانی که در مورد زیارتنامه و حرم امام وارد نقد شدند، این رویکرد را نداشتند. برخی نیز تعابیری نسبت به خود امام بکار میبردند که نشان از وجود اغراض شخصی دارد گویی که میخواهند نسبت به شخص ایشان موضعی بگیرند. حال اینکه علتش چه هست را نمیتوان توضیح داد. برخی هم در پشت نقد زیارتنامه و حرم، به هر دلیل در صدد إعلام موضع علیه خانوادهی امام هستند؛ و برخی دیگر هم برای فرار از مسئولیتها و گم کردن ضعفهایشان چنین مواضعی داشتند تا توجه ها را از خود و عملکردشان دور سازند.
اندیشهی آیت الله مصباح در مقاطعی قبل از انقلاب مقابل اندیشهی امام قرار گرفت
هم تجمل حرم و هم زیارتنامه تبدیل به نقطه ضعف یک جریان سیاسی خاص شده است که از جریان رقیبش در مقاطع متعددی جلوتر بوده است. این وضعیت دوگانه را بین اصلاحطبان احساس میکنید که برخی از آنها زیان به نقد باز کردند، بخشی سکوت کردند و تعداد کمی هم زبان به دفاع گشودهاند؟
من در صحبتهایم چندین مرتبه تاکید کردم که شکلگیری این هجمهها از سوی افراد و گروههای خاص است و هدفمند هم ایجاد شده است. گرچه وقتی که این هجمهها شکل میگیرد برخی خواسته یا ناخواسته وارد این فضای هجمهای هدفمند میشوند و در این میان برخی نیز ممکن است نقدهایی چارچوب دار و مبنایی داشته باشند.
درمورد این سوال اخیر هم یک نکتهی بزرگتری وجود دارد که ریشه در دوران امام دارد. که نیازمند توضیح بیشتر است: گروههای سیاسی درون کشور را یک موقعی چپ و راست مینامیدند، امروز میگوییم اصلاح طلب و اصولگرا و فردا هم تعابیر دیگری به کار میبریم. در زمان امام هم نیروهای خط امام بود و نیروهای مقابل خط امام؛ که در این میان، جریان اصلاحات یا جریان چپ و یا جریان نیروهای خط امام کسانی هستند که سلوک سیاسی خود را مبتنی بر اندیشههای مرحوم امام معرفی میکردند؛ نه اینکه بخواهیم بگوییم همهی افرادی که در این جریان هستند لزوما مطابق اندیشهی امام عمل کردند، اما رهبران یان جریان و غالب نیروهای حاضر در این جریان فکری خط و مشی سیاسی خود را براساس اندیشهی امام پی میگرفتند.
در مقابل این جریان گروههایی بودند که از پیش از انقلاب در مقابل اندیشهی امام موضع داشتند، بعد از پیروزی انقلاب در دوران رهبری امام درحاشیه و انزوا بودند و بعد از ارتحال امام، مجالی یافتند و به شکل نرم، اندیشهی خود را جایگزین اندیشهی امام کردند.
من تفکر و اندیشهی مرحوم آیت الله مصباح یزدی را اندیشهای میدانم که پیش از انقلاب در مقاطعی در مقابل اندیشهی امام و جریان انقلاب قرار گرفت، بعد از پیروزی امام به انزوا رفت و پس از ارتحال امام به قدرت و حاکمیت رسید. و جریان اصولگرا یا جریان راست یا جریانی که در زمان امام در مقابل خط امامیها بودند، و خودشان فاقد اندیشهای کلان بودند (و حتی در دوران امام آنها را پیرو یک اندیشه مستقل نمیدانستند بلکه در نیروهای مقابل با خط امام خوانده میشدند،) اندیشه و تفکر مرحوم مصباح یزدی را انتخاب کرده و از آن اندیشه پیروی کرد.
اما یک مسئلهی مهم داشتند که به جهات عدیدهای همچون جایگاه امام در میان مردم و اینکه مشروعیت حکومت فعلی برآمده از اندیشه بنیانگذارش است و نکات دیگری که مجال باز کردن آنها نیست، این جریان سیاسی نمیتوانست به صورت صریح بگوید که ما از امام عبور کردیم، نمیتوانست بگوید که ما اندیشهی امام را قبول نداریم، نمیتوانست صراحتا بگوید که ما حکومت اسلامی میخواهیم نه جمهوری اسلامی، (گرچه در انتخابات اخیر برخی از آنها تعارفات را کنار گذاشتند و همین موضوع را به صراحت گفتند.) لذا در اتاق فکرهای خود تصمیمگرفتند کردهاند که باید امام را جریان رقیب گرفت و دستشان را از اندیشهی امام خالی کرد. بجای اینکه امام را به آنها دهیم -که هنوز مورد قبول تودهی مردم است- باید امام را از آنها بگیریم.
اینگونه مباحث انتقادی که نسبت به حرم و زیارتنامه و… طرح شده است هم ریشه در اتاقفکرهای همان جریان دارد. و هدف از طرح این شبهات، موضعگیری جریان اصولگرا نیست، کما اینکه در این موارد از آنها مطالبهی موضع گیری هم نمیشود! بلکه هدفشان این است که نیروهای خط امام و جریان اصلاحات نسبت به این قضیه موضع بگیرند، برخیشان دفاع کنند و دیگران نقد و تخطئه نمایند؛ تا به نزاع درون جریانی گرفتار شده و بر یکدیگر بتازند و سرانجام منتقدان و تخطئهگران را از امام و اندیشههای ایشان رفته رفته دور سازند. و هر بار این جریان را به چنین شبهات نو به نو اما نه چندان دارای اهمیت، مواجه سازند و دوباره همین رویه ادامه یابد و … ؛ تا در نهایت جریان اصلاحات به طور کامل از امام عبور کند و از اندیشهای که توده مردم قبولش دارند، دور سازند.
پیش از برگزاری انتخابات در فضای مجازی نسبت به صحبتهای آقای تاجزاده این موضوع را مطرح کردم، بعد از آن هم یادداشتی نوشتم که در رسانهی شما هم منتشر شد؛ یکی از نقدهایی که به آقای تاجزاده کردم این بود که شما جریانی را ابتدای انقلاب در دست داشتید که صاحب تفکر و اندیشه بود، مردمداری رکن اصلیاش بود؛ اندیشهای که فیلسوف آن امامخمینی است که پرتکرارترین کلمه در صحیفهاش واژهی مردم است. با خدعه و نیرنگ دارند امام را از شما میگیرند و شما را فاقد اندیشه و تفکر میکنند. ما نمیخواهیم دور امام هالهای از تقدس بکشیم که کسی به امام نقدی نداشته باشد؛ نه! این کار غلطی است. در طول تاریخ و در یک بازهی زمانی یک گروهی نسبت به شیخ طوسی این کار را کردند، صدسال شیعه را مقلد محض شیخ طوسی کردند که این خود آفتی بزرگ بود؛ بعد کسانی همچون ابن ادریس حلی پیدا شدند و گفتند شیخ طوسی هم باید نقد شود و نقد شد. و حیات و بقای هر مکتب و مذهب و تفکری به همین مواجه شدن با سؤالها و نقدهاست.
نمیخواهیم هالهی تقدسی بوجود آوریم، اما باید آن اندیشه و تفکری که مردمدار است و این حکومت بر اساس آن شکل گرفته است را حراست کنیم. نباید کسانی با مسائل حاشیهای ما را فریب دهند؛ کسانی میخواهند یک جریان را در مقام دفاع از جمهوری اسلامی که هدف امام بود، از مقام دفاع از این اندیشه خالی کنند، چون در همین انتخابات اخیر هم علیرغم همه کارشکنی ها و نتوانستند مدافعان امام و اندیشه ایشان را خاموش کنند. این جریان آنقدر از جمهوری اسلامی سخن گفت و دفاع کرد، که رهبری هم موضع گرفت که حکومت ما باید همان جمهوری اسلامی باشد که مدنظر امام بود؛
اما جریان مخالف اندیشه امام، نمیتوانند مستقیم بگویند جمهوری اسلامی نه، میآیند راجع به زیارتنامه سوال میکنند که موافق هستید یا نه؛ میخواهند شما پاسخ دهید که بله و یا نه و دعوایی میانتان شکل بگیرد و در این منازعه، یک طیف از جریان اصلاح طلب بخاطر حواشی پیش آمده از مباحث نه چندان دارای اهمیت، دیگر در مقام دفاع از مباحث دارای اهمیت هم برنیایند، چون وارد نزاع و اختلاف و تفرقه شدهاند.
چنان که در همین روزها سخنان و یادداشتهای بعضی دوستان اصلاح طلب را در واکنش به یادداشت برخی دیگر از همین دوستان دیدیم که واقعا به تقابل و مادلههای کلامی غیر لازم رسیدهاند و تعابیری تندی نسبت به هم بکار بردند. سود این نزاع و تفرقه، برای همان جریانی خواهد بود که با هدفگذاری مشخص دارد جریانی اصیل را از اندیشهای پر بار و مقبول خالی میکند. پله به پله، شبهاتی پیدا خواهند کرد و طرح میکنند تا نزاع و تفرقههای دیگری نیز شکل گیرد و کم کم انگیزههای شما را برای دفاع از اندیشههای امام از بین ببرند.
افراط و تفریط نه در میان مدافعین و نه میان منتقدین و مخالفین پسندیده نیست
موردی که اشاره کردید که نقدها را پذیرفتند و خودشان هم منتقد هستند بیشتر در قشر جوان اصلاح طلبان دیده میشود؛ اما فکر نمیکنید مقاومت و نگاه دگمی که بخش دیگری از اصلاحطلبان در مواجههی با انتقادات به این موارد دارند هم خود دامن زننده به این شکاف است؟
من یکروی سکه را مطرح کردم و شما روی دوم آن را مطرح میکنید. همانطور که گفتم اگر چارچوب نقدهای مطرح شده چارچوبی علمی باشد و اختصاص به یک مورد پیدا نکند، واکنش به این موارد مثبت است. نقدی که نسبت به باقی موارد هم گفته شود، نقدی دارای چارچوب علمی و درست است. اما مواردی که دوستان وارد نزاع شدند مواردی نبوده است که این نقد را بصورت درست و نسبت به همهی موارد مطرح کنند.
در حوزهی علمیه امام خمینی بعنوان کسی که صاحب اندیشه و فکر و اثر است، و کتابهایشان در برخی موارد بعنوان متن درسی مورد بحث قرار میگیرد و دیدگاههای علمی ایشان به نقد کشیده میشود. اما کسی نمیگوید که نقد نکنید. خود سید حسن خمینی الان 11 سال است که در حوزه علمیه کرسی درس خارج دارند و در دروس خود بدون استثنا دیدگاههای امام را شرح و تبیین میشود و در موارد متعددی نیز اندیشههای اصولی و فقهی امام را نقد کرده و میکنند؛ و کسی هم نمیگوید که چرا امام را نقد کردید، چون این رویکرد و نقد، رویکرد و نقد علمی است، در یک چارچوب و یک مقال علمی مطرح میشود.
بنابراین چه افراط و چه تفریط در طرف مدافعین صورت گیرد و چه در طرف منتقدین و مخالفین، پسندیده نیست. اما راهکار و رویکرد درست باید رویکردی کلی و مبنایی باشد، نه اینکه یک مورد و قضیهی مشخص و منحصر در یک فرد باشد.
اگر نقدی بصورت علمی مطرح شود همه باید آن را پذیرا باشند و به بحث بگذارند، اگر هم کسی نپذیرد طبیعتا مواجههاش مواجههای غیرعالمانه است.
هجمههایی که امروز به امام میشود، منحصر در امام نخواهد ماند
فکر نمیکنید رفتارهایی که گاه تقدیس بنیانگذار جمهوری اسلامی از آن برداشت میشود، باعث روال شدن این رفتارها در قبال دیگر صاحبان قدرت خواهد شد؟
حتما چنین است. یک موقعی انتقاد و حتی توهین کردن به مسئولین جمهوری اسلامی منحصر به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی شده بود؛ در یک بازه از زمان از ایشان گذر کرد و به افراد دیگری هم رسید؛ سیدحسن خمینی مورد نقد و توهین قرار گرفت، آقای لاریجانی و آقای حسن روحانی و… همگی مورد نقد و توهین قرار گرفتند. گروههای سیاسی که این ماجرا را رقم زدند تصور میکردند انحصار این اهانتها و نقادیها تنها در دست خودشان و تنها نسبت به جریان رقیب خواهد بود. اما حواسشان نبود که این فضاسازیها به تودهی مردم هم خواهد کشید؛ آنها هم الگوبرداری خواهند کرد و این رویه را نسبت به دیگر بزرگانی که با آن ها همسو نیستند، به کار خواهند بست.
در سال 96 در مشهد چه اتفاقی رخ داد؟! یک جریان سیاسی بصورت سازمان یافته یک اعتراض خیابانی براه انداختند و هجمه را به سمت رئیس جمهور وقت جهت دادند و «مرگ بر روحانی» سر دادند، اما خروجی همان حرکت چه شد؟ برعلیه چه کسانی شعار دادند؟ حتی علیه رهبری هم شعار دادند.
سال 98 شعارهایی که در خیابان داده شد آیا منحصر بود به دولت وقت و حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی و… نه! هیچ انحصاری پیدا نکرد و دامن باقی مسئولین کشور و حتی اصل نظام را هم گرفت.
این هجمههایی که امروزه دارد به مرحوم امام صورت میگیرد تردید نکنید که اگر حصارهای احترام و تکریم بزرگان شکسته شود هیچ حد و مرزی نخواهد یافت و از این افراد گذر خواهد کرد و به دیگران هم خواهد رسید.
گاه برخی برداشتشان این است که مرزشکنی و حریم شکنی قابل ستایش است؛ نه! ممکن است شکستن حریم یک فرد برای شما منفعت یا مصلحت مادی و معنوی زودگذر داشته باشد، اما فراموش نکنید که این مرز اگر شکست انحصار پیدا نمیکند و منحصر به شکسته شدن مرزهای افراد دیگر و موارد دیگر خواهد شد.
انتهای پیام
نکات خیلی خوبی در مصاحبه است اما متاسفانه خیلی طولانی شده است.
بت بسازید و مردم را در جهل فرو ببرید
ایشون میگه اگه به زیارتنامه آقای خمینی ایراد دارید باید به بقیه زیارتنامه ها ایراد بگیرید و اگر به ساختن حرم آقای خمینی انتقاد دارید باید به دیگر حرمها هم انتقاد کنید. آخه این استدلاله مرد مومن؟؟
برگشت به تاریخ و توصیه به تغییر آن بیراهه رفتن است. وقتی تجملگرایی نشانه وجود ریال است، دیگر حرفلها فایده ای ندارد. اگر پولی هست یا مردم داده اند یا از جیب مردم رفته است ، در اینصورت باید الویت ها مشخص می شد ، چقدر گفته می شود بخش قابل توجهی از مردم این سرزمین دسترسی به مدرسه ندارند، خیال می کنم بخش قابل توجهی هم دسترسی به مسجد ندارند، نکته این است که کی باید اولویتها را مشخص کند و کی باید اجرا کند. اگر یکی مرتبا بگوید و دیگری مرتبا انجام ندهد، یا اگر کسی نگوید و دیگری مرتبا انجام دهد، نتیجه اش همین می شود و با نوشته ای معادل یک ساعت منبر رفتن فقط خواننده را به نخواندن می کشاند.
هر چی بدعت ِ ما شیعیان تو دین گذاشتیم ، بی خود نیست وهابی ها مار و رافضی می خونن و خون مارو مباح
ظاهرا بیشتر ماله کشیده ایشون، از نظرش در مورد انتخابات اخیر مشخصه حرف بیخود زده و نگاه سیاسی درش دخیل بوده
اینقدر آسمان و ریسمان به هم نبافید
اکثر کسانی که به مرقد می آیند زیارت نامه نمی خوانند خود را خسته نکنید چرا که خودمان کاری کردیم که مردم نماز هم نمی خوانند چه رسد به زیارتنامه پس بس کنید و وقت خود را تلف نکنید و راهی برای اشاعه دین اسلام پیدا کنید که کسانی که ما دنباله رو آنها شدیم ایراد بِهِش نگیرند
حالا آن زمان سران قوا تصمیم گرفتند این طور بسازند سران قوا دو تایشان از ما اصلاح طلب ها و بودند حالا شما و آقا سیدحسن تهوّر و شجاعت به خرج دهید و و کم کم از تجملات آن کم کنید و به …. دهید و باز کردن آنرا به سپاه ندهید به مومنان بدهید