سیندرلا در مسجد، یوگا در کلیسا
مهدی سلیمانیه در یادداشتی تلگرامی با عنوان «سیندرلا در مسجد، یوگا در کلیسا» نوشت:
دختر جوان ِ همکارم کیفش را روی دوشش انداخته و عرقریزان برگشته.
میگویم: کجا بودی؟
میگوید: “کلیسا. برای یوگا.”
- کلیسا؟! برای یوگا؟!
_ بله. مدتی است که کلیسا خلوت شده. پدر روحانی برای اینکه مراجعین به کلیسا را بیشتر کند، یک سری کارهای جالبی میکند. - مثلا چه کاری؟
- مثلاً نمایشگاه آثار هنری در کلیسا برگزار میکند. عین یک گالری هنری. کلاسهای آموزش زبانش هم مشهور است و ارزان. حالا هم تصمیم گرفته کلاس یوگا را در داخل کلیسا برگزار کند. امروز جلسه اولش بود. خیلی جالب بود. هم رقص صوفیانه داشتیم و چرخیدیم. هم یوگا کردیم. آخرش هم پدر روحانی گفت: ما در کلیسا بودجهای نداریم. با همین پولهای شما میچرخد. اما هر کس هرچقدر دلش میخواهد بدهد. اگر هم ندارید، ندهید.
برادر پژوهشگرم محسن حسام مظاهری، در مطلب اخیرش، متن و تصویری را منتشر کرده که حسابی ذهنم را مشغول کردهبود: به کارگیری یک رپر دهه هشتادی در مراسم سینهزنی. از یک زاویه، میدانم که پشت این کار، اتاق فکرهایی هست که برای جذب نوجوانها به هیأتها و فضاهای مشابه، برنامهریزی میکند. حالا نسل جدیدتر افراد موسوم به حزباللهی و هیأتی هم به میدان آمده که ذائقهی خاص خود را دارد و با ابزارهای تکنولوژیک و فضای مجازی هم آشناست. سرمایهگذاری چشمگیر دستگاههای رسمی هم در قالب سازمانهایی چون اوج و … هم حمایتش میکند. از دل چنین ترکیبی است که این کلیپها و عادتزداییها متولد میشود.
اما جدا از این وجه بومی، این اتفاق، یک وجود جهانی هم داشته و دارد: نهاد دین، به خصوص در دورهی معاصر، غالباً برای جذب مخاطب، از توان حوزههای دیگر هم استفاده کردهاست: مگر نه اینکه در مسیحیت، بزرگترین نقاشان و مجسمهسازان، از میکلآنژ تا داوینچی، بخشی از بزرگترین و مهمترین آثارشان را در کلیساها و به سفارش نهاد دین خلق کردند؟ مگر نه اینکه بخشی از مهمترین آهنگسازیهای هنرمندانی چون سباستین باخ، به سفارش و برای مصرف در نهاد دین ساخته شد؟ مگر نه اینکه معمار سِنان و بسیاری دیگر از معماران و هنرمندان در دوران خلافت عثمانی، بناهای با شکوهی چون مسجد سلیمانیه را در استانبول و نقاط دیگر خلافت عثمانی بنا کردند؟ مگر نه اینکه در ایران، مسجد شیخ لطفالله و مسجد شاه/امام به دستور و سفارش سلاطین و نهاد دین ساخته میشد؟
نهاد دین و اهالی دینداری، هر گاه احساس کردهاند که نیاز به جذب مخاطبی فراتر از مخاطبین موجود خود دارند، دست به دامان میدانهای دیگر شدهاند. گویی که در دورههایی، جذابیت خود نهاد دین برای افزایش مخاطب کفایت نمیکند. در همین دهههای اخیر هم پایگاههای تابستانی در مساجد و پایگاههای بسیج با برنامههای پخش فیلم و مسابقات ورزشی در جوار یا فضای مساجد برای نوجوانان، همین کارکرد را داشتهاند. (یادم هست که اولین بار، انیمشینهای خارجی مثل سیندرلا را در دهه شصت، در کانون فرهنگی یک مسجد با نوار ویدئو در شبستان مسجد بعد از کلاس آموزش باز و بسته کردن کلاشنیکف! برایمان پخش کردند).
منطق استفادهی نهاد دین و دینداران از جذابیتهای سایر حوزههای غیردینی برای افزایش مخاطب، پدیدهی جدیدی نیست. اما شرایط ایران، به دلیل حاکم شدن بخشی از روحانیون و پیوند جدی نهاد سیاست، نهاد دین و نهاد اقتصاد از جنبههایی هم خاص است؛ همانطور که محسن حسام مظاهری به درستی تشخیص دادهاست، “شتاب” و برآمدن “صورتها”ی جدید این وامگیریهای نهاد دین از سایر حوزهها، در ایران، در کنار روندی جهانی، جنبههایی منحصر به فرد و خاص نیز پیدا کردهاست. این جنبهها، نیازمند شناخت ِ روشمندی است که از علوم اجتماعی مدرن ساختهاست.
انتهای پیام