تاملی بر تاریخنویسی سازمانهای چریکی در ایران | ابوالفضل نجیب
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار، در یادداشتی برای انصاف نیوز به بهانه معرفی و نقد کتاب «چریک مجاهد خلق» نوشت:
بسیاری بر این باورند که ریشههای انحراف و همچنین تبدیل شدن سازمان مجاهدین قبل از انقلاب به یک فرقه تروریستی را میباید در شکلگیری این سازمان از اواسط دهه چهل ردیابی کرد. آنچه بر این باور اصرار میورزد ناظر بر نوعیت نگاه بنیانگذاران به ایدئولوژی و ساحتی است که در آن انسان در مفهوم فردی و اجتماعی تفسیر و تببین میشود. نگاهی که هویت جمعی را در مقایسه با هویت فردی ترجیح و آن را به آموزههای ایدئولوژیکی و مهمتر به نگاه هستیشناسانه درباره جهان و انسان و با توجیه جهانبینی علمی ارتقا میدهد. که البته زیربنای این نوع نگاه را میباید در تفسیر مادی و مارکسیستی از تاریخ و انسان و ایضن تلاش برای انطباقسازی این نگاه با آموزههای دینی تعمیم داد. آنچه به عنوان خروجی این اندیشه میتوان اشاره کرد ناظر بر انسانهایی است که در هیبت چریک و رهبر و… بخشی از ذهنیت اسطورهگرای جامعه و تاریخ معاصر ما را اشغال کرده و به خود معطوف داشته است. محصولاتی که بر ساحتهای تقدسگرایانه از مبارزه چریکی و به تعبیر امروزی متاثر از رسوبات رمانتیسم انقلابی بر ذهنیت تاریخی جامعه، همچنان به مثابه الگوهایی برای ارزشگذاری صیانت و نگهبانی میشود. آنچه این نگاه را حداقل در نخستین سالهای بعد از انقلاب تشدید و به تقدیسگرایی ارتقا داد، برساختهای ذهنی راویان برآمده از دل چنین مناسبات و به همان اندازه هنرمندانی بود که یا درگیر با این مناسبات و یا در همسویی با این فضا چیزی از تشدید گفتمان تقدسگرایانه کم نگذاشتند.
آنچه اما در این میان مغفول ماند و همچنان باقی مانده، نگاه واقعگرایانه به چنان اندیشه و همزمان رها شدن از سیطره نگاهی است که هنوز تاب نقد و داوری درباره ایدئولوژی و بهطور واقعی محصولات انسانی آن اندیشهها را ندارد. این اهمال و رویکرد پنهانکارانه اگر چه بخشی ناشی از تحولات و نتایج سیاسی و اجتماعی حاصل از انقلاب و دست بالا داشتن یک جریان خاص و جلوگیری از سوء استفادههای جناحی و ایدئولوژیکی دارد، اما در این میان نمیتوان از تعصبات و همان اندازه رسوبات ساحتگرایی و رمانتیسم حاکم غافل بود. همین جا اشاره کنم این نوع تقدسگرایی محدود و معطوف به سازمانهای چریکی شناخته شده قبل از انقلاب نمیشود. چه بسا در قرائت و گفتمانسازی جریانی که در نهایت سهم عمده و تعینکننده در کسب قدرت و همچنان در حفظ و صیانت از آن اصرار و پافشاری دارد به درجاتی حاکم بوده و هست.
در روایت آن گذشته از سه زاویه گفتمانی اهتمام و تلاش شده و میشود. اول از نگاه افراد و سازمانهایی که همچنان وامدار و مدافع چنان سنت مبارزاتی هستند. سنتی که بیش از هر چیز بر تقدیس قهرمانها و اسطورههای ذهنی گذشته و همچنان در بازتکثیر آنها اصرار دارد. تا جایی که میتواند رهبری فی الحال خود را به اسطوره زنده و مقدس ارتقا دهد. جایگاه فعلی مسعود رجوی از چند دهه پیش در سازمان ناظر بر این ادعا است.
دوم از نگاه و قرائت گفتمانی که تمام قد و یکسره در نفی و طرد و حتی به لجن کشیدن حداقل میراث بهجامانده از آن دوران کمترین تردیدی به خود راه نمیدهند. این گفتمانسازی که قرائت حاکمیت را نمایندگی میکند، تولید کننده بخش وسیعی از آثار مربوط به جنبشهای چریکی در چهار دهه اخیر است. ناگفته نماند همین نگاه کم و بیش متاثر از رویکرد اسطورهسازی، اما در تقابل و رقابت با جریانات غیر خودی چیزی کم نگذاشته و نمیگذارد.
نگاه سوم معطوف به کسانی است که علیرغم تلاش برای نقد و داوری، اما همچنان به انگیزه حرمتگذاری قربانیان سنت مبارزات چریکی از ورود به تمامی زوایای پنهان و آشکار و تبعات انسانی و اخلاقی و… ناشی از آن اجتناب میورزند. این گفتمان اغلب درگیر محذورات و ملاحظاتی است که تصور میکند نتایج واقعی حاصل از گفتمان انتقادی به گذشته میتواند مورد سوء استفاده و بهرهبرداری حاکمیت قرار بگیرد. بهعلاوه آنچه در این گفتمان همچنان مغفول مانده نقد اومانیستی است. سویهای که بهناچار میباید نگاه خود را از کلیشهها و سنت گفتمانی و معیارهای بسا فراتر از نگاه تخت و یکسویه ایدئولوژیکی به مبانی و معیارهای نقد مدرن و از منظر انسانشناسانه ارتقا بخشد. آنچه از این سویه حاصل خواهد شد بی گمان حقیقتی متفاوت و بعضن مغایر با تصورات و تصویرسازیهای ذهنی خواهد بود. تا جایی که میتواند اسطورههای ذهنی ما را چه در تقابل با شکنجه و مرگ و حتی در تعامل با جامعه و فرودستانی که دلیل مبارزه بوده، بالکل متفاوت و حتی در برخی موارد به انسانهای معمولی با ظرفیتهایی حتی محدود و نازل حتی در مقایسه با انسانهای عادی تقلیل دهد. بی تردید آنچه میتواند پرده از حقیقتهای چنین تلخ بردارد، رمزگشایی از رفتار و عملکرد اسطورههایی است که تا امروز کمتر کسی جسارت گفتمانسازی و دستیابی به حقیقت وجودی آنها را داشته.
آنچه به عنوان مقدمه معرفی کتاب چریک مجاهد خلق اشاره شد، معطوف به همین رویکرد و به تعبیری میتوان نقطه شروع گفتمانسازی درباره جریانات چریکی و سیاسی تا مقطع انقلاب سال 1357 و بالمآل ادامه این روند و فضاسازی درباره وامداران سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب تلقی کرد.
رویکردی که میکوشد فارغ از سه نگاه معمول گفتمانی حول سازمانهای چریکی، با تمرکز بر نمونه سازمان مجاهدین از زوایای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی پروسه استحاله فردیت انسانی را به فردیت جمعی مورد بازخوانی قرار دهد. آنچه مورد تاکید نویسنده بوده، واکاوی برخی محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی به مثابه زمینههای اولیه در جذب افراد به این جریانات و در ادامه نقش مذهب و سنت در تشدید این گرایش و همچنین کارکرد ابزاری ایدئولوژی به مثابه مهمترین چسب و عامل مقاومت در مواجهه با دنیای عادی و به تعبیر نویسنده روزمرگی است. نویسنده در این کتاب میکوشد رفتار و عملکرد جمعی و فردی در تشکیلات را بر خلاف سنت معمول حاکم بر فضای چپزده، از زاویه اخلاقی و انسانی مورد بازخوانی و قضاوت دهد. محسن زال پیش از این کتاب سازمان مسعود را در این حوزه منتشر کرده.
این دومین اثر پژوهشی – تحلیلی او درباره سازمان مجاهدین است. کتاب مبتنی بر دهها رفرنس و فیش در دسترس و در مواردی بسیاری دیده نشده در رابطه با مناسبات درون تشکیلاتی و همچنین اسناد بهجامانده از بازجوییهای اعضای سازمان است. اسنادی که نویسنده برای رویکرد تحلیلی خود اغلب به آنها استناد کرده است.
کتاب «چریک مجاهد خلق» صرفنظر از نقدهایی که به رویکرد تحلیلی نویسنده در باب جذابیت و انگیزههای پیوستن به جریانات زیرزمینی در قبل از انقلاب وارد است، از حیث رویکرد اسطورهزدایی به تاریخ مبارزات چریکی و زیرزمینی در ایران که البته معطوف به یک جریان خاص یعنی سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب میباشد، میتوان از حیث دستیابی به منابع و مستندات اغلب کمتر دیده شده و در مواردی دیده نشده از آن دوران به کتابی قابل اعتنا تعبیر کرد که میتواند همچنان که مورد استفاده پژوهشگران، موضوع نقد تحلیلی برای علاقمندان این حوزه قرار بگیرد.
انتهای پیام