نگرانی چین از انزوای ملا برادر در طالبان
/ در گفتوگو با حامد وفایی /
امینه شکرآمیز، انصاف نیوز: حامد وفایی -استاد مطالعات چین- به انصاف نیوز میگوید: «میتوان این را رصد کرد که چین از تحولات افغانستان نگران شده است که آیا این طالبانی که دارد سر کار میآید و این طالبانی که دارد حکومت را در دست میگیرد همان جریان ملا برادر است که به چین سفر کرد و تعهداتی را داد یا خیر».
وفایی درمورد نتیجهی سفر ملا برادر به چین میگوید «در سفری که ملا برادر به چین داشت این تعهدات را به چینیها داد که یک) دولت طالبان یک دولت فراگیر خواهد بود، دو) در حوزههای اقتصادی برای بازسازی پروژهها به چینیها راه خواهد داد و همکاری خواهد کرد و سه) مسئلهی مقابله با تروریسم را بهشدت پیگیر خواهد بود. ملا برادر این دو-سه مورد را به چینیها تعهد داد و چینیها تقریبا خیالشان راحت شد».
وفایی درمورد خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان میگوید «خروج آمریکاییها در بادی امر برای چینیها خیلی خرسندکننده و خوشحالکننده بود. خیلی خوشحال شدند چون آمریکا از یک نقطهی مهم در منطقه و از همسایگی چین خارج شد. یعنی آن همه تجهیزات نظامی که کلید آن در دست آمریکاییها بود و در همسایگی چین قرار داشت، قطعا متناسب با امنیت ملی چین نبود؛ چینی که آمریکاییها از آن بهعنوان تهدید اول استراتژیک خودشان یاد میکنند. بنابراین تخلیهی افغانستان توسط آمریکاییها با استقبال چین مواجه شد. اما بعد از آن طالبان بهسرعت افغانستان را در اختیار گرفت».
گفتوگوی کامل انصاف نیوز با حامد وفایی را در ادامه بخوانید:
حامد وفایی: برای چینیها فرقی نمیکند اشرف غنی سر کار باشد یا طالبان
وفایی در پاسخ به این پرسش که رویکرد چین نسبت به قدرتگیری طالبان چیست، گفت: «برای اینکه رویکرد چین نسبت به طالبان را بسنجیم باید توجه داشته باشیم که چین بهعنوان یک کشوری که قدرت جهانی است، هم در فضای اقتصادی و هم در حوزهی نفوذ بینالمللی روند رو به رشدی را در پیش گرفته است. چین کشوری است که تلاش آن در حوزهی سیاست خارجی اصولا متمرکز بر این فضا است که تعاملاتش با کشورهای دیگر را از حالت ایدئولوژیک خارج بکند. یعنی اگر تهِ دل چینیها را نگاه کنیم، برای آنها فرقی نمیکند که اشرف غنی در افغانستان سر کار باشد یا طالبان. آن چیزی که برای چینیها مهم است نتیجهی این است که چه کسی آنجا سر کار است، اینکه چه کسی سر کار است خیلی برایشان مهم نیست. یعنی فکر نکنید که چینیها با گروه طالبان مسئلهای دارند یا با شخص اشرف غنی مراودهای دارند. اگر نتیجهی حضور یک گروه و یک جریانی در افغانستان باعث امنیت چینیها باشد و به استفادهی آنها از ظرفیتهای اقتصادی و توسعه در افغانستان کمک کند، چینیها از آن استقبال میکنند.
چینیها میخواهند آمریکا مسئولیت خود را در افغانستان بپذیرد
حدود دو ماه پیش یک نشستی دربارهی افغانستان در سازمان همکاریهای شانگهای برگزار شد. آنجا چینیها یک پیشنهاد پنجگانهای را برای افغانستان مطرح کردند که این موارد میتواند نگاه و رویکرد چینیها نسبت به طالبان را روشن بکند. پیشنهاد اول آنها این بود که باید با شانه خالی کردن آمریکاییها از زیر بار مسئولیت فضایی که در افغانستان است مقابله شود. چینیها علاقهمند به این هستند که آمریکا مسئولیت خود را در افغانستان بپذیرد و معتقدند که وضعیتی که امروز در افغانستان وجود دارد، حاصل حضور یکجانبهی آمریکاییها و اشغالگری آنها در آن منطقه است. اینکه این موضع از کجا برمیآید را میتوانیم در چند موضوع تحلیل بکنیم. موضوع اول این است که چینیها علاقهمند به حضور سخت و نظامی آمریکاییها در همسایگی خودشان نبودند و نیستند. این مشخص است و موضع هر کشوری نسبت به این مسئله آشکار است. موضوع دوم مسئلهی بینالمللی و رقابتهایی است که چین و آمریکا با هم دارند و در آن چهارچوب با هم تقابلهایی دارند. در این حوزه هم چین علاقهمند است که آمریکا را به انفعال بکشاند و این کشور را در خصوص تحولات افغانستان محکوم کند.
مسئلهی مقابله با قدرتگیری مجدد تروریستها در افغانستان
پیشنهاد بعدی که چینیها در سازمان شانگهای مطرح کردند، مسئلهی مقابله با قدرتگیری مجدد تروریستها در افغانستان بود. از قدیم پاکستان و افغانستان بهواسطهی مسائل سنتی، تحولات سیاسی و زمینههایی که در این کشورها وجود دارد، فضایی برای حضور گروههای تروریستی و جریانهای افراطگرا بوده است. یکی از تهدیداتی که چینیها همیشه از جانب افغانستان حس کردند -با توجه به مرزی که با افغانستان دارند- همین مسئلهی گروههای تروریستی است. چین در این حوزه هزینههای فراوانی هم داده است. جریانات تروریستی از مناطق غربی چین به داعش پیوستند و از آن مناطق مرزی با افغانستان عبور کردند. در نتیجه چین با این حوزه مشکلات فراوانی داشته است. بنابراین مسئلهی مقابله با تروریستها یکی دیگر از محورهایی بود که چینیها در سازمان شانگهای مطرح کردند.
مسئلهی روند صلح افغانستان با حضور افغانها
محور سوم، مسئلهی روند صلح افغانستان با حضور افغانها بود. آن موقع که این جلسه برگزار میشد، هنوز حضور طالبان در افغانستان قطعی نشده بود. هر چند که اخبار و اطلاعاتی وجود داشت، اما هنوز آن اتفاق نیفتاده بود که یکدفعه آمدند و گرفتند. سفر آقای ملا برادر به کشور چین هم هنوز رخ نداده بود. برای همین تاکید میشد که روند صلح افغانستان باید با حضور افغانها پیگیری شود. امروز هم چینیها تاکید میکنند هر اتفاقی قرار باشد در افغانستان بیفتد باید با حضور و نظر همهی گروههای افغانی باشد.
چین علاقهمند است که کشورهای مختلف وارد شوند
محور بعدی، هماهنگی مثبت چندجانبه در قالب سازمان شانگهای برای حل مسائل افغانستان بود. چندجانبهگرایی امروز یکی از محورهای اصلی سیاستهای کشور چین است و جا دارد که ما خیلی روی آن تمرکز و توجه داشته باشیم و در جای خود باید روی آن خیلی بحث کرد که چه ابعادی دارد و چه تحولاتی در انتظار آیندهی نظام بینالملل و منطقه است. اصلا خود سازمان شانگهای یکی از نتایج سیاست چندجانبهگرایی چینیها است. مقصود اینکه چین علاقهمند است که کشورهای مختلف وارد شوند. به هیچ وجه به این علاقهمند نیست که خود به تنهایی وارد افغانستان شود و همان مدل آمریکا را پیش ببرد. چینیها چندجانبهگرایی را در دستور دارند و علاقهمند به این هستند که در این فضا به ایفای نقش بپردازند. حل مسئلهی افغانستان هم بهصورت چندجانبهگرا مورد علاقهی چینیها است.
چین برای حضور در روند بازسازی افغانستان برنامه دارد
محور پنجم و آخری که چینیها در آن نشست مطرح کردند، مسئلهی بازسازی افغانستان است. باید توجه داشته باشید که چین به مسئلهی بازسازی سوریه، یمن و افغانستان بهعنوان مقولاتی نگاه میکند که علاوه بر مسئلهی اقتصادی، نفوذ این کشور را در منطقه گسترش میدهد. چین برنامهریزی بسیار گستردهای را برای حضور در روند بازسازی در افغانستان و کشورهای دیگر مثل سوریه دارد. درمورد سوریه که چینیها بهسرعت وارد شدند و بعد از انتخابات اخیری که در این کشور برگزار شد و آقای بشار اسد مجدد پیروز انتخابات اعلام شد، اولین وزیر خارجهای که به این کشور سفر کرد، وزیر خارجهی چین بود. او به فاصلهی چند روز بعد از انتخابات به این کشور سفر کرد و اعلام حمایت کرد و همچنین اعلام حضور در بازسازی سوریه کرد. به همین ترتیب مطمئن باشید در افغانستان هم چین برنامهی بسیار گستردهای دارد و فواید آن بیشمار است. کشور همسایهی چین بهدلیل حضور چین در آنجا و پروژههای اقتصادی که با همکاری چین پیگیری میشود به لحاظ زیرساختی پیشرفتهایی میکند، جادهها، خطوط ریلی، کارخانهها و … توسعه مییابد. بازسازی افغانستان همواره بهعنوان یکی از محورها مدنظر چینیها قرار داشته است.
دیدار وزیرخارجهی چین با ملا برادر علنی بود
این ۵ محوری بود که چین قبل از روی کار آمدن طالبان مد نظر داشت. بعد از آن تحولات افغانستان به سمتی رفت که طالبان بهسرعت قدرت گرفت. ملا برادر سفری به چین داشت و با وزیرخارجهی چین دیدار کرد که اتفاقا در چین هم واکنشهای متفاوتی را برانگیخت. بعضیها متعجب شدند که طالبان به هر حال یک گروه تندرو است، چطور چین به شکل رسمی از اینها استقبال کرده است؟ وزیرخارجهی چین در یک سالن تشریفاتی بسیار مجللی با ملا برادر دیدار کرد و این دیدار را رسانهای هم کردند. یعنی یک حمایت علنی بود.
تخلیهی افغانستان توسط آمریکاییها با استقبال چین مواجه شد
چینیها بیشتر نتیجهگرا هستند یعنی نگاه میکنند ببینند نتیجهی یک اقدام، عمل یا سیاست چیست و بر مبنای آن پیش میروند. خروج آمریکاییها در بادی امر برای چینیها خیلی خرسندکننده و خوشحالکننده بود. خیلی خوشحال شدند چون آمریکا از یک نقطهی مهم در منطقه و از همسایگی چین خارج شد. یعنی آن همه تجهیزات نظامی که کلید آن در دست آمریکاییها بود و در همسایگی چین قرار داشت، قطعا متناسب با امنیت ملی چین نبود؛ چینی که آمریکاییها از آن بهعنوان تهدید اول استراتژیک خودشان یاد میکنند. بنابراین تخلیهی افغانستان توسط آمریکاییها با استقبال چین مواجه شد. اما بعد از آن طالبان بهسرعت افغانستان را در اختیار گرفت.
چینیها طالبانی را به رسمیت میشناسند که دولتی فراگیر را تشکیل دهد
ملا برادر سفری به چین انجام داد، آنجا هم چینیها موارد مهمی را مطرح کردند. این موارد خارج از این ۵ محوری که گفتم نبود؛ بهعلاوهی دو موضوع که بیش از حد مورد تاکید مقامات چینی قرار داشت و آنها را از طالبان مطالبه میکردند. موضوع اول برمیگردد به نشستی که چند وقت پیش برگزار شد و این دیگر بعد از حضور طالبان در افغانستان بود. نشست همسایگان افغانستان بود که ایران هم در آنجا حضور داشت. وزیرخارجهی چین در آنجا به دو-سه مورد اشاره میکند که قابلتوجه است. مسئلهی اول، مسئلهی تسامح و فراگیری است. چینیها تاکید دارند و این را بارها صراحتا هم اعلام کردند که طالبانی را به رسمیت میشناسند که دولتی فراگیر را تشکیل دهد که تمام گروههای افغانی در آن حضور داشته باشند. طالبانی مورد حمایتشان است که از افراطگرایی پرهیز بکند. البته برخی معتقدند که ذات طالبان افراطگرا است که اینها بحثهای دیگری است.
تعهدات ملا برادر به چین
در سفری که ملا برادر به چین داشت این تعهدات را به چینیها داد که یک) دولت طالبان یک دولت فراگیر خواهد بود، دو) در حوزههای اقتصادی به چینیها برای بازسازی پروژهها راه خواهد داد و همکاری خواهد کرد و سه) مسئلهی مقابله با تروریسم را بهشدت پیگیر خواهد بود. ملا برادر این دو-سه مورد را به چینیها تعهد داد و چینیها تقریبا خیالشان راحت شد.
جریانی که داخل طالبان جریان نرمتری است در حال انزوا است
در نشستی که با حضور همسایگان افغانستان برگزار شد، علاوه بر این دو مورد به لزوم عمل به تعهدات خارجی افغانستان نیز تاکید شد. به این معنا که وزیر خارجهی چین تاکید کرد که طالبان باید به تعهداتی که داشته عمل بکند. یعنی توجه داشته باشید که چین از طالبان مطالبه میکند که به تعهدات و مواردی که قبلا گفته بود عمل بکند. یعنی چینیها روی این چند مورد بعد از روی کار آمدن طالبان مجددا تاکید میکنند. اخباری منتشر شده مبنی بر اینکه ملا برادر و جریانی که گفته میشود در داخل طالبان جریان نرمتری است، در حال انزوا است. بر اساس این اخبار چینیها مجدد دارند روی مسئلهی تسامح، فراگیری و لزوم عمل طالبان به تعهداتی که قبلا داشتند تاکید میکنند.
آیا طالبانی که سر کار میآید طالبانِ همان جریان ملا برادر است؟
میتوان این را رصد کرد که چین از تحولات افغانستان نگران شده است که آیا این طالبانی که دارد سر کار میآید و این طالبانی که دارد حکومت را در دست میگیرد همان جریان ملا برادر است که به چین سفر کرد و تعهداتی را داد یا خیر. این نگرانی است که در بین کشورهای دیگر از جمله ایران و روسیه هم در جریان است که آیا طالبانی که سر کار میآید طالبانِ همان جریان ملا برادر است که به کشورهای همسایهی افغانستان تعهداتی داد یا خیر جریان دیگری دارد وارد مقولهی حاکمیت میشود. این موضوع یکی از دغدغههای امروز کشور چین در خصوص افغانستان است».
افغانستان برای پروژههای بزرگ چین اهمیت دارد
وفایی در پاسخ به این پرسش که افغانستان از نظر اقتصادی چه اهمیتی برای چین دارد، گفت: «این یک مسئلهی دو جانبه است. افغانستان بهعنوان یک همسایهای که با چین مرز دارد، هر چقدر امنتر و هر چقدر با ثباتتر باشد به نفع چین است. حوزهی بعدی حوزهی منطقهای و چندجانبهگرایی و طرحهای بزرگی است که چین دارد برای آسیای مرکزی، خاورمیانه و آن منطقه انجام میدهد. در این چهارچوب اگر نگاه بکنیم، اصلا یکی از مسیرهای اصلی ترانزیت کالا در خشکی از افغانستان عبور میکند. حتما افغانستان در پروژههای بزرگ چین مثل یکپهنه-یکراه و در پروژههای دیگری که چینیها در نظر دارند، برای چین اهمیت بسیار زیادی دارد. قطعا امنیت، توسعه و ثبات در افغانستان به نفع چینیها خواهد بود. برای همین است که برای چینیها نتیجهی حضور قدرت در افغانستان مهم است. اگر از طریق هر گروه، تشکیلات و هر جریانی به این نتیجه برسند، حاضر هستند آن را عملی بکنند».
طالبان احتیاج دارند که با کشورهای خارجی ارتباط داشته باشند
وفایی در پاسخ به این پرسش که آیا طالبان اجازهی سرمایهگذاری چین در منابع طبیعی خود را میدهد، گفت: «حتما اینطور است. اگر طالبان سر کار بیاید، احتیاج دارند که با کشورهای خارجی ارتباط داشته باشند؛ کشورهای خارجی که توانایی سرمایهگذاری و اعزام نیرو به آنجا را داشته باشند. امروز چین بهعنوان کارخانهی جهان یکی از اصلیترین کشورهایی است که این ظرفیت را دارد. همانطوری که دارد با آفریقا همکاریهای گستردهای را انجام میدهد، حتما با افغانستان هم وارد یک چنین تعاملی خواهد شد. طالبان حتما بهدنبال یک قدرت اقتصادی خواهد بود که به آنها در امر اقتصاد کشورشان کمک کند. چین و روسیه در اینجا حتما جایگاه خاصی خواهند داشت».
چینیها نگراناند که این طالبان کدام طالبان است
وفایی در پاسخ به این پرسش که آیا طالبان چین را کشوری دوست میداند، گفت: «به نظر من برای قضاوت درمورد این موضوع یک مقداری زود است. تازه چند هفته است که طالبان سر کار آمدند. همان مسئلهی ملا برادر و جریانات داخلی طالبان را اگر نگاه کنید متوجه میشوید که ما باید صبر کنیم و ببینیم که مواضع چگونه میشود. آن چیزی که الان در جریان است و آن چیزی که الان دیده میشود این است که چینیها یک مقداری دغدغهمند شدهاند. یک مقداری نگراناند که این طالبان کدام طالبان است. این مسئله الان دغدغهی اصلی آنها است. به نظر من افغانستان و طالبان چین را دشمن نمیدانند. برخلاف آمریکاییها که حضور داشتند، تعدادی از آنها را کشتند، اقداماتی انجام دادند، اشغال کردند و با آن وضعیت هم از آنجا خارج شدند، چین حداقل این سوابق را ندارد. این را من میتوانم بگویم که طالبان و افغانستان چین را دشمن خودشان نمیدانند. اما برای پاسخ به اینکه آیا دوست میدانند یا نه، باید صبر بکنیم ببینیم تحولات به چه سمتی حرکت میکند».
خروج آمریکا از افغانستان خلاْیی را در منطقه ایجاد میکند
وفایی در پاسخ به این پرسش که آیا خروج آمریکا از افغانستان باعث افزایش نفوذ چین در این کشور میشود، گفت: «جواب این سوال تا حد زیادی به دولت و حکومتی برمیگردد که در کشور افغانستان حاکم خواهد شد. یعنی این انتخاب آنها است. اما به نظرم اگر حکومتی که در افغانستان سر کار میآید خواستههای همسایگان این کشور از جمله ایران، چین و دیگران را بتواند تامین بکند، این امکان وجود دارد که همسایگان با نگاه مثبت به این دولت کمک کنند؛ مثلا در مسائل اقتصادی، در روند دولتسازی و کارهای دیگر با رویکرد مثبت به این دولت کمک کنند و مشاوره بدهند. چین هم همینطور است. اما یک نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که به هر حال خودبهخود خروج آمریکا از افغانستان یک خلاْیی را در این کشور و در منطقه ایجاد میکند که این میتواند منشا یکسری تحولات آینده باشد. باید دید که افغانستان چه ایده و چه الگویی را برای پر کردن خلاْ قدرت آمریکا در منطقه انتخاب خواهد کرد.
چینیها میخواهند بهصورت چندجانبه در منطقه ایفای نقش کنند
یک الگو، الگوی چندجانبه و یک الگو، الگوی یکجانبه است. زمینی که چینیها برای بازی خودشان در نظام بینالملل انتخاب کردند، زمین چندجانبهگرایی است. همین اتفاقی که داریم میبینیم در سازمان شانگهای دارد میافتد مثلا ورود ایران به این سازمان؛ همه تحولاتی است که در فضای خلاْ قدرتی که خروج آمریکاییها باعث آن شده است در منطقه در حال اتفاق افتادن است. بنابراین به نظرم میرسد که چینیها علاقهمند به ایفای نقش در افغانستان و منطقهی ما هستند اما اینکه شکل این ایفای نقش به چه صورت است، احتمال قوی میدهم که در چهارچوبهای چندجانبه و با کشورهای دیگر وارد این فضا بشوند. ضمن اینکه منافع متقابل و دوجانبه را با کشورهای مختلف از جمله افغانستان تعریف خواهند کرد».
چینیها بهدنبال گسترش نفوذ خود در آسیای مرکزی هستند
وفایی در پاسخ به این پرسش که آیا قدرتگیری طالبان باعث میشود نفوذ چین در آسیای مرکزی بیشتر شود، گفت: «آسیای مرکزی یکی از حوزههای مهمی است که چینیها روی آن دارند کار میکنند. بهطور سنتی روسیه در آسیای مرکزی یک نفوذ فرهنگی و سیاسی دارد. اینها همه اقمار شوروی سابق بودند و به لحاظ فرهنگی خیلی نزدیک به روسها هستند. یکی از مسائلی که چینیها در حوزهی آسیای مرکزی دنبال میکنند مسئلهی گسترش نفوذ خودشان و کاستن از نفوذ روسها در این حوزه است. این موضوعی است که مورد رقابت چین و روسیه قرار دارد. اینکه آیا طالبان در افغانستان به نفع حضور و نفوذ چین خواهد بود را باید اینطور تحلیل کنیم که اگر طالبان آن طالبانی باشد که چین با آنها توافق کرده و مدنظرش است میتواند به گسترش نفوذ چین در منطقه منجر بشود. چون به هر حال دولتی است که ارتباطات خوبی را با چین خواهد داشت و تعاملات گستردهی اقتصادی و حضور گستردهی چین در افغانستان طبعا موجب گسترش نفوذ این کشور هم خواهد شد.
از طرف دیگر باید مد نظر داشته باشید که چین مدتها قبل ابتکار یکپهنه-یکراه یا یککمربند-یکجاده را مطرح کرده است و کشورهایی مثل افغانستان و ایران پازلهای مهمی در پهنهی اقتصادی هستند که چین برای آن برنامه دارد. این برنامهی چین از یک طرف به مسائل داخلی چین و توسعهای که در چین در جریان است بازمیگردد و از یک طرف دیگر به مسئلهی تحولات بینالمللی و رویکردهای جهانی و منطقهای که کشور چین در دستور کار خود دارد. در این حوزه هم افغانستان جایگاه مهم و برجستهای در سیاست خارجی چین دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد. مجموع این تحولات قطعا اگر همسوی با مواضع پکن و همسوی با برنامهها و استراتژیهایی باشد که چینیها مدنظر دارند، منجر به افزایش نفوذ اقتصادی و بعد از آن نفوذ سیاسی چین در منطقه نیز خواهد بود».
انتهای پیام