خرید تور نوروزی

تاملی بر خوش‌بینی‌ها درباره خروج امریکا از افغانستان | ابوالفضل نجیب

ابوالفضل نجیب، روزنامه‌نگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داد، درباره‌ی اوضاع افغانستان نوشت:

همان روزهای نخست که نیروهای امریکا به صورت شتابزده و غیرمنتظره افغانستان را ترک می‌کردند، بسیاری ناظران و تحلیلگران و حتی بایدن این اقدام را اشتباه محاسبه و شتاب‌زده تعبیر کرد. این ادعا در صورت ظاهر و بیش از هر دلیلی معطوف به پیش‌روی ظاهرن غیرمنتظره طالبان در رسیدن به کابل بود. تبعات این ظاهرن غافلگیری تصاویری خلق کرد که آن را فاجعه‌ای انسانی و اخلاقی برای امریکا و دولت بایدن تعبیر کردند.

اما آنچه بعد از تصرف کابل و قدرت گرفتن طالبان و اکنون بعد از هفته‌ها و اعلام دولت طالبانی و واکنش‌های بایدن و برخی جمهوری‌خواهان و دمکرات‌ها شاهد هستیم، بر این ادعا دلالت دارد که تحولات شتابان افغانستان بعد از مذاکرات دوحه و خروج نیروهای امریکا از این کشور از منظر اهداف دراز مدت و استراتژیک امریکا، نه در نفس مذاکرات و توافق دوحه و نه حتی خروج غافلگیرکننده را نمی‌توان به سادگی به اشتباه و شتابزده تلقی کرد. واقعیت این است حتی کسانی که در جمهوری اسلامی از خروج امریکا شادمان و آن را به پیروزی و تحقیر امریکا تعبیر و ذوق‌زده شدند، فراوش می‌کنند که در نگاه کلان آنها به سیاست‌های امریکا همواره و حتی زمانی که امریکایی‌ها اذعان و اعتراف به سیاست‌های اشتباه کرده و حتی تا حد پوزش و عذرخواهی پیش رفتند، همواره به دیده تردید و ناباوری و با همان نگاه تئوری توطئه محور ارزیابی شده است. آنچه در خصوص تصمیم خروج امریکا از افغانستان در دولت ترامپ می‌توان مورد تاکید قرار داد، به دلایل آشکار که هر روز و دقیقه در شتاب تحولات افغانستان خودنمایی می‌کند، بر این معنی دلالت دارد که نه می‌توان نفس تصمیم به خروج را ناشی از شکست راهبردی در افغانستان و نه خروج ظاهرن غافلگیرکننده را شتابزده و اشتباه محاسبه از توان نظامی طالبان ارزیابی کرد. اظهارات و واکنش چهارشنبه 17 شهریور بایدن در واکنش به نگرانی‌ها از بابت عملکرد طالبان و مواضع پنهان و آشکار چین و روسیه و پاکستان و ایضن جمهوری اسلامی با این جمله طعنه آمیز و تاویل گرایانه همراه با پوزخند او که منتظر می‌مانیم ببینیم چه پیش خواهد آمد، حکایت از عادی بودن اوضاعی دارد که می‌توان به برآورده شدن انتظارات کوتاه مدت بایدن تعبیر کرد. این انتظارات را می‌توان بخشی در تبعات ناشی از اوضاع موجود معطوف به حضور پاکستان و انتظار استقبال برخی قدرت‌های منطقه از به قدرت رسیدن طالبان مورد تاکید قرار داد.

به اظهارات یادشده بایدن اضافه کنید پیش بینی یکی از فرماندهان نظامی امریکا در منطقه (میلی) که از جنگ قریب الوقوع داخلی در افغانستان خبر می‌دهد. و همچنین اظهارات لیزی گراهام که از بازگشت مجدد امریکا در صورت لزوم در آینده نزدیک به افغانستان خبر می‌دهد. این نشانه‌ها حاکی است نه خروج امریکا از افغانستان از نگاه استراتژیک که همواره بر تامین منافع دراز مدت برای خود متصور است، اشتباه راهبردی می‌توان تعبیر کرد، و نه حتی خروج زود هنگامی که باعث کشتن دادن حتی متحدان و کسانی که به نوعی شهروند امریکایی محسوب می‌شدند. به این نشانه‌ها اضافه کنید پیش‌کشی تجهیزات پیشرفته نظامی به طالبان و ایضن خونسردی و موضع کاملن منفعلانه امریکا در تثبیت قدم به قدم حکومتی که همان نشانه‌های طالبان بیست سال قبل را نمایندگی می‌کند. این که منافع فرضی امریکا در خروج از افغانستان و همزمان عملی کردن غافلگیرکننده این تصمیم در چیست، موضوعی است که می‌توان به طور مستقل به آن پرداخت. اما آنچه فی الحال می‌توان اشاره کرد، این که برای امریکایی‌ها ناامنی در منطقه در زمره یکی از راهکارهای استراتژیک برای تامین منافعی است که علیرغم متحمل شدن هزینه دو تریلیون دلاری و کشته شدن قریب 2500 سرباز و 2800 غیر نظامی امریکایی و واگذاشتن پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی به طالبان، اما نمی‌توان به سادگی آن را نادیده گرفت و با سطحی‌نگری به اشتباه تعبیر کرد.

آنها که خروج امریکا از افغانستان و در همسویی با استدلال‌های بایدن که ظاهرن منطقی هم به نظر می‌رسد به اشتباه محاسبه و تحت تاثیر تفکرات ضدامریکایی در ایران و منطقه به شکست و فضاحت تعبیر و تلقی می‌کنند، باید به خاطر داشته باشند حاکمیت به مفهوم کلان آن در امریکا و به‌خصوص پس از دوران جنگ سرد به گونه‌ای نبوده و نیست که بشود چنین تصمیم‌هایی را حتی اگر خود اذعان به اشتباه بودن آن بکنند، یکسره و با خوش بینی تمام حمل بر صداقت امریکا کرد.
به‌خصوص آن که در همین فقره خروج از افغانستان که بایدن بیش از هر چیز حقوق بشر را که در نخستین سخنرانی در اولویت و مبنای تنظیم سیاست خارجی قرار داده بود، هزینه این اشتباه کند. اگر بواقع نگاه ما همان باشد که حوق بشر برای امریکا دستاویزی برای تامین منافع کلان امریکا در جهان و به‌خصوص منطقه است، در این صورت متهم کردن امریکا به بی مسئولیتی و انفعال و بی اخلاقی در قبال قدرت رساندن طالبان به بهانه رسمیت شناختن دولت فراگیر و در واقعیت امر به معنی تن دادن امریکا به نقض بدیهی‌ترین حقوق بشر، اهمیتی فراتر از بازی کردن در زمین امریکایی‌ها که سال‌های متمادی طراح آن هستند نمی توان ارزیابی کرد.

نشانه‌ها حداقل تا اینجا بر این فرض تاکید دارد که آنچه امریکا با خروج از افغانستان و به قدرت رساندن طالبان دنبال می‌کند، تقویت یک غده سرطانی تا حد تثبیت و توسعه آن به یک حکومت تمام قد ایدئولوژیک با اهدافی است که بخشی از آن حداقل ناامن کردن و تهدید بالفعل برای بخشی از منطقه است. از این منظر قول امریکایی‌ها مبنی بر پذیرفتن تغییر طالبان و مشروط کردن رسمیت شناختن طالبان به تشکیل دولت فراگیر، بیش از هر چیز ناشی از ساده انگاری است. ممکن است امریکایی‌ها حتی برای گرفتن تضمین امنیت خود با سپردن قدرت به طالبان به نوعی معامله پشت پرده در قبال آنچه طالبان به دنبال آن هستند، تن داده باشد. اما حتمن به معنی پذیرفتن قول تغییر رفتار و منش از سوی طالبان نبوده و نخواهد بود. حتی اگر این قول طالبان را پذیرفته باشند، به معنی نادیده گرفتن احتمالات و راهکارهای پیش‌گیرانه در دفع خطر طالبان برای منافع امریکا نیست.

آینده نشان خواهد داد این فرض که امریکا با هدف قدرت رساندن طالبان و مشروعیت بخشیدن به آن در پی تولد یک حکومت ایدئولوژیک و حداقل یکی از اهداف کوتاه مدت آن تبدیل طالبان به تهدید بالفعل برای جمهوری اسلامی بوده چه اندازه واقعی است. این فرض همان اندازه می‌تواند واقعی باشد که علم کردن طالبان علیه چین به دلایل معلوم از جمله وضعیت مسلمانان در این کشور و همچنین روسیه که نشان داده جز به منافع کوتاه مدت و به‌خصوص وقتی پای عقب راندن سیاسی و نظامی امریکا در میان باشد، دچار ذوق زدگی می‌شود، نخواهد بود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا