طالبانیسم و جهلهای انباشته | مرتضی زارعی
مرتضی زارعی، مدرس دانشگاه در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «طالبانیسم و جهلهای انباشته» نوشت:
طالبانیسم روش منتسب به طالبان و منشی ظاهرگرایانه و گزینشی در فهم دین به هدف حکومت و سیطره بر خلایق است. این روش چند دهه است به شکلهای مختلف در کشورهای اسلامی ظهور و بروز دارد و طالبان و شبه طالبان که برای قدرت تلاش میکنند به دو چیز معتقدند یکی شریعت ادعایی و دیگری اسلحه. آنان برای اجرای شریعت خود ساخته مبتنی بر نحلههایی از فقه تاریخی و نه اجتهادی با تکیه بر اسلحه میکوشند و البته بسیاری از مسائل اساسی که از اصول عقل و مبانی قرآنی است را معتقد نیستند و نمیفهمند یا نمیخواهند بفهمند و این جهلهای انباشته و خود خواسته عقیده و عملشان را در تاریکی و تباهی فرو برده است. طالبان و شبه طالبان نمیفهمند که شریعت برای انسان است. موضوعی که قرآن به عنوان مهمترین سند باقی مانده از انبیاء ازآن میگوید: برای شما تشریع کرد آنچه از دین است. (شوری /۱۳)
لذا شریعت بدون حقوق انسان از طریق الهی بیرون است. طالبان و شبه طالبان نمیفهمند که اسلحه وسیله دفع شرّ است و نه تولیدگر خیر. هیچ خیری در جهان با اسلحه پا نمیگیرد لذا خدایی که برای بشر خیر میخواهد وقتی که به پیامبری الهی چون داود صنعتی نظامی را تعلیم میدهد زرهسازی را یادش میدهد و نه ساخت شمشیر یا برنده.تر از آن را و دلیلش را منفعت زره برای بشر میداند: ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﺻﻨﻌﺖِ ﺳﺎﺧﺘﻦِ زره ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ (داود) ﺁﻣﻮﺧﺘﻴﻢ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ [ﺁﺳﻴﺐ] ﺟﻨﮓهایتاﻥ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺷﻜﺮﮔﺰﺍﺭ ﺣﻖ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ (انبیاء/٨٠)
طالبان و شبه طالبان نمیفهمند که نیاز انسان به زندگی و حیات حیاتیتر از هر چیز است و دین و عقیده وهر چیز دیگر اگر بخواهد زندگی را دچار اختلال کند بی ارزش خواهد بود. دین آمده است به انسان حیات ببخشد نه حیاتش را تهدید کند که فرمود: ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ! ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻘﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻰﺑﺨﺸﺪ، ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﻴﺪ (انفال/٢٤)
طالبان و شبه طالبان نمیخواهند بفهمند که پیامبر اکرم(ص) که اسلام آورد با قلم و علم و خواندن و نام رب کریم رسالتش را آغاز نمود ونه با شمشیر و شلاق و برقع (سوره علق۵-۱)
طالبان ومدافعان طالبان نمیفهمند که چسبیدن به تفنگ علامت قدرت نیست بلکه نشانه ضعف و ترس و نوعی از ابزار پرستی است و اسلحه نمیتواند خلاء دانش و تخصص را پر کند. طالبان و شبه طالبان نمیفهمند که حکومت با حذف یا فشار و تحمیل بر مردم که پایه و قوام حیات اجتماعی هستند، روشی فرعونی و مطرود سنت انبیاء الهی و بنا کردن سقف بی ستونی است که با لرزشی سقوط میکند.
طالبان و شبه طالبان نمیفهمند که از بر کردن چند حکم مربوط به مذهب و مکتب، مدیر و رهبر برای جامعه نمیسازد بلکه از منظر قرآن کسی یا کسانی میتوانند جامعهای را اداره کنند که قبل از هرچیز از ظلمها پاک باشند که فرمود: ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻣﻦ [ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﻲ] ﺑﻪ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﻧﻤﻰﺭﺳﺪ. (بقره/١٢٤) و در کنار آن برخوردار از امانتداری و دانش لازم در کار باشند (یوسف / ۵۵)
طالبان و شبه طالبان نمیفهمند که در نگاه قرآنی هدایت در دست خداوند متعال است که فرمود: ﻗﻄﻌﺎً ﺗﻮ ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻧﻲ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻲ، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻫﺪﺍﻳﺖﭘﺬﻳﺮﺍﻥ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ (قصص/٥٦) وقتی خداوند به پیامبر مکرّم خود چنین خطاب میکند دیگران جای خود دارند.
طالب و مدافع طالب که با فرهنگ انسان ساز قرآن بیگانهاند نمیفهمند که در احیای دین از اخلاق و اجتماع باید آغاز کرد کاری که پیامبر اسلام نمود و پیش از احکام سراغ معضلات اجتماعی مثل ظلم به زنان و دختران، بردگی بردگان و بی سرپرست ماندن یتیمان رفت و از فک رقبه و آزاد نمودن بردگان و اطعام یتیمان گفت (بلد۱۴- ۱۳) وجاهلیت دختر کُش را محکوم ساخت (تکویر /۹) و هشدار داد: وای بر نمازگزاران ریاکاری که در کمک به همسایه تعلل دارند (ماعون/۷)
طالب و شبه طالب از فرهنگ و تاریخ اسلام و تعالیم بزرگان آن نیز بی خبر است که اگر چنین نبود و بزرگی مثل غزالی و کتاب گرانسنگی چون احیاء العلوم در مدارس طالبپرور ارجی داشت این خامان ره نرفته میآموختند که دلیری متفاوت از تهور است و مسیر احیاء دین از شاهراه تمسک به اخلاق و احیاء فضائل انسانی میگذرد و شریعت بی طریقت بی راههای است که جز خسران به بار نمیآورد.
طالبان وشبه طالبان فطرتستیز همچنین نمیفهمند که اجرای دین به آیین احتیاج دارد. امری که قرآن از آن به «ملة» یاد میکند و روش فطرت مدار ابراهیم نبی را ملاک آیین میداند (بقره /۱۳۵)
طالبان و شبه طالبان نمیفهمند که تشریع بدون لحاظ تکوین غیر از تخریب حاصلی ندارد و زمان عنصری مهم از عناصر تکوین است با حذف زمان و مقتضیات و لوازم زمان و ندید گرفتن این بخش مهم از تکوین نه تنها احیائی رخ نمیدهد، بلکه دیانت و شریعت منهدم میگردند و بستن راه تفقه قرآنی و نداشتن فهم عمیق و جامع از دین و قوانین الهی حاکمیت مدعی دین را در مسیر توحش میراند.
انتهای پیام
ختم کلام ، طالبان و شبه طالبان : جرثومه های فساد .
باز شروع کردی به جوک گفتن شریعت برای رضایت خداست نه مردم پس حالا خوب دقت کن تا منم آیات قرآنو برات بیارم وبگم در آیه ۳۳ سوره مائده آمده است بریدن یک دست و یک پابر پایه آیه ۳۳ سوره مائده قرآن، یک دست و یک پای محارب (قیام کنند بر ضد حکومت اسلامی) را باید قطع کرد.: «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ» سزاى کسانى که با (دوستداران) خدا و پیامبر او مىجنگند و در زمین به فساد مىکوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید شوند. این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.بریدن انگشتان دست بر طبق آیه ۳۸ سوره مائده قرآن، دست دزد را باید برید.وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ کشتن تمام افراد قوم پس از کشتن یک شتر ما آن ماده شتر را برای آزمایششان میفرستیم. پس مراقبشان باش و صبر کن و به آنها بگوی که آب میانشان تقسیم شده. نوبت هر که باشد او به سر آب میرود. یارشان را ندا داد و او شمشیر بر گرفت و آن را پی کرد. عذاب و بیمدادنهای من چگونه بود؟ ما برای آنها یک آواز سهمناک فرستادیم. پس همانند علفهای خشک آغل گوسفند شدندحال آنکه پیامبر خدا به آنان [قوم ثمود] گفته بود این شتر خداوند است، او و بهره آبش را رعایت کنید، سپس او را دروغزن شمردند و آن [شتر] را پی کردند، آنگاه پروردگارشان آنان را به گناهشان، به یکسان نابود ساخت و از عاقبت کارش نترسیدکشتن نوجوانی به احتمال کفر در آینده [موسی و خضر] رفتند تا به پسری رسیدند. [خضر] او را کشت. موسی گفت: آیا جان پاکی را بیآنکه مرتکب قتلی شده باشد میکشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی…[خضر گفت] اما آن پسر، پدر و مادرش مؤمن بودند، ترسیدیم که آن دو را به عصیان و کفر دراندازد. خواستم تا به جای او پروردگارش چیزی نصیبشان سازد به پاکی بهتر از او و به مهربانی نزدیک تر از اومرتضی درباب این آیه معتقدند که مجموعه قوانین کیفری دنیای مدرن، مجازات کودکان نابالغ را نمیپذیرند. همچنین هیچ فردی را نمیتوان به احتمال آنکه ممکن است در آینده مرتکب جرم شود، مجازات کرد. مجازات به جرم ارتکابی تعلق میگیرد، نه جرم ناکردهمجازاتهای تاریخی در گذشته قرآن چندین نمونه از داستانهای متون قدیمیتر مذهبی همچون داستان ابراهیم را تکرار میکند. اغلب داستانهای اینچنینی بر مجازاتهای تأکید میکنند یا در مورد خشونت او سخن میگویند و در نهایت مردم را به ترسیدن از الله وامیدارند. «فرعون در میان مردمش ندا داد که: ای قوم من، آیا پادشاهی مصر و این، جویباران که از زیر پای من جاری هستند از آن من نیستند؟ آیا نمیبینید؟ آیا من بهترم یا این مرد خوار ذلیل که درست سخن گفتن نتواند؟ چرا دستهایش را به دستبندهای طلا نیاراستهاند؟ و چرا گروهی از فرشتگانه عقیده منتقدین در ذهن یک مسلمان هیچ خدایی نیست مگر خدای محمدی که فرستاده اوست. تمام اصول زیستن نیز بر پایه درست بودن این ادعا است و مشرکین تهدید به مجازات شدهاند. «و[لی] کسانی که کافر شوند، و آیات خدا را تکذیب کنند آنانند که اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود»،[آیه ۴۹] «بگو: چه میبینید، اگر عذاب خدا به ناگاه یا آشکارا بر شما فرود آید، آیا جز ستمکاران هلاک میشوند؟ ما پیامبران را جز برای مژده دادن یا بیم کردن نفرستادهایم پس هر کس، که ایمان آورد و کار شایسته کند، بیمناک و محزون نمیشود؛ و به کسانی که آیات ما را تکذیب کردهاند، به کیفر نافرمانیشان، عذاب خواهد رسید.»[۱۱۳]روح خشونتورزی ازنظر امثال تو طالبانی در جایجای قرآن به چشم میخورد. بهطور مثال قرآن در مورد نحوه مجازات ناباوران در جهنم میگوید: «آنان را که به آیات ما کافر شدند به آتش خواهیم افکند هر گاه پوست تنشان کامل برشته شود، پوستشان را از نو دهیم، تا عذاب خدا را بچشند. خدا پیروزمند و حکیم است. همراهش نیامدهاند؟ پس قوم خود را گمراه ساخت تا از او اطاعت کردند، که مردمی تبهکار بودند. چون ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همگان را غرقه ساختیم. آنان را در شمار گذشتگان و داستان برای آیندگان کردیم.»[آیه ۵۱] شکست خوردن جالوت از داوود در قرآن به الله نسبت داده شده و به طرز مذهبیمأبانهای نقل میشود: «چون با جالوت و سپاهش رو به رو شدند، گفتند: ای پروردگار ما، بر ما شکیبایی ببار و ما را ثابت قدم گردان و بر کافران پیروز ساز. پس به خواست خدا ایشان را بشکستند و داود جالوت را بکشت و خدا به، او پادشاهی و حکمت داد، و آنچه میخواست به او بیاموخت و اگر خدا بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین تباه میشد، ولی خدا بر جهانیان فضل و کرم خویش را ارزانی میدارد. البته اگه منتشر کنه
آنچه دراین کامنت ها ،از پرگویی وادعاهای بی دلیل و ردیف کردن اتهامات ونادیده گرفتن منطق بحث وخلط بین موضوعات مختلف و تعصب ورزی به روش طالبانی و…دیده می شود خود گواه بر جهل های انباشته است و نیازی به پاسخ گویی نیست به نویسنده این کامنت ها فراگیری روش بحث منطقی و سپس ورود در بحث و نظر را توصیه می کنم
درباره ی حضرت ابراهیم گفتی حضرت ابراهیم هم طالبانی بود چون بت هایشان را شکست وبه قول امثال تو حقوق شهروندی رارعایت نکرد خخخخخ
دنیای شیطانی با چنان سرعتی با ابزارهای جدید و با چماق توسعه و تکنولوژی
و پیشرفت در حال نابودی ما است که فرصت نفس کشیدن را هم نداریم. تا آمدیم
فرهن ویدئو را یاد بگیریم ماهواره آمد. هنوز در کار ماهواره مانده بودیم
اینترنت آمد. تا رفتیم اینترنت را مدون کنیم شبکه های مجازی و هوشمند آمد
و همه قدم به قدم مرزهای حیا و عفت را هوشمندانه فروریخت.
ما هم جرات نکردیم بگوییم پایان در مقابل تکنولوژی ایستاد. این تکنولوژی
یک ابزار نیست بلکه یک ارباب است و ایستادن در مقابل آن اصلا عار و ننگ
نیست. اما جرات نگردیم. چون انگ تحجر می خوریم. پس خودمان را کماکان با
عبارت موهوم و بی معنی فرهنگسازی سرگرم کردیم.
فرهنگسازی حرف مفت است.
شما خیال کرده اید روزی پیامبر مهاجرت به مدینه کرد و کار تبلیغ و
فرهنگسازی را به کار حکوت و قانونگذاری تغییر داد قبلش جهان بینی همه
مردم را عوض کرده بود؟
آیا پیامبر خبر نداشت بخش بزرگی از جامعه اش مسلمان نیستند و منافق هستند؟
اصلا اگر قرار بود همه از جان و دل ایمان بیاورند و بعد اسلام پیاده شود
چه نیازی به ایجاد پدیده نفاق بود؟
برخلاف تصور شما، دین باید حاکمیت و تحقق یابد و همینکه افرادی به تعداد
کافی باشند که حاکمیت اسلام را پیاده کنند کافیست. لزومی ندارد همه یا
اکثریت جامعه سلمان و ابوذر بشوند!
پس شما در اشتباه هستید اگر گمان کرده اید برای اجرای قانون باید ابتدا
تک تک افراد جامعه را توجیه گرد و باز هم در اشتباه هستید اگر گمان می
کنید اگر افراد توجیه شوند قانون شکنی نمی کنند.
چون علم داشتن با عقل داشتن فرق دارد.
کما اینکه همه از مضرات سیگار و کراک و الکل با خبر هستند اما ببینید چه
تعداد معتاد داریم. هیچ کس هم بهتر از زنان بی حجاب معنی نگاه خریدارانه
مردان و تبعات بیحجابی را نمی داند اما امان از لذت غریزه دلبری در
زنان.غریزه ای که اسلام گفت در همان سن بلوغ با شوهر دادن صحیح
دخترهایتان ارضایش کنید اما ما گفتیم دختر 14 -15 ساله بچه است!
ماجرای کشف حجاب نشان داد که تا چه حد استفاده از زور در فرهنگسازی موثر
است. تا قبل از رضاخان تمام زنان ایرانی با حجاب چادر و چارچوق بودند تا
جایی که حتی فواحش هم جرات ابراز بی حجابی علنی و تن نمایی نداشتند. اما
بعد از کشف حجاب اجباری بود که بی حجابی و تن نمایی خود به خود فرهنگ
بسیاری از زنان تبدیل شد. اگر رضا خان مانند انورخوجه تا چهل سال و بیشتر
حکومت کرده بود این موفقیت او صد درصد می شد و خود به خود دیگر هیچ زنی
نمی ماند که با حجاب بماند. الان حجاب در آلبانی آزاد است اما انورخوجه
حجاب و اصلا کل دین را در آلبانی ریشه کن کرد چون چند نسل را به زور با
بی دینی بار آورد. اگر ما هم تا چند نسل همان برخوردهای دهه شصت را
ادامه می دادیم زنی بی حجاب باقی نمی ماند. ولو حتی مثلا بعدا حجاب را
آزاد می کردیم.
پس کسانی که به دروغ مدعی هستند فرهنگ سازی با اجبار صورت نمی گیرد یا
ابله هستند و یا مغرض. اروپاییان با دهها سال جریمه های نجومی و اجبارهای
سفت و سخت رانندگی صحیح را به صورت یک عادت و فرهنگ اروپایی درآوردند.
خود ما با جریمه و زور توانستیم بستن کمربند ایمنی را به عادت و فرهنگ
تبدیل کنیم. به همین صورت فرهنگ کارهایی مانند نمای ااجباری ساحتمان،
پرداخت اجباری بیمه و نظایر آن را به فرهنگ تبدیل کردیم.
حال آنکه واضح است اگر اجبار نمی بود مانند سابق کماکان کمتر کسی به فکر
بیمه و یا کمربند ایمنی بود.
اصولا دلیل از وضع قوانین ایجاد هنجارهایی است که تا زور نباشد مردم
اطاعت نمی کنند. اگر همین الان اجبار پلیس نباشد چند راننده خودروی خود
را به معاینه فنی می برند؟
پس تنها روش فرهنگسازی در ایجاد نظام تشویق و تنبیه است.. اصولا قانون
یعنی اجبار و قانون برای مصلحتی وضع می شود که تا اجبار نباشد مردم به
اجرای آن مصلحت نخواهند داد. کسانی هم که پوشیدن یک روسری و یک لباس گشاد
و غیر بدن نما را سخت می دانند همانها هستند که به ساعتها آرایش و پوشیدن
تنگ ترین لباسها به راحتی تن می دهند! پس ادعای آنها در مورد سخت بودن
حجاب را باور نکنید.
آنها صرفا با اینکه خدا و دین قانونگذار باشد مشکل دارند. والا هر نوع
اجباری که اختراع بشر باشد را به راحتی می پذیرند.
این هم که می گویند حجاب زوری ارزش ندارد مثل این است که بگویید بستن
کمربند ایمنی و کلاه کاسکت زوری و پرداخت بیمه شخص ثالث زوری ارزش ندارد!
حال آنکه در اینجا ارزش فردی مهم نیست بلکه آثار اجتماعی هنجار مهم است.
هر چند ارزش فردی هم دارد. بچه ای که بهزور به او آمپول می زنند هم
اعتقادی
به آمپول ندارد اما حالش خوب می شود.
خداوند متعال است که فرمود: ﻗﻄﻌﺎً ﺗﻮ ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻧﻲ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﻲ، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻫﺪﺍﻳﺖﭘﺬﻳﺮﺍﻥ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اما شرمت باد که نمی گویی عاقبت آنانی که ایمان نیاوردند چه شد وچه می شود «و[لی] کسانی که کافر شوند، و آیات خدا را تکذیب کنند آنانند که اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود»،[آیه ۴۹] «بگو: چه میبینید، اگر عذاب خدا به ناگاه یا آشکارا بر شما فرود آید، آیا جز ستمکاران هلاک میشوند؟ ما پیامبران را جز برای مژده دادن یا بیم کردن نفرستادهایم پس هر کس، که ایمان آورد و کار شایسته کند، بیمناک و محزون نمیشود؛ و به کسانی که آیات ما را تکذیب کردهاند، به کیفر نافرمانیشان، عذاب خواهد رسید.قرآن در مورد نحوه مجازات ناباوران در جهنم میگوید: «آنان را که به آیات ما کافر شدند به آتش خواهیم افکند هر گاه پوست تنشان کامل برشته شود، پوستشان را از نو دهیم، تا عذاب خدا را بچشند. خدا پیروزمند و حکیم استپیامبر اکرم(ص) که اسلام آورد با قلم و علم و خواندن و نام رب کریم رسالتش را آغاز نمود ونه با شمشیر و شلاق و برقع (سوره علق۵-۱)؟؟؟//این ها کارهای پیامبر قبل هجرت به مدینه اما پس از رفتن به مدینه شما خیال کرده اید روزی پیامبر مهاجرت به مدینه کرد و کار تبلیغ و
فرهنگسازی را به کار حکوت و قانونگذاری تغییر داد قبلش جهان بینی همه مردم را عوض کرده بود؟ لحن نسبتاً ملایم آیههای قبلی جای خود را به احکام سختتر و خشمگینتر داد و دیری نپایید که به حالت کاملاً خشن و آشتیناپذیر درآمد؛ و آیهٔ زیر را به عنوان یک نمونه آیهٔ آشتی ناپذیر ذکر میشود: «دوست دارند همچنان که خود به راه کفر میروند شما نیز کافر شوید، تا برابر گردید پس با هیچیک از آنان دوستی مکنید تا آنگاه که در راه خدا مهاجرت کنند و اگر سر باز زدند در هر جا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید و هیچیک از آنها را به دوستی و یاری برمگزینید.
گفتی پیامبر دنبال لغو ظلم به زنان بود بدنیست بدانی نظر امامان وپیامبر درمورد زنان مورد علاقه ات را یأتی على الناس زمان إذا سمعت باسم رجل خیر من أن تلقاه ، فإذا رأیته لقیته خیرا من أن تجربه ، ولو جربته أظهر لک أحوالا ، دینهم دراهمهم ، وهمهم بطونهم ، وقبلتهم نساؤهم ، یرکعون للرغیف ، ویسجدون للدرهم ، حیارى سکارى ، لا مسلمین ولا نصارى(۰) برای مردم روزگاری فرا میرسد که… دین و آئین آنها درهم هایشان است و همت آنها شکم هایشان و قبله آنها زنانشان میباشد. رکوع و سجودشان برای مال دنیاست، در حیرت و مستی خواهند بود و نه مسلمانند و نه نصرانی. اطاعت مردان اززنان در حدیثی که جامع الاخبار از سخنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع روایت میکند؛ آن حضرت فرمود: ای مردم! آنچه را که بعد از من روی میدهد هم اکنون به شما میگویم. از من بشنوید و حاضران شما به غائبان برسانند… و اطاع الرجل زوجته …(۱) مرد از زنش فرمانبرداری میکند تشکلیل مجالس زنانه مانندمردان رأیت النساء یتخذن المجالس کما یتخذها الرجال(۲) زنان بسان مردان جلساتی تشکیل می دهند مجلس زنان جهان در ایران تشکیل میشود قدرتمندگشتن زنان( تسلط زنان بر مردان و اجتماع) یأتی علی الناس زمان ، لا یعز فیه إلا الماحل ، ولا یستظرف إلا الفاجر ، ولا یضعف إلا المنصف ، یتخذون الفیء مغنما ، والصدقه مغرما ، والعباده استطاله علی الناس ، وصله الرحم منا والعلم متجرا ، فعند ذلک یکون سلطان النساءومشوره الإماء ، وإماره الصبیان “(۳) زمانی بر مردم خواهد آمد که جز اشخاص پست ومنافق و حقه باز کسی احترام نشده وجز اشخاص فاجر وفاسق کسی مورد لطف قرار نگیرد افراد باانصاف ضعیف شده واموال عمومی غنیمت و صدقه ( زکات و حقوق واجبه ) خسارت و زیان محسوب شده و برای منت صله رحم انجام شود و علم و دانش برای تجارت بکار رود ، آن زمان است که زنان قدرتمند گشته و با کنیزکان مشورت میشود و بچه ها به حکومت خواهند رسید . البته این حدیث با کمی تغییر درکافی آمده که امام علی علیه السلام از واژه تسلطن یعنی قدرت می یابند اسیتفاده کرده است: قال أمیر المؤمنین علیه السلام ( لیأتین علی الناس زمان یظرف فیه الفاجر ، ویقرب فیه الماجن ، ویضعف فیه المنصف ، قال : فقیل له : متی ذاک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال : إذا اتخذت الأمانه مغنما ، والزکاه مغرما ، والعباده استطاله ، والصله منا ، قال : فقیل : متی ذلک یا أمیر المؤمنین ؟ فقال : إذا تسلطن النساء ، وسلطن الإماء ، وأمر الصبیان ) .(۴) قدرتمندی زنان به مشورت با آنان فعند ذلک یکون السلطان بمشوره النساء(۵) ودرآن زمان قدرت وسلطنت با مشورت با زنان است یعنی مدیریت وکشورداری با مشورت زنان انجام میشود. مرکب سواری زنان إذا تشبه الرجال بالنساء ، والنساء بالرجال ، واکتفی الرجال بالرجال ، والنساء بالنساء ، ورکبت ذوات الفروج السروج فعلیهن من أمتی لعنه الله (۶۶) زمانیکه مردها شبیه زنها و زنها شبیه مردها شده ومردها با مردها و زنها با زنها مشغول شده و زنها سوار بر زینها(مرکب) گشته.وبرآن زنان امت من لعنت خداباد امارت زنان بر اجتماع والذی نفسی بیده یا سلمان ، فعندها تکون إماره النساء(۷) سوگند به خدایی که جانم در دست اوست در آن هنگام زنان به فرمانروایی در میآیند وزرای زن کشورهای اسلامی مشارکت زنان با شوهران در تجارت عندها تشارک المرأه زوجها فی التجاره(۸) در آن زمان زنها در تجارت و بازرگانی با مردان خود مشارکت میکنند افزایش فعالیت اقتصادی زنان جریان امور بر طبق خواسته های زنان ورأیت النساء وقد غلبن علی الملک وغلبن علی کل أمر لا یؤتی إلا ما لهن فیه هوی(۹) وزنهارامیبینی که برامور وملک وحکومت غلبه می کنند وهرچه را که براساس خواسته های خود می خواهند به جامه عمل می پوشانند. پرداخت مؤنه مردان توسط زنان شان(خرج منزل بازنان است) ورأیت الرجل یکری امرأته وجاریته ویرضی بالدنی من الطعام والشراب(۱۰) وزمانی رادیدی که مردان توسط زنان آب وغذای کمی بدست می آورند وراضی هستندبه کمترین چیزی توسط زنانشان ارتزاق کنند. یعنی دیدی که زن شوهر خود را بدبخت می کند وبرخلاف میل او عمل می نماید وخرجی شوهرش را می پردازد ! وهرگاه دیدی که مرد زن و کلفت خود را اجاره میدهد وبه خوردن وخوراکی که از راه رذالت تحصیل میکند راضی میشود نکته: شما الان در جامعه می بینیدکه بسیاری از مردان حاضرند زنشان با نامحرمان باشد وسرکاربرود تا اندک قلیلی حقوق زن را بگیرندودرزندگی استفاده کنند واژه الدنی کاملا مشخص می کند که به زنان حقوق کمی می دهند. رفتار زنان بر خلاف میل شوهران ورأیت المرأه تقهر زوجها وتعمل ما لا یشتهی وتنفق علی زوجها(۱۱) هرگاه دیدی رفتار زنان بر خلاف میل شوهران شده وکاری را که شوهرانشان دوست ندارند انجام میدهند وزن خرج شوهرش را می دهد نکته: البته واژه تقهر دلالت برخشونت زن باشوهرهم میکند .
نکاتی که داین روایت جالبه اینه که زنان طلاق می گیرندسوار مرکب میشوند،حرف شوهرشان را گوش نمی کنندواکثرعلائم بالا در تهران یافت می شود عن المفضل بن عمر عن الامام الصادق(ع) قال: یا مفضل! أتدری أینما وقعت الزوراء؟ قال: قلت: الله و حجته اعلم. فقال: إعلم یا مفضل أن فی حوالی الری جبلا أسود یبتنی فی ذیله بلده تسمی بالطهران و هی دار الزوراء التی تکون قصورها کقصور الجنه و نسوانها کحور العین.و اعلم یا مفضل، أنهن یتلبسن بلباس الکفار و یتزین بزی الجبابره، و یرکبن السروج، و لایتمکن لأزواجهن، و لاتفی مکاسب (مساکن- خ ل) أزواجهن لهن فیطلبهن الطلاق منهم، و یکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء، و تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال. فإنک إن ترید حفظ دینک فلاتسکن فی هذه البلده، و لاتتخذها مسکنا، لأنها محل الفتنه، و فر منها إلی قله الجبال….(۱۳) ” نقل کرده مفضّل بن عمر ازحضرت صادق(ع) که فرمود: ای مفضل! آیا می دانی کجا واقع می شود دار زوراء؟ عرض کردم: خدا و حجت خدا بهتر می داند. فرمود: ای مفضّل! بدان به درستی که در حوالی ری، کوهی است سیاه، بنا می شود در ذیل آن کوه شهری به اسم طهران که دارای قصرهایی است مانند قصرهای بهشت و زن های آن شهر مانند حورالعین می باشند. بدان ای مفضّل! آن زن ها ملبس به لباس کفار و مزین به زینت جبّارین می شوند و سوار می شوند به زین و تمکین از شوهر نکنند و وفا نکند کسب شوهرها بر مخارج آن ها، پس طلاق بخواهند از شوهرها و … شبیه می شوند مردها به زن ها و زن ها به مردها، پس اگر خواستی دینت را حفظ کنی، در آن شهر سکنی مکن، و منزل و خانه در آن جا اختیار منما. برای خاطر آن که آن جا محل فتنه است و فرار کن از آن شهر به سوی قله های کوه و از سوراخ کوهی به سوراخ کوهی مثل روباه و بچه های روباه.
اسلام امثال تو همانا اسلام مرجئه است حضرت علی (ع): به کودکانتان چیز هایی بیاموزید که خداوند به آن چیزها سودشان می رساند تا مرجئه (منحرفان عقیدتی)با دیدگاهشان برآنان چیره نشوند.
فرقه مرجئه: فرقهای کلامی از مسلمانان بودند که اعتقاد داشتند نباید در مورد کافر یا مؤمن بودن کسی در این دنیا اظهار نظر کرد؛ بلکه میبایست تعيين وضعيت آن را تا قیامت به تأخير انداخت. تکفیر انسان مسلمان را به دلیل انجام گناه، زشت میشمردند و به مضمون آیه شانزده سوره توبه متوسل میشدند.کسی که در دل مؤ من به خدا باشد، هر چند با زبان اظهار کفر نماید یا در عملی بت بپرستد و یا طبق آیین یهود و نصارا رفتار کند، چون از دینا رود اهل بهشت خواهد بودامام صادق (ع ) فرمود:خداوند، قدریّه را لعنت کند، خداوند حروریّه (خوارج ) را از رحمت خود دور گرداند. خداوند مرجئه را لعنت کند، خدا مرجئه را لعنت کند.روای پرسید: قدریه و خوارج را هر کدام یک بار لعنت کردید و لی مرجئه را دو بارفرمود:به خاطر اینکه اینان می پندارند کشندگان ما مؤ من هستند. بدین جهت لباس های آنان تا روز قیامت آغشته به خون ماست.
حدیث پیامبر درباره فرقه مرجئه:محمّد مصطفی(ص) بیان میفرمایند «لُعِنَتِ المُرْجِئةُ على لِسانِ سَبعینَ نَبیّا الّذینَ یقولونَ: الإیمانُ قَولٌ بلا عملٍ»، مرجئه، همانان که مىگویند: ایمان گفتار است بىکردار، از زبان هفتاد پیامبر لعنت شدهاند.
اسلام اموی مورد تایید امثال توست اسلام اموی رای خواهید داد اسلام اموی آنگاه یزید بن معاویه به خلافت رسید؛ همان یزید شرابخوار و بوزینه باز و پلنگ باز و فاسقی که به بیماری ابنه مبتلا بودیزید بن معاویه اینگونه یاد کرد: یزید شراب خوار و فاجر و زن باز و بوزینه باز و سگ باز و اهل ولگردی در دشت و بیابانهاست
به تعدادی از این روایات که امام باقر سلام الله علیه فرموده اند میپردازیم که درزمان دردست داشتن حکومت توسط امامان بوده اون آیاتی که تو اوردی مال قبل حکومته که بدست امامان وپیامبر باشه :
۱.روزی مردی را که بدون داشتن عذر شرعی روزه خواری کرده بود به دیدار امام علی علیه اسلام آوردند
امام علی علیه السلام به جهت اقتنام شمردن ماه مبارک رمضان به آن شخص سی و نه شلاق زد.
۲.روزی شخصی به نام نجاشی که از شاعران زمان امیرالمومنین(ع) بود
را به دلیل اینکه در آشکارا شراب نوشیده بود نزد امام علی (ع) آوردند.
امام علی(ع) دستور دادند که ابتدا به او صد ضربه شلاق زده و سپس آن را زندانی کنید
در فردای آن روز او را از زندان بیرون آورده و به او هشتاد ضربه شلاق دیگر بزنید.
نجاشی اعتراض کرد و گفت:
به چه دلیل مرا به زندان برده و بعد از آن هم مرا شلاق زدید
امام علی علیه السلام فرمودند:
به دلیل اینکه در ماه مبارک رمضان به صورت آشکارا روزه خواری کردی و حرمت ماه میهمانی خدا را در هم شکستی.
این هم چند آیه از قران درجواب امثال تو. در دلهایشان مرضی است و الله بر مرضشان افزود (بقره – ۱۰)
۲. اینها همان ابلهانند ولی نمی دانند (بقره – ۱۳)
۳. الله تمسخرشان می کند (بقره – ۱۵)
۴. بصورت بوزینه هایی طرد شده درآیید (بقره – ۶۵)
۵. و نادانان گفتند چرا الله با ما سخن نمی گوید (بقره – ۱۱۸)
۶. مثل کافران مثل حیوانی است که … (بقره – ۱۷۱)
۷. خدایشان لعنت کرد و بعضی را بوزینه و خوک (مائده – ۶۰)
۸. به شکل میمون هایی طرد شده درآیید (اعراف – ۱۶۶)
۹. او به سگی ماند… به عوعو زبان کشد (اعراف – ۱۷۶)
۱۰ . آنان چون چارپایانند (اعراف ۱۷۹)
۱۱. مشرکان نجسند (توبه – ۲۸)
جواب هایت رادادم منتشر نکردی